1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

ادبیات آلمانی‌زبان به زبان فارسی

۱۳۸۴ مهر ۳۰, شنبه

توجه به ادبیات و متن‌های فلسفی نویسندگان آلمانی‌زبان در سالهای اخیر بیشتر شده و حاصل این توجه ترجمه‌های بسیاری است که در دو دهه‌ی گذشته منتشر شده است. بعضی از صاحب‌نظران اعتقاد دارند که این ترجمه‌ها در مواردی شتابزده و نادقیق هستند و بسیاری از کارهای تفننی ترجمه شده‌اند.

https://p.dw.com/p/A6GR
عکس: AP

آنچه در ترجمه‌ی ادبیات آلمانی بیش از هر چیز جلب نظر می‌کند از سویی ترجمه‌های مکرر از بعضی کتابها و از سوی دیگر حجم روزافزون ترجمه این آثار در سالهای اخیر است. محمود حسینی‌زاد، که خود مترجم و استاد زبان و ادبیات آلمانی است، اعتقاد دارد «اغلب این ترجمه‌ها سردستی انجام شده» و«ادبیات آلمان هنوز آن طور که باید در زبان فارسی معرفی نشده» است. (محمود حسینی‌زاد از نزدیک به سی سال پیش در انتشار مجموعه‌ی کامل آثار برتولت برشت با انتشارات خوارزمی همکاری دارد. هفتمین جلد از این مجموعه اخیرا به بازار عرضه شده و شامل سه نمایشنامه از نوشته‌های دوران جوانی برشت، «در جنگل شهر، صدای طبل در شب، بعل» است.)

در سالهای اخیر، به‌ویژه با گسترش دانشگاه‌های آزاد، بسیاری از دانشجویان یا فارغ‌التحصیلان رشته‌ی زبان و ادبیات آلمانی به جمع مترجمان پیوسته‌اند. گاهی این مترجمان گرچه به زبان آلمانی تسلط کامل ندارند و در ترجمه نیز کم تجربه‌اند حتا سراغ متن‌های دشوار فلسفی نیز می‌روند. آیا این امر باعث تنزل کیفیت ترجمه‌ها نشده؟ محمود حسینی‌زاد دراينباره مى‌گويد:

«یکی از مصیبت‌ها شاید همین باشد، که اینجا به نظر من متاسفانه ناشرها مقصر هستند. حالا من نمی‌خواهم بگویم مترجم خوبی هستم یا بد، اما نمونه‌ای را برایتان نقل می‌کنم؛ الان حدود شش سال است من کتابی نزد یک انتشاراتی دارم، که اسمش را نمی‌برم. ضمنا من یک دانشجویی داشتم توی دانشگاه که او هم همان حدود شش هفت سال پیش فارغ‌التحصیل شد. توی همان انتشاراتی که کتاب من شش سال است مانده ایشان حداقل پنج تا کتاب منتشر کرده. کتابی هست که سعید فیروزآبادی بیرون داده و حتما دیده‌اید، که لیست کتابهای ترجمه شده از آلمانی به فارسی است. شما اگر به اندکس آخرش نگاهی بکنید می‌بینید، همه مترجم‌ها یک کتابی هستند. یعنی یک دانشجو بوده و کار ترمش را آورده، ناشر چاپ کرده، خانم خانه‌داری بوده توی هواپیما رمانی را خوانده خوشش آمده و بلافاصله ترجمه کرده و بیرون داده. یعنی نود درصد مترجمان آلمانی کسانی هستند که یک ترجمه دارند. فقط ده درصد هستند که دو تا، سه تا، چهارتا یا پنج تا کتاب دارند. و این لطمه‌ی شدیدی می‌زند. توی انتشاراتی‌ها هم اصلا ویراستار زبان آلمانی نداریم و برای همین ترجمه‌ها به این صورت ناقص بیرون می‌آید.»

درباره‌ی ترجمه‌ی دوباره‌ی آثار کلاسیک‌های معاصر ادبیات آلمانی زبان چه فکر می‌کنید؟

«یکی دو تا پیشنهاد برای ترجمه به من شد که من گفتم دیگر قدیمی‌ها را نمی‌خواهم ترجمه کنم. قدیمی‌ها حتا هاینریش بل و گونتر گراس را. چون ادبیات جدید آلمان به نظر من ادبیات بسیار پرباری است. به نظر من اصلا لباس عوض کرده و یک صورت کاملا جدیدی دارد. منظورم از ادبیات جدید آلمان ادبیات از سال ۲۰۰ به بعد است. من همم را روی این گذاشته‌ام. خوشبختانه دو تا موسسه انتشاراتی هست، انتشارات افق هست که یکی دو تا قرداد با من بست و یکی هم انتشارات ماهی. هر دوی این انتشاراتی‌ها قصد دارند بخشی درباره ادبیات آلمانی باز کنند و آثاری را، به‌خصوص ادبیات جدید را، منتشر کنند. در انتشارات ماهی من الان مجموعه‌ای دارم که داستانهای «یودیت هرمان»، «اینگو شولتزه» و «یولیا بکر» و «زیبیلهه برگ» هست که احتمالا یک ماه دیگر بیرون می‌آید. بعد با انتشارات افق دو تا قرارداد دارم که آن هم منتخبی از داستان‌های کوتاه یودیت هرمان هست. به نظز من یکی از بهترین نویسنده‌های معاصر آلمان است. بعد هم نویسندگان سوئیس، «اورز ویدمر» هست که می‌خواهیم ترجمه کنیم و بعد کتاب سومی که من در این مجموعه قصذ ترجمه‌اش را دارم کتاب «برادرم» از «اووه تیم» است. یعنی من شخصا همم را روی ادبیات معاصر آلمان گذاشته‌ام و این دو انتشاراتی هم می‌خواهند این مجموعه‌ها را بیرون بدهند.»

بعضی معتقدند که برای پیشرفت ادبیات معاصر ما، آشنایی با کلاسیک‌های معاصر ادبیات جهان ضروری است. با توجه به نامطلوب بودن ترجمه‌های موجود، که به آن اشاره کردید، آیا بهتر نیست پیش از ترجمه‌ی نویسندگان معاصر بیشتر به آثار مهم قرن بیستم پرداخته شود؟

«الان شما فرض کنید، هسه تقریبا ترجمه شده است، کافکا تقریبا ترجمه شده است، برشت و نیچه ترجمه شده‌اند، بل تقریبا ترجمه شده است ولی شما اینجا هیچ ترجمه‌ی دندانگیری نمی‌توانید پیدا کنید. اگر من انتشاراتی داشتم این کار را می‌کردم. از طرفی این کتابها هم آنقدر زیادند که ما نمی‌توانیم همه‌ی آنها را ترجمه کنیم. بازار هم پذیراش نیست. و از طرف دیگر ادبیات دارد جلو می‌رود. الان من نمی‌دانم در ایران چند تا تحصیل‌کرده‌ی ادبیات آلمانی داریم که یودیت هرمان را بشناسند. چون واقعا اینها همه دارند می‌روند جلو. من اگر بودم گزیده انتخاب می‌کردم، حرف شما دقیا درست است، یک گزیده انتخاب می‌کردم؛ مثلا یک بار دیگر «کوه جادو» و یا فرض کنید یک بار دیگر «یوسف و برادران» توماس مان، یک بار دیگر چند تا از کتابهای هرمان هسه. یعنی شاخصهای کلاسیک‌های معاصر را ترجمه می‌کردم و می‌گذاشتم در اختیار خوانندگان و بعد می‌آمدم دنبال ادبیات جدید. از این نظر شما راست می‌گویید، ما واقعا کمبود داریم و اینها همه دست و پا شکسته معرفی شده‌اند. یا از فرانسه و انگلیسی بوده یا از آلمانی ناقص. پس بنابراین از این بزرگانی که وجود دارند یک گزیده‌هایی انتخاب می‌کردم، حتا تا گراس و هاینریش بل و بعد می‌آمدم طرف ادبیات معاصر.»

تا کنون بیش از چهارصد عنوان کتاب از ادبیات آلمانی‌زبان به فارسی ترجمه و منتشر شده است. اشتفان تسوایک (با حدود ۴۸ عنوان)، برتولت برشت (با بیش از ۴۰) و هرمان هسه (با ۳۰) هینریش بل (با ۲۲) و کافکا (با ۱۶ عنوان) بیشتر از دیگر نویسندگان آلمانی‌زبان مورد توجه مترجمان بوده‌اند. (اخیرا سعید فیروزآبادی در کتابی به نام «بازتاب ادبیات آلمانی در زبان فارسی» که به وسیله‌ی نشر پیام خاور و مرکز بین‌المللی گفتگوی تمدنها، ۱۳۸۳، منتشر شده کتابشناسی این آثار را گردآورده است) در سالهای گذشته که توجه به متن‌های آلمانی و ترجمه‌ی آنها به فارسی رونق گرفته سهم بزرگی از آثار ترجمه‌شده را نوشته‌های فلسفی اندیشمندان آلمان به خود اختصاص داده است.

بهزاد کشمیری‌پور، گزارشگر صدای آلمان در تهران