1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

افسردگى، بيمارى جوامع مدرن

۱۳۸۳ آبان ۲۶, سه‌شنبه

الگوى بسيارى از مردم جهان، جوانانى فعال و موفق اند با شغلى ايده آل. زنان و مردانى كه ورزش آنها ترك نمى شود، دوستان بسيارى دارند و آخر هفته ها نيز از ميان سه جشنى كه به آن دعوت شده اند مجبورند، به خاطر كمبود وقت، فقط يكى را برگزينند. دوستان شان از نديدن آنها ناراحتند و مردم به زندگى اين گونه افراد غبطه مى خورند. آنها نشانى از انسان مدرن ِ عصر جديدند و به نظر مى رسد كه انرژى پايان ناپذيرى دارند.

https://p.dw.com/p/A7Wo
مجسمه ى انسانى افسرده
مجسمه ى انسانى افسردهعکس: BilderBox

آيا اين گونه افراد از سلامتى كامل برخوردارند؟ نتيجه تحقيقات بسيارى از دانشمندان نشان دهنده ى آن است كه بسيارى از اين افراد افسرده اند و فعاليت بيش از حدشان نيز علامتى مبنى بر همين بيمارى ست.

بر مبناى جديدترين آمار منتشر شده در آلمان، ۴ ميليون نفر از مردم اين كشور به بيمارى افسردگى مبتلايند و ناراحتى آنها به حدى ست كه بايد تحت مداوا قرار گيرند. اين بيمارى بخصوص در ميان گروه هاى سنى ۱۵ تا ۴۴ سال ريشه دوانده و گفتنى ست كه بر طبق آمار، زنان دوبرابر ِ مردان به اين بيمارى مبتلا مى شوند.

دكتر هنينگ شاوئن بورگ، استاد دانشگاه گوتينگن بر اين نظر است كه روند پيشرفت اين بيمارى در سال هاى اخير به شدت افزايش يافته و امكان توسعه ى باز هم بيشتر آن وجود دارد. بر اساس ارزيابى هاى مركز بهداشت جهانى، بيمارى افسردگى در سال ۲۰۲۰ ميلادي، بعد از بيمارى هاى قلبي، بيشترين تعداد بيماران را در سراسر جهان به خود اختصاص خواهد داد.

دانشمندان، با وجود تحقيقات فراوان در مورد علل اين بيماري، هنوز دليلى قطعى براى آن نيافته اند. آن چه مشخص است اين است كه استرس، از دست دادن عزيزى در دوران كودكي، عدم اعتمادِ به خود، بى توجهى ديگران، مصرف داروهاى گوناگون، انتقال ژنتيكي، اختلال در سيستم مغز و اعصاب، بيكارى هاى طولاني، عدم فعاليت و زندگى در مناطقى با روزهاى كوتاه و آب و هوايى سرد و غيرآفتابى از دلايل عمده افسردگى هستند.

پزشكان بر اين نظرند كه افرادى كه بيش از دو هفته، علائمى چون بى علاقگى مفرط به انجام كار، بى اشتهايي، بى خوابى و تمايل به خودكشى را در خود احساس مى كنند، بايد به پزشك مراجعه كرده و تحت مداوا قرار گيرند. اين نكته نيز ديگر مشخص شده است كه اين گونه افراد هر چه ديرتر تصميم به مداواى خود بگيرند، حل مشكلات آنها سخت تر خواهد شد. دكتر هنينگ شاوئن بورگ، استاد دانشگاه گوتينگن بر اين نظر است كه ” درمان به موقع، در مورد ۷۰ تا ۸۰ درصد مراجعه كنندگان موفقيت آميز خواهد بود.”

افسردگى اما علائم ديگرى نيز دارد و آن فعاليت بيش از حد است. اين فعاليت اگرچه براى بسياري، نشان از سلامت جسم و روح دارد، اما بسيارى از كارشناسان اين همه فعاليت را مشخصه ى تندرستى نمى دانند و مريض گونه ارزيابى مى كنند. اين افراد در حالت عادى خود را بسيار شاداب و سرزنده نشان مى دهند. در اين افراد علائمى چون تنهايي، رخوت، عدم علاقه به فعاليت و گريه كردن هاى مكرر ديده نمى شود. آنها ايده هاى بسيار دلفريبى دارند، گويى از تمركز بسيار بالايى برخوردارند. آنها هميشه در حال شوخى و خنده اند و به نظر مى رسد كه هيچ گاه بداخلاق نمى شوند.

كُردولا، زنى ست كه تازه سى سالش تمام شده. او از فعاليت هاى پايان ناپذيرش مى گويد:

”بستگى داره كه چه روزى از هفته باشه. يا تمرين تئاتر دارم يا مى رم جودو. يا فعاليت هاى سياسى ديگران رو برنامه ريزى مى كنم و يا كارهاى ديگه اى انجام مى دم. خب علاقمندى هام خيلى زيادند. البته چند وقته كه تصميم گرفتم بازيگرى در تئاتر رو مدتى بذارم كنار، چون واقعا وقتم خيلى تنگ شده. بعضى وقتا دوره آشپزى مى بينم ، آخه خيلى از آشپزى خوشم مى ياد. با چند تا از خانم ها هر چند وقت يك بار جمع مى شيم و آشپزى مى كنيم.”

كُردولا، اين زن سى ساله، گويى هميشه در حال سبقت گرفتن از ديگران است و بايد مسابقه را ببرد. هيچ وقت بى كار نيست و وقتى براى استراحت ندارد. قدرت گوردولا در انجام اين همه كار، تحمل او، و خستگى ناپذير بودنش مورد تحسين همگان است ودوستان به او به ديده ى تحسين مى نگرند.

دكتر گِرِ ئون هوفليش، روان پزشك و متخصص اعصاب و رئيس بخش افسردگى دريكى از بيمارستان هاى آلمان است. معمولا بيمارانى كه تحت مداواى دكتر هوفليش قرار مى گيرند، همگى از يك مسئله در عذاب اند و آن هم عدم تحرك كافى ست. آنها نقطه ى مقابل كُردولاى ۳۰ ساله به نظر مى رسند، زيرا تحرك باعث تغيير و تحولات ضرورى در بدن مى گردد و معمولا جلوى نخوت و افسردگى را مى گيرد.

دكتر گِرِ ئون هوفليش در اين مورد مى گويد:

”در بيشتر موارد، فعاليت و تحرك براى بدن بسيار مفيده. من به عنوان يك بيماراعصاب و روان، هميشه خوشحال مى شم وقتى مى بينم كه بيمارهام فعال تر شده اند، يا اين كه قصد دارند فعاليت هاى بيشترى داشته باشند. براى اين گونه مريض ها تحرك و بخصوص فعاليت هاى ورزشى و يا اقدامات فوق برنامه و تفريحى مى تونه خيلى مفيد باشه.”

اما همين دكتر گِرِ ئون هوفليش ِ روان پزشك و متخصص اعصاب بيمارانى چون كُردولا دارد، كه با وجود فعاليت هاى بيش از حد از افسردگى رنج مى برند. او در مورد اين گونه مريض هايش مى گويد:

”زمانى بايد چنين فعاليت هايى را مريض گونه ارزيابى كرد كه اونها بيش از حد تحمل فرد شوند و منطبق با ضرب المثل انگليسي:” Action without Satisfaction” گردند. يعنى فعاليت ها استرس وار افزايش يابند، و فرد هيچ گونه لذتى از آنها نبرد.”

افسردگى يك بيمارى ست و بايد با آن برخوردى جدى كرد. متاسفانه در بيشتر موارد، بيماران افسرده با برخوردهاى نسنجيده اى در اجتماع مواجه مى شوند. بسياري، اين افراد را متهم به تنبلى و غر زدن هاى دائمى مى كنند و از آنها مى خواهند تا فعال تر شوند و از تنبلى و رخوت دست بردارند. البته بعضى اوقات مى توان با تحرك بيشتر و افزايش فعاليت، براى مدتى كوتاه بر بيمارى افسردگى غلبه كرد، اما اشكال اين روش ِ شخصى و بدون حضور متخصص اين است كه بعد از مدت زمان كوتاهي، افسردگى به صورتى شديدتر از سابق، به سراغ فرد مى آيد و براى غلبه ى بر آن، بايد ميزان فعاليت ها را بيشتر و بيشتر كرد و اين دور تسلسل همچنان ادامه مى يابد تا زمانى كه با تحرك ۲۴ ساعته ى شخص، بدن دست به اعتصاب بزند و از كار بيفتد.

ماريا يكى از اين بيماران افسرده ى فعال است. او خود در اين مورد مى گويد:

”ابتدا به سفرى هفت روزه به كوه هاى هيماليا رفتم. صبح روز جمعه، همين كه از سفر هيماليا به خونه رسيدم، بدون اين كه استراحتى كنم، دوشى گرفتم و رفتم سر ِ كار. شنبه و يكشنبه رو هم به دوستام براى اسباب كشى كمك كردم، يعنى كارتن هاى بزرگ و سنگين ِ زيادى رو، از اين خونه توى ماشين گذاشتم، و بعد از رسيدن به مقصد، به خونه ى جديد منتقل كردم. دوشنبه هم كه بايد به مونيخ مى رفتم تا در مورد تقاضاى كارم با مسئولاى يه شركت صحبت كنم. صبح با هواپيما به مونيخ رفتم و غروب برگشتم. تا نيمه هاى شب پشت كامپيوتر نشستم و به كارهام رسيدگى كردم. سه شنبه صبح رفتم پيش دكتر زنان. اونجا بود كه يه دفعه غش كردم و محكم خوردم زمين.”

ماريا را بلافاصله به بيمارستان منتقل كردند. او بايد در اتاقى ساده استراحت مى كرد. همه فعاليت هايش را قطع كردند. اجازه داشتن كامپيوتر، تلفن همراه و يا ملاقاتى برايش اكيدا ممنوع گشت. در چنين شرايطى بود كه او مجبور شد با كمك پزشك متخصص به زندگيش فكر كند و ياد بگيرد تا از خود بيش از حد لازم كار نكشد.