1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

اسلام و سياست (گفتار سوم): زمينه‌هاى تحول فكرى روشنفكران جهان عرب

۱۳۸۳ آذر ۱۴, شنبه

در گفتار اين هفته به اجمال به زمينه‌هاى اجتماعى تجدد فكر دينى در كشورهاى عربى مى‌پردازيم و مى‌كوشيم برخى نظرات روشنفكران اين دوره را مورد بررسى قرار دهيم.

https://p.dw.com/p/A7UU
عکس: AP

بايد گفت كه اصلاحات امپراتورى عثمانى، تحت عناوين «خط شريف گلخانه»، «خط همايون» و قانون اساسى اعلام شده از سوى سلطان عبدالحميد به جايى نرسيدند، زيرا كه ضمانت اجرايى نداشتند. عبدالحميد مستبدتر از آن بود كه خود را تابع قانونى كند كه خود به تصويب رسانده بود. ولى اين اصلاحات و قانون اساسى به يارى مردم كشورهايى آمد كه تحت قيمومت امپراتورى عثمانى بودند. مفاهيمى چون «آزادى» و «قانون» و «شأن و حرمت انسان» كه در خط شريف گلخانه و خط همايون آمده بود، بار ديگر در ميان اين ملت‌ها جان گرفتند و آنان را به تحرك فكرى واداشتند.

شكست‌هاى متوالى نظامى امپراتورى عثمانى از اروپايىها و تلاش‌هاى مذبوحانه در جهت كشورگشايى، سلاطين عثمانى را متوجه برترى اروپايىها در عرصه‌هاى نظامى، اقتصادى و اجتماعى كرد، بطوريكه آنان را در هويت فرهنگى ديرينه خود متزلزل ساخت و از آن پس، از فرهنگ اروپايى تأثير پذيرفتند. اين تأثير را حتى در ساخت ابنيه مذهبى ايشان مى‌توان مشاهده كرد. مسجد نور عثمانيه به سبك اروپايى «باروك» ساخته شده است. در پى آن بود كه اصلاحات در امپراتورى عثمانى آغاز شدند.

ولى اصلاحات محمد على در مصر بدلايل ديگرى نافرجام ماند. درست است كه وى توانست خود را از قيد سلاطين عثمانى برهاند، ولى دولت مصر با روى آوردن به اروپائيان به حوزه نفوذ مالى و اقتصادى كشورهاى اروپايى درغلتيد و پايه‌هاى اسارت استعمارى خود را ريخت. همين امر زمينه‌اى را فراهم ساخت تا مصر بعدها استيلاى استعمارى انگلستان را متحمل شود. (نگاه كنيد به حميد عنايت: سيرى در انديشه سياسى عرب)

محمد على نيز همانند سلاطين عثمانى شاهد برترى اروپايى‌ها بود و بدين منظور براى خلاصى از عقب‌ماندگى كشورش چاره را در آن ديد كه در چارچوب اصلاحات خود دانشجويانى را به آن ديار اعزام دارد تا علوم و فنون جديد را فراگرفته و اين دانش را به كشور خود آورند. وى در سال ۱۸۲۶ ميلادى يك گروه اوليه چهل نفر از دانشجويان را رهسپار فرانسه كرد كه تا آن زمان مأموريتى از اين دست نظير نداشت. وى مسئوليت اين گروه را به «رفاعه رافع الطهطاوى» (۱۸۰۱ تا ­۱۸۷۳) سپرد. طهطاوى در آن هنگام جوانى بود ۲۵ ساله و روشن‌ضمير از حوزه فرهنگ و ادب و فارغ‌التحصيل دانشگاه سنتى الازهر.

طهطاوى مدت پنج سال در كلانشهر پاريس اقامت گزيد و با ذهن كنجكاو و عارى از پيشداورى خود به كسب دانش جامع و گسترده تلاش ورزيد. او مجذوب پيشرفت‌ فرانسوى‌ها در عرصه‌هاى فرهنگ و انديشه شد و پس از بازگشت به مصر در مكتوبات خود در راه اصلاحات و نوانديشى دينى بسيار كوشيد. طهطاوى در گستره سياست، حقوق و جامعه انديشه‌‌هاى پيشتازانه‌اى را مطرح ساخت. افكار نوآور وى در گسترش حس ميهن‌پرستى مصرى و بيدارى ملت‌هاى عرب در ميان هم‌عصرانش كارساز افتاد. وى پايه‌هاى يگانگى ملى مصر را در همزيستى مسالمت‌آميز ميان مسلمانان و مسيحيان و يهوديان مصرى مى‌جست و بدين گونه يك فرهنگ روادار را ترويج مى‌داد. از اين رو طهطاوى را مى‌توان نماد رنسانس و نوزايش عرب دانست.

بيدارى ملت‌هاى عرب تشكيل سه جنبش فكرى را باعث شد. نخست: پيروى از تمدن غرب، دوم: تجددخواهى دينى و سوم: ميهن‌پرستى مصرى.

انديشه‌هاى ترقى‌خواهانه طهطاوى بسرعت در سراسر جهان عرب گسترش يافت و مدافعان بسيار پيدا كرد. يكى از ايشان «خيرالدين پاشا التونسى»، وزير اعظم پادشاه تونس بود كه خود چند سالى در پاريس اقامت گزيده بود. تونسى كه انديشه‌هايى همانند طهطاوى داشت، بر اين باور بود كه الگوى اروپايى بزودى سراسر جهان را دربر خواهد گرفت و بازداشتن اين فرآيند در توان هيچ نيرويى نيست. از اين رو جوامع عربى اگر نخواهند شاهد نابودى خود باشند، بايد هرچه سريع‌تر خود را با اين روند رو به گسترش تطبيق دهند.

داود خدابخش

با اقتباس از منابع زيرين:

­ آلبرشت متسگر: اسلام و سياست (به آلمانى)

­ حميد عنايت: سيرى در انديشه سياسى عرب

­ آلبرت حورانى: تاريخ مردمان عرب (به آلمانى)