1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

هاینه، پدر روزنامه نگاری سیاسی آلمان

۱۳۹۰ فروردین ۱۶, سه‌شنبه

اکثر علمای ادبیات و مورخین به این باورند که هاینه با مقالات "اوضاع فرانسه" روزنامه نگاری سیاسی مدرن را بنا گذاشت. زمانی که انقلاب در جولای 1830 در فرانسه آغاز شد،او خود را فرزند انقلاب خواند و شدیداً از انقلاب دفاع کرد.

https://p.dw.com/p/QzAp
پژوهشگران 13 دسامبر 1797 را به عنوان تاریخ تولد او درج کرده اند.
پژوهشگران 13 دسامبر 1797 را به عنوان تاریخ تولد او درج کرده اند.عکس: picture-alliance/ dpa

«ده قلمدار» عنوان سلسله یی است که به معرفی ده تن از نویسندگان موثر و صاحب نام آلمان می پردازد.

قلمدار دوم – هارینریش هاینه

هاری هاینه یکی از برازنده ترین شاعران، نویسندگان و روزنامه نگاران قرن نوزدهم در آلمان بود. وی آخرین شاعر سبک رومانتیک و خاتمه دهنده ی آن می باشد. هاینه زبان محاوره ی روزمره را وارد ادبیات کرد و بدین طریق ادبیات آلمانی را غنا بخشید. وی همچنان با نوشتن سفرنامه اش دریچه ی دیگری در ادبیات باز کرد که تا آن زمان در آلمان و اروپا رایج نبود. آثار هیچ شاعر آلمانی زبان دیگری تا امروز به اندازه ی آثار هاینه ترجمه و در موسیقی مورد استفاده قرار نگرفته است. هاینه را به خاطر یهودی بودن و نظرگاه سیاسی اش منزوی می کردند، هرچند او یکی از مطرح ترین منتقدین زمان خود بود.

هاینه در شهر دوسلدورف آلمان چشم به جهان گشوده است. هرچند تاریخ تولد هاینه کاملاً روشن نیست، اما پژوهشگران 13 دسامبر 1797 را به عنوان تاریخ تولد او درج کرده اند.

نقاشی هاینه به مناسبت 150 مین سالمرگ او
نقاشی هاینه به مناسبت 150 مین سالمرگ اوعکس: Picture-Alliance/dpa

دوره ی طفولیت و نوجوانی هاینه مصادف بود با تغییرات عمیق سیاسی و اجتماعی که بعد از انقلاب کبیر فرانسه در اروپا و به ویژه در آلمان جریان داشت. شهر دوسلدورف از سال 1806 تا 1813 تحت نفوذ سیاسی فرانسوی ها قرار داشت.

پدر هاینه، سامسون هاینه، تاجر تکه بود. مادرش بیتی نام داشت که سه سال بعد از مرگ هاینه وفات کرد. هاینه در سال 1803 شامل مدرسه شخصی گردید که مخصوص یهودی ها بود؛ زیرا در آن زمان اطفال یهودی اجازه ی درس خواندن در مکاتب دیگر را نداشتند. اما در سال 1804 که منطقه ی دوسلدورف تحت اثر دولت بایرن قرار گرفت، به اطفال یهودی نیز اجازه شامل شدن در مکاتب عیسوی ها داده شد. هاینه پس از سال 1804 در یکی از مکاتب شهری به تعلیم ادامه داد.

ناپلئون در سال 1811 داخل شهر دوسلدورف شد و ایالت "بِرگ" را که دوسلدورف پایتخت آن بود تسخیر کرد و برای نخستین بار قانون مدنی در آن ایالت توسط فرانسوی ها نافذ گردید. هاینه سخت تحت تاُثیر این رویداد قرار گرفت و پادشاه فرانسه را ستایش کرد؛ زیرا با نافذ شدن قانون مدنی، تفاوت میان عیسوی ها و یهودی ها از میان برداشته شد و همه باشندگان ایالت از تساوی حقوق برخوردار گردیدند. هاینه بعد ها تابعیت فرانسه را قبول کرد.

مجسمه هاینه
مجسمه هاینهعکس: picture alliance/dpa

هاینه مدرسه را ناتمام گذاشت و به خواهش پدرش برای آموختن کسب بازرگانی در سال 1815 به شهر فرانکفورت رفت و نزد بانکدار یهودی به اسم "ریندسکوپف" به عنوان کارآموز به تعلیم مسائل تجارتی پرداخت. وی برای نخستین بار منطقه یهودی نشین را در شهر فرانکفورت دید که در انزوای مطلق قرار داشت. آن وضعیت تاُثیر ناراحت کننده یی بر روانش بجا گذاشت.

پس از سال 1816 هاینه نزد کاکایش که یکی از بانکدارهای متمول در شهر هامبورگ بود، به کار پرداخت. زاله مون (سلیمان) هاینه، تا زمانیکه وفات کرد (1844)، برادر زاده اش را از نگاه اقتصادی کمک می رساند. نامبرده جمله یی در مورد هاینه گفته بود که تا امروز در ادبیات آلمان شهرت دارد: "اگر او (هاینه) یک کسب درست می آموخت، مجبور به نوشتن کتاب نمی بود."

اولین اشعار هاینه در سال 1817 در یکی از مجلات به اسم "نگهبانان هامبورگ" به نشر رسید.

هاینه بعداً در شهرهای بن، گوتینگین و برلین به تحصیلات در رشته ی حقوق پرداخت ولی علاقمندی خاصی برای این رشته نداشت؛ بلکه او در درس های اوگوست ویلهلم شلیگل، یکی از موسسین سبک رومانتیک که موضوع "تاریخ زبان و شعر آلمانی" را تدریس می کرد، سهم می گرفت. هر چند شلیگل تاُثیر به سزایی در هاینه به جا گذاشت، ولی با آن هم بعدها کارهای شلیگل را با تمسخر به نقد کشید. در دانشگاه برلین (1823 ـ 1821) از محضر هگل نیز استفاده کرد. وی سرانجام در سال 1824 موفق به اخذ دکتورا در رشتهُ حقوق از دانشگاه گوتینگین گردید.

جهت برخوردار بودن از امکانات بهتر برای کار در رشته ی حقوق، در سال 1825 غسل تعمید کرد و دیانت پروتستانت را پذیرفت و اسمش را از "هاری" به "کریستیان یوهان هاینریش" تغییر داد و از آن پس خود را هاینریش هاینه خواند.

هاینه که با دین چندان میانه ی خوبی نداشت، این تغییر مذهبی اش را اجازه نامه ی ورود به فرهنگ اروپایی می خواند، اما با تاُسف متوجه شد که بسیاری از حاملین این فرهنگ یک یهودی غسل تعمید شده را از خود نمی دانند. وی بعدها از پذیرفتن دین عیسوی سخت پشیمانی نشان داد و حتی نوشت که از آن روز به بعد جز بدبختی حاصل دیگری نداشته است.

زمانی که انقلاب در جولای 1830 در فرانسه آغاز شد، هاینه خود را فرزند انقلاب خواند و شدیداً از انقلاب دفاع کرد. در سال 1831 آلمان را ترک گفت و مقیم فرانسه گردید. او در پاریس به عنوان نماینده ی یکی از معتبرترین و پر فروش ترین روزنامه ی آلمان (روز نامه عمومی آوگسبورگ) مقالات دنباله دار تحت عنوان "اوضاع فرانسه" می نوشت. دولت های ایالات آلمان بر روزنامه فشار می آوردند که مقالات هاینه باید سانسور گردد؛ زیرا بعد از انقلاب جولای فرانسه، اپوزیشن لیبرال های ملی و دموکرات ها در مقابل دولت های آلمان قد علم کردند و خواستار قانون اساسی شدند.

تصویر از نخستین کتاب هاینه
تصویر از نخستین کتاب هاینهعکس: Germanistisches Institut Uni Köln/DW

سلسله مقالات "اوضاع فرانسه" با دخالت "مترنیش" زمامدار اتریش بعد از هشت مقاله دیگر اقبال چاپ را نیافت. برای نخستین بار در سال 1833 دولت پروس نشر و فروش تمام آثار هاینه را ممنوع کرد و در سال 1835 پارلمان فرانکفورت و به پیروی از آن در تمام آلمان آثار هاینه ممنوع شد.

اکثر علمای ادبیات و مورخین به این باورند که هاینه با مقالات "اوضاع فرانسه" روزنامه نگاری سیاسی مدرن را بنا گذاشت. هاینه با نوشتن این مقالات تاریخ عصر خود را نوشت که در اصل سبک جدیدی بود برای نویسندگان و خبرنگاران. این سبک تا امروز در بخش ادبی روزنامه ها استفاده می گردد. این سبک را در آلمان تهداب ادبیات و تاریخ روزنامه نگاری می دانند.

هاینه پس از ممنوع شدن آثارش، نه تنها واسطه ی فکری میان روشنفکران آلمان و فرانسه شد، بلکه شخصیت ادبی و سیاسی او در تمام اروپا محترم شمرده می شد. مقالات "اوضاع فرانسه" در سال 2010 توسط مطبعهُ "هوفمن" و "کامپه" اقبال نشر یافت.

هاینه در سال 1834 در پایان کتاب "در رابطه با تاریخ دین و فلسفه در آلمان" خطاب به فرانسوی ها چنین می نویسد:

"بهترین دستاورد عیسویت این است که شهوت جنگ را در جرمن ها تا اندازه یی کاهش داده است؛ اما نتوانسته است کاملاً نابود کند [. . .] رعد آلمان نیز یک آلمانی است، نرم و سریع نیست، آهسته حرکت می کند، اما به هر صورت رسیدنی است، و آنگاه که صدای انفجارش را شنیدید که در تاریخ جهان چنین انفجاری به وقوع نپیوسته است، پس بدانید که رعد آلمان به هدفش رسیده است. از صدای این انفجار عقاب ها می میرند و به زمین می افتند و شیرها در صحراهای دوردست افریقا خود را از ترس در مغاره های شهنشاهی شان پنهان می کنند. در آلمان تئاتری روی صحنه خواهد آمد که انقلاب فرانسه در مقایسه با آن شعر عاشقانه یی بیش نخواهد بود."

هاینه پیشتر و بیشتر از هر روشنفکر زمانش قدرت وحشیانه و مخرب ناسیونالیزم آلمان را درک کرده بود و می دانست که این پدیده مانند ناسیونالیزم فرانسه نیست، زیرا حاکمیت مردم را به هیچ رو نمی پذیرد. هاینه نفرت بی انتهای ناسیونالیزم آلمان را در مقابل هر آنچه بیگانه است درک کرده بود.

قبر هاینه در شهر دوسلدورف
قبر هاینه در شهر دوسلدورفعکس: picture-alliance/dpa

در پهلوی آثار پر ارزشی که از هاینه باقی مانده است یکی هم "آلمان، یک افسانهُ زمستانی" می باشد. این اثر که با تصاویر بی نظیر و به شکل ترانه های مردمی نوشته شده، نقد عمیق و طنز آمیزی است از شرایط حاکم در آلمان. هاینه در این اثر ماتریالیسم و شووینیسم ارتجاعی آلمان را به نقد کشیده است و در مقابل انقلاب فرانسه را به عنوان حرکتی به سوی آزادی ستوده است. ناپلئون را در این اثر به صفت تکمیل کننده ی انقلاب و آورنده ی آزادی ستایش کرده است. از خود نیز نه به صفت دشمن آلمان بلکه به عنوان منتقدی که وطنش را دوست دارد، یاد کرده است.

در مقدمه ی اثر می نویسد: "پرچم سیاه ـ سرخ ـ طلایی را بر بلندای اندیشه ی آلمان نصب کنید، آن را سمبول آزادی انسانیت سازید و من بهترین خون قلبم را نثارش خواهم کرد. آرام شوید، من این وطن را مانند شما دوست می دارم."

هاینه در سال 1848 همزمان با آغاز انقلاب در پاریس، دچار بیماری شد و در بستر ماند. این وضعیت هشت سال تا مرگش ادامه داشت. فریدریش انگلس که از دوستان هاینه بود، در جنوری 1848 بعد از دیدار هاینه در بستر بیماری نوشت: "هاینه در حال تمام شدن است [. . .] سه قدم رفته نمی تواند، به کمک دیوار خودش را کش می کند و سروصدایی که در خانه اش است، دیوانه اش کرده است."

با وجود مریضی کشنده یی که داشت، هاینه تا سال 1854 آثار بسیار با ارزش و ماندگاری نوشت و به نشر رسانید. هاینه به تاریخ 17 فبروری سال 1856 در پاریس جهان را وداع گفت.

فریدریش نیچه که در زمان مرگ هاینه نوجوانی بیش نبود، بعد ها در مورد هاینه نوشت:

"هاینه نهایی ترین اصطلاح تغزل را نشانم داد. بیهوده در هزاره های تاریخ و قلمروهای مختلف زیباترین موسیقی را جستجو می کردم. او (هاینه) قهر الهی را در خود داشت که بدون آن، مطلق بودن را فکر کرده نمی توانم (. . .) و چگونه آلمانی را بلد بود! روزی خواهند گفت که هاینه و من نخستین هنرمندان زبان آلمانی بوده ایم."

دویچه وله/ RA

ویراستار: عاصف حسینی