1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

جوانان مراکش در دوراهی فرار از کشور و استقامت با ناملایمات

یِنز بورشَرز/مهرنوش انتظاری۱۳۹۵ اردیبهشت ۵, یکشنبه

مراکش جزو کشورهایی است که بسیاری از مردان جوان آن می خواهند به اروپا مهاجرت کنند. آن ها اغلب می گویند که در کشورشان هیچ چشم اندازی برای آینده نمی بینند. اما اشخاصی هم هستند که سعی می کنند از این جوانان حمایت کنند.

https://p.dw.com/p/1Ibiv
عکس: imago/Ralph Lueger

ابوبکر معزوز یکی از آن ها است. او در ناحیه سیدی مومن، مکانی ایجاد کرده تا جوانان با یکدیگر دیدار کنند و آن طور که خودش می گوید سرگردان نشوند.

بر تابلوی بزرگی در دروازه بیرونی این مکان نوشته شده است: «مرکز فرهنگی». سیدی مومن یک ناحیه پرمشکل و مساله ساز در کازابلانکا است و قاچاق مواد مخدر، اعمال خلاف قانون و اسلام گرایی افراطی از مشکلات عمده آن است. هنوز در میان خانه های دولتی، شمار زیادی کلبه های حلبی و سرپناه های موقت وجود دارد. این جا انسان هایی زندگی می کنند که به دنبال کار، پول و چشم اندازی برای آینده هستند.

در این ناحیه ابوبکر معزوز تلاش کرده تا جوانان به جای سرگردانی و بیکاری ورزش کنند، نواختن یک آله موسیقی را یاد بگیرند، کتاب به امانت بگیرند و یا زبان فرانسوی را بیاموزند.

در این مرکز فرهنگی امکاناتی همچون کلاس های زبان فرانسوی، محل نگهداری کودکان و یک کارگاه کوچک با چرخ های خیاطی ایجاد شده است.

همه معزوز را می شناسند و او نیز به نظر می آید که هرکس را که با او برخورد می کند، بشناسد. او هر چند متر توقف می کند و با پسران، دختران و مادران که به این مرکز فرهنگی می آیند، چند کلمه ای رد و بدل می کند.

محسن بَدَر، چند سالی می شود که به این مرکز مراجعه می کند. او خودش در ناحیه سیدی مومن کلان شده است: «دوران کودکی من چندان خوشایند نبود. این جا همیشه منطقه ای پر از سختی و دشواری بوده است. هر بار رفتن به مکتب و برگشتن به خانه یک چالش به شمار می آمد، چون درهمه جا باقاچاقبران مواد مخدر (درمسیر راه بر می خوردیم ). اما این جا آدم های خوب هم زیاد پیدا می شوند که می خواهند در سیدی مومن تغییراتی ایجاد کنند».

برای محسن این مرکز فرهنگی یک محل امن بوده و هست. آن جا او توانسته با جوانان دیگر ملاقات کند و در آرامش درس بخواند. این به پیشرفت او کمک کرده است. در این میان، خود او در این مرکز فرهنگی درس انگلیسی می دهد و در دانشگاه تحصیل می کند. محسن فکر می کند که اکنون در مراکش چشم اندازی برای ساختن آینده اش داشته باشد.

او می گوید: «البته که بسیاری از دوستان من مراکش را ترک کرده اند و بسیاری دیگر می خواهند به هر قیمتی از این جا بروند...آن ها می خواهند در شرایط مناسب اقتصادی و با حفظ کرامت انسانی شان زندگی کنند».

ابوبکر معزوز ، بنیانگذار این مرکز فرهنگی سعی می کند به جوانان کمک کند که در مراکش به این اهداف برسند.

مردان جوانی مانند علی ارزش این زحمات را می دانند. او رپ می خواند و تاکید می کند که محتوای آوازهایش فقط راجع به مشکلات نیست، بلکه از راه حل های احتمالی نیز حکایت می کند. علی می خواهد مشهورترین خواننده رپ در جهان عرب بشود.

او در این مرکز فرهنگی تمرین می کند. پیرامون او جوانان دیگری از ناحیه سیدی مومن نشسته اند. هرکدام از آن ها می تواند از وضعیت دشوار خانوادگی و محیط خطرناکی که در آن زندگی می کند، سخن بگوید. اما آن ها علاقه ای به این کار ندارند و ترجیح می دهند از آینده بگویند.

سلما یک دختر 18 ساله می گوید: «من می خواهم معلم شوم. این رویای من است».

محسن، جوان دانشجو، علی، خواننده رپ، سلما، دختر جوانی که می خواهد معلم شود، اعتماد به نفس همه آن ها در این مرکز فرهنگی تقویت شده است. ابراهیم یک جوان 19 ساله با سخنانش این را ثابت می کند. او در حالی که به محسن، علی و سلما اشاره می کند، افزود: «من یک رهبر هستم...ما آینده (مراکش) هستیم و می خواهیم کشورمان را تغییر دهیم».