1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

«از ماهواره با عشق» / گفتگويى با هوشنگ توزيع

۱۳۸۴ اردیبهشت ۱۵, پنجشنبه

پس از موفقيت نمایشنامه ی «بوی خوش عشق» مدتی ست که هوشنگ توزيع، بازيگر، کارگردان و نمايشنامه نويس تئاتر مقيم آمريکا اثر طنزآميز ديگری را به روی صحنه آورده است که عنوان آن «از ماهواره با عشق» است. اين اثر نمايشی پس از چند اجراء در آمريکا در کانادا حال در اروپا نيز، به روی صحنه می رود. هوشنگ توزيع كارگردان اين نمايشنامه در گفتگويى با صداى آلمان از فعاليتهاى خود و همچنين اثر جديد نمايشى خود سخن گفته است.

https://p.dw.com/p/A6AG
عکس: Lockheed-Martin

مصاحبه گر: شهرام ميريان

دويچه وله: آقای هوشنگ توزيع، بازيگر تئاتر و سينما و همينطور کارگردان تئاتر و سينما شما از آمريکا به اروپا آمده ايد و اينجا برنامه هايی داشته ايد. خیلی خوشحال می شويم از زبان خودتان بشنوم که در آلمان چه می کنيد؟

هوشنگ توزيع: در اواخر ماه آپريل و تمامی ماه می، بقول شما مای، حدود ۶ هفته نمايش از «ماهواره با عشق» را اجرا خواهيم کرد در ۱۲ شهر اروپا، البته در سفر اول مان. نمايشی که در لس آنجلس نوشته شده، توسط من در گروه بازيگران ۷۹ که ۱۹۸۵ گروه تئاتری مان را آنجا بنا گذاشتيم بنام «کارگاه نمايش ۷۹» و در طول اين سالها اين کاری که انجام داديم،‌ «از ماهواره با عشق»، دهمين نمايشی ست که بطور مستقل در اين گروه نوشته و کارگردانی و تهيه شده است. در اين نمايش آقای بهروز وثوقی بازی می کنند،‌ همانطوری که همه می دانند، بهروز سرشناس ترين و محبوبترين بازيگر سينمای فيلمهای ايرانی در قبل از انقلاب بوده است و نقشهايی که بازی کرده واقعا جاودانه است. ايشان در اين نمايش بازی می کنند و خانم شيرا وثوق يکی ديگر از بازيگران اين نمايش هستند، همچنين خانم نگار محسن زادگان و آقای کاميار جعفری و خودم هم هستم که در کنار بهروز بازی می کنم.

دويچه وله: شما صحبت از هنرمندان کرده ايد، صحبت از کار کرده ايد که چگونه شکل گرفته است. حال می پردازيم به درون مايه ی کار.

هوشنگ توزيع: طبق روال کارهای قبلی من، کسانی که آشنا هستند در يک بستر طنز حرکت می کند، اما در اين بستر همواره و بخصوص در همين نمايش مسايل اجتماعی و فرهنگی مطرح می شود. يکی از مشکلات فرهنگی ما در خارج از کشور، بخصوص در لس آنجلس اين فنومن تلويزيون ۲۴ ساعته است، پديده ی تلويزيونهای ۲۴ ساعته است که در شروع خود من با يکی از اين تلويزيونها همکاری می کردم و اتفاقا من از درون خود آنها دارم حرف می زنم، از همان پنجره و اين تلويزيونهای ۲۴ ساعته مثل قارچ هر روز سبز می شوند و الان چيزی در حدود ۲۸ تلويزيون ۲۴ ساعته داريم در لس آنجلس. ما ۲۸ تلويزيون ۲۴ ساعته داريم که تمامی اين ۲۸ تلويزيون ۲۴ ساعته رويهم ۲۸ کارمند يا گوينده يا برنامه ساز حرفه ای ندارد و اينها به شکل بسيار مضحکی دارند اجرا می شوند و تماشاگرانی هم که در خارج از کشور بهرحال حق انتخاب ديگری ندارند، دارند اينها را نگاه می کنند و عده ای غصه می خورند، عده ای دشنام می دهند، عده ای هم می گويند، خب، باز بودنش بهتر از نبودنش است. منهم همين عقيده را دارم، اما بايد رفته رفته مثل هر چيز ديگری، مثل هر زمينه ی ديگری ياد بگيريم، بياموزيم و کمی بهتر بشويم. بهرحال دستمايه و درون مايه ی اين نمايش براساس همين کارهاست، همين گروهی ست که می خواهد يک برنامه ی نيم ساعته ی تلويزيونی خودش را به برنامه ای ۲۴ ساعته تبديل بکند و چون نه از نظر مديريت صلاحيت اش را دارد و نه از نظر هنری صلاحيت اش را دارد و نه از نظر اقتصادی وسع و توانش را دارد دست بدامان پسر عمويش می شود که فرش فروش است و می خواهد فرشهای اين را هم بفروشد و بهرحال مسايلی اتفاق می افتد که بسيار طنز آميز و شيرين است و ضمن اينکه کمدی است و من هم عاشق کمدی هستم و در اين کمدی تماشاگر لاينقطع می خندد، اما به يک معضل اجتماعی نگاه می کند، با آن روبرو می شود و با خودش فکر می کند که آيا در جامعه ی ايرانی اگر ۲۸ تلويزيون ۲۴ ساعته مبتذل هستند، اين ابتذال تماما به گردن کسانی ست که انجامش می دهند! يا به گردن همه ی جامعه ی ايران است و به گردن تماشاگرانش هم هست.