1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

اسلام و سياست (گفتار پنجم): «شِبْلى شُمََيِّل» و انديشه جدايى دين از سياست

۱۳۸۳ آذر ۲۲, یکشنبه

در گفتار اين هفته به يكى ديگر از روشنفكران پيشتاز جهان عرب بنام «شِبْلى شُمََيِّل» مى‌پردازيم كه در جهت گسترش علوم جديد تلاش بسيار ورزيد و در پهنه سياست خواستار جدايى دين از سياست گشت.

https://p.dw.com/p/A7UQ

در اواخر سده نوزدهم دولت بريتانياى كبير با حضور نظامى خود در مصر در تلاش آن بود تا استيلاى خود بر اين بخش از قاره را حفظ كرده و گسترش دهد. اين قدرت استعمارى از يكسو حكومت استبدادى حاكم را تحت حمايت خود گرفته بود و آن را به مردم مصر تحميل مى‌كرد و از سوى ديگر انديشه و فرهنگ غرب را رواج مى‌داد و دست نوانديشان را در برابر فرهنگ سنتى بازمى‌گذاشت. از اين رهرو گروهى از روشنفكران مبادرت به انتشار افكار نوآور و عقلانى خود در يك رشته از نشريات آن زمان ورزيدند. درست است كه ترويج علوم جديد و عقلانى با مذاق قدرت استعمارى انگليس سازگارى داشت، ولى اين تلاش روشنفكران بيشتر برخاسته از نياز جامعه‌ى در حال تحول مصر بود. رويارويى فرهنگى با جهان غرب چالشى بود بس سنگين كه فرآيند آن را تا زمان حال مى‌توان پى گرفت.

يكى از مجلاتى كه در مصر به انتشار علوم طبيعى و تجربى جديد همت گماشت و در كنار آن به مسائل اجتماعى و سياسى نيز ‌پرداخت و آراى گوناگونى را انتشار ‌داد، نشريه‌اى بود بنام «المُقتَطَف». اين نشريه در سال ۱۸۷۶ ميلادى به كوشش دو سورى مسيحى در بيروت انتشار يافت و در سال ۱۸۸۴ ميلادى به مصر انتقال يافته و نزديك به پنجاه سال انتشار آن دوام يافت. يكى از نويسندگان پرشور اين نشريه روشنفكرى بود سورى‌تبار بنام «شِبْلى شُمََيِّل» (۱۸۵۰ ­ ۱۹۱۷ ميلادى) كه فارغ‌التحصيل دانشگاه آمريكايى بيروت بود. وى پس از پايان تحصيلاتش به پاريس رفت و پزشكى خواند و سپس به مصر نقل مكان كرد و تا پايان عمر در آنجا زيست.

«شِبْلى شُمََيِّل» با قلم پركار خود علوم دقيقه طبيعى و تجربى جديد را ترويج مى‌داد، به گونه‌اى كه برخى پژوهشگران وى را پوزيتيويست خوانده‌اند. برخى ديگر با استناد به انديشه‌هاى اجتماعى او وى را بنيانگذار فكر سوسياليسم در مصر مى‌دانند. بايد گفت، شُمََيِّل چاره معضلات اجتماعى مصر را در رواج علم و دانش نوين مى‌ديد و بدين سبب بسيارى مسائل اجتماعى را با نظريه تنازع بقا و تكامل داروين پيوند مى‌داد، زيرا كه وى شيفته اين نظريه بود. وى تنازع در جوامع بشرى را مايه پيشرفت و ترقى مى‌دانست و حتا رقابت تسليحاتى براى جنگ ميان دولت‌ها را امرى مثبت تلقى مى‌كرد، زيرا كه از نظر او اين رقابت به تكامل يارى مى‌رساند. شُمََيِّل در ترويج اين افكار تنها نبود. بسيارى روشنفكران مسلمان و غيرمسلمان ديگر نيز مى‌كوشيدند با تكيه بر علم و دانش اهميت آن را براى مردم مصر روشن ساخته و آنان را به تحرك فكرى وادارند.

طبيعى بود كه دفاع شُمََيِّل از نظريه داروين پيامدهاى خود را داشته باشد و با چماق تكفير سنت‌گرايان نه تنها اسلامى، بلكه حتى مسيحى روبرو گردد. به نوشته آلبرت حورانى، در كالج پروتستان سورى بحث پيرامون نظريه داروين به جايى رسيد كه استاد علوم طبيعى مدافع اين نظريه از آن كالج بركنار گرديد، زيرا كه هيئت امناى كالج به هيچ وجه طرح نظريه داروين در كالج را روا نمى‌داشتند. واقعه كالج پروتستان سورى باعث گرديد كه در قاهره نيز روشنفكران جانب احتياط را از دست ندهند. ولى سه سال پس از آن نشريه «مقتطف» مقالاتى منتشر كرد كه از انطباق فرضيه داروين و نظريه سير تطور اجتماعى ابن خلدون سخن مى‌راند و اينكه اين فرضيه تطور انواع را مى‌توان نزد هنديان و اعراب نيز يافت.

درست است كه شُمََيِّل در ترويج علم و دانش و نظريه داروين مى‌كوشيد و از فوايد آن سخن مى‌گفت، ولى نمى‌توان نتيجه گرفت كه وى فردى بيدين بوده است. او اصليت مسيحى داشت و در عين حال به ارزش‌هاى اسلامى ارج بسيار مى‌نهاد. وى با لرد كرومر، فرماندار انگليسى وارد يك برخورد قلمى شد، آنجا كه كرومر گفته بود، اسلام با پيشرفت و تمدن سر ستيز دارد و علت عقب‌ماندگى مسلمانان را بايد در خود اسلام جست. شُمََيِّل معتقد بود كه حقيقت اديان ربطى به شيوه زندگى پيروان آن دين ندارد و در استدلال خود به مقايسه دو دين اسلام ومسيحيت مى‌پرداخت.

سخنان كرومر بر ديگر روشنفكران نيز گران آمد و شديدا در نشريات به او تاختند. ولى شُمََيِّل اين روشنفكران را نيز خطاب قرار داد و نوشت كه اى كاش اين نويسندگان با همان حرارت نيز به اصلاح دين مى‌انديشيدند. شُمََيِّل معتقد بود كه روحانيان و كشيشان، چنانكه در تاريخ ثابت شده، همواره از قدرت خود به ناپاكى بهره برده‌اند و بجاى اينكه راه رستگارى را طى كنند و به وحدت و يگانگى ميان اعضاى جامعه يارى رسانند، سرچشمه نفاق و بدبينى و تاريك‌انديشى بوده‌اند. بنابراين يگانه راه جدايى دين از سياست است.

داود خدابخش

با اقتباس از منابع زيرين:

­ آلبرشت متسگر: اسلام و سياست (به آلمانى)

­ حميد عنايت: سيرى در انديشه سياسى عرب

­ آلبرت حورانى: تاريخ مردمان عرب (به آلمانى)