1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

استقبال از فيلم «صبحى ديگر» در جشنواره برليناله

۱۳۸۴ بهمن ۲۶, چهارشنبه

فيلم «صبحی ديگر» ساخته­ی ناصر رفائی فيلمساز ايرانی در عرصه­ی «همايش» فيلمسازان جوان به نمايش درآمد و با استقبال روبرو شد. اين فيلم به عنوان نمونه­ای از سينمای واقعگرای ايران، روايتگر زندگی مرد جوانی است که در نتيجه­ی مرگ همسر خود، در کام بحران روحی ژرفی فرورفته و پيوندهايش با جامعه يکسره گسسته است.

https://p.dw.com/p/A69g
عکس: picture-alliance/dpa

او که از مناسبات اجتماعی گريزان است، در سراسر فيلم خاموشانه، اما با نگاهی کاونده پيرامون خود را می­پايد. به اين ترتيب، فيلم رفائی بطور همزمان نمايانگر دو گستره­ی متفاوت است: زندگی مردی افسرده و در خود فرو رفته که در تلاش ترميم همپيوندی اجتماعی است و از طرف ديگر، جامعه­ای درگير با مسائل و مشکلات روزمره.

دوربين ناصر رفائی، بيننده را از زاويه­ی ديد قهرمان فيلم، در جامعه و رويدادهای جاری آن سهيم می­کند. در پس­زمينه­ی حضوری منفعل و کنش­پذير، شاهد زندگی روزمره در جامعه­ای با ارزشها و هنجارهای ويژه­ و اغلب متناقض هستيم. ناصر رفائی در لحظه­های گوناگون فيلم، تماشاگر را هر بار با يکی از اين ارزشها و هنجارها رو در رو می­سازد و به چالش می­طلبد. تابوهای سياسی و مذهبی، تعصبات، تبعيضات، محدوديت­های جنسی و نيز اشکال گوناگون مقاومت مثبت و منفی در مقابل اين پديده­ها، از موضوعاتی هستند که با ظرافت و سنجيدگی به تصوير کشيده می­شوند.

ناصر رفائی پس از نمايش فيلم به روی صحنه رفت و به پرسشهای تماشاگران پاسخ داد. او قصد خود را از ساختن چنين فيلمی، به تصوير کشاندن زندگی انسان نوعی خواند. انسانی که می­تواند چه در جامعه­ای پيشرفته و چه در جامعه­ای پيرامونی وجود داشته باشد و درگير مشکلات همسان باشد.

زبان برای رفائی جزو ويژگی­های فطری انسان محسوب نمی­شود، بلکه امری اکتسابی است که انسان آن را در جريان زندگی می­آموزد. به همين دليل خاموشی قهرمان فيلم برای رفائی به اين اعتبار چالشی محسوب می­گردد تا نشان دهد که انسان بدون زبان که ابزار ارتباط او با جهان پيرامون است، در انسانيت طبيعی خود چگونه است و چگونه زيست می­کند.

رفائی فيلم خود را غيرسياسی اما اجتماعی خواند و خاطرنشان ساخت که او به اين دليل فيلمسازی غيرسياسی است، زيرا که ساحت هنر را برتر از حوزه­ی سياست می­داند و معتقد است که هنر نبايد تحت تأثير سياست قرار گيرد.

هنرمندی که دنباله­رو مسائل سياسی باشد، در آنجا که مخالفان سياسی ديروز دست در دست هم بگذارند، ناچار می­گردد در ديدگاه­های خود تجديد نظر کند. بنابراين به نظر او اگر قرار باشد که هنر و سياست بر هم تأثير بگذارند، اين هنر نيست که بايد تحت تأثير سياست قرار گيرد، بلکه سياست است که بايد تحت تأثير هنر باشد.

بهرام محيی، گزارشگر صدای آلمان در برلين