1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

انطباق فرهنگى در گرو شانس برابر!

۱۳۸۵ اردیبهشت ۲۸, پنجشنبه

در سال ۲۰۰۳ بود كه تحقيقات موسوم به پيزا، ارتباط ميان خواستگاه اجتماعى دانش آموزان و شانسهاى آموزشى آنها در آلمان را نشان داد. اكنون تحقيقات ديگرى از سوى ”سازمان همكارى‌هاى اقتصادى و ترقى” منتشر گرديده كه بخوبى رابطه ميان مهاجرت و امكانات آموزشى را نشان ميدهد. نتيجه اين تحقيقات اسف بار است و روشن می‌سازد كه در آلمان كودكان مهاجر از شانس زيادى براى رشد و ارتقاء خود برخوردار نيستند.

https://p.dw.com/p/A7Q7
در بيست سال آينده از هر دو دانش آموز شهرهاى بزرگ آلمان يكى از خانواده مهاجر خواهد بود.
در بيست سال آينده از هر دو دانش آموز شهرهاى بزرگ آلمان يكى از خانواده مهاجر خواهد بود.عکس: picture-alliance/ dpa

نزديكى فرهنگى از طريق آموزش، ايده آل سياست انطباق فرهنگى است كه البته در بسيارى كشورها با واقعيت قرابتى ندارد. اين را تحقيقات پيزا در سال ۲۰۰۳ عيان می‌كند. در اين تحقيقات سطح درسى دانش آموزان ۱۵ ساله از ۱۷ كشور با درجه بالاى مهاجرين مورد بررسى قرار گرفته.

بجز كانادا و استراليا كه موارد نمونه هستند، در بسيارى كشورهاى صنعتى ديگر دانش آموزان خانواده‌هاى مهاجر تا حدود سه سال از دانش آموزان هم سن خود عقب‌تر هستند. به عقيده آندرياس شلايشر كارشناس آموزشى ‌‌”سازمان همكارى اقتصادى و ترقى”، كشور آلمان در مقايسه‌اى ميان سطح آموزش دانش آموزان آلمانى و مهاجر يكى از نمونه‌هاى غم انگيز است. او می‌گويد:

”ديده می‌شود كه كشورهاى بسيار ديگرى هستند كه با اين مشكل روبرو می‌باشند اما با آن به گونه موثرترى برخورد می‌كنند. در سويس به عنوان مثال يك دانش آموز با سابقه مهاجرت از تركيه يك سال از مورد مشابه خود در آلمان جلوتر است.”

تحقيات انجام شده هم چنين نشان می‌دهد كه ۴۰ درصد كودكان خانواده‌هاى مهاجر در درس رياضى به زحمت نمره ۳ كه نمره اى متوسط است می‌گيرند. نمره اى كه براى حل ساده‌ترين مسايل رياضی لازم است.”

اين مشكل درحالى است كه كودكان مهاجر در آلمان بسيار با انگيزه هستند و ظرفيت خوبى براى فراگيرى دارند. آندرياس شلايشر می‌گويد كه آنها هوش كمترى نسبت به آلمانى‌ها ندارند، آنچه كم دارند آموزش كافى زبان آلمانى در مدارس است.

”همواره گفته می‌شود كه مدرسه نمی‌تواند مشكلات جامعه را حل كند و اين قبيل بهانه‌ها. ولى بايد امروز از خود بپرسيم پس چه بايد كرد؟ نقش مركزى مدرسه اين است كه اهرمى باشد براى تصحيح جامعه. و در اين زمينه بيشترين اهميت را نزديكى فرهنگى دارد.”

اما ثقل اين مشكل در آلمان قبل از هرچيز سيستم آموزشى آن است. هنگامی‌كه كودكان پيش از وقت از يكديگر جدا شوند، آنگاه دانش آموزان مهاجر به هاوپت شوله (كه پايين‌ترين مدرسه به لحاظ سطح آموزشى است) و يا گزامت شوله (كه آنهم تنها سطحى متوسط را نمايندگى می‌كند)، تعلق می‌گيرند. و در جاييكه مشكلات اجتماعى برهم انباشته شوند، بسختى بتوان آنها را حل كرد. بنابراين بايد اين سيستم را تغيير داد.

”قبل از هرچيز بايد از ساختمان فرهنگى فاصله گرفت كه اين سيستم می‌سازد. بايد به فرهنگ ويژه و برانگيزاننده‌اى روى آوريم كه به عنوان معلم، يا شاگرد براى نتيجه‌اى كه همه شاگردان ارائه می‌دهند احساس مسئوليت كنيم و مشكلات را به سوى پايين‌ترين سطوح جامعه سوق ندهيم. اين موضوع تعيين كننده و قابل تامين به لحاظ مالى است.”

البته با تلاش بسيار، زيرا اين كار نياز به تعليم معلمان، روانشاسان و مددكاران اجتماعى بيشتر دارد و اين همه نياز به منابع مالى بزرگتر. سرمايه‌گذارى كه البته ارزشش را دارد.

انتشار نتايج تحقيقات آموزشى پيزا پيشاپيش در ميان سياستمداران و كارشناسان آلمان ايجاد نگرانى می‌كند. زيرا اين تحقيقات هرسال نشان می‌دهند كه سيستم آموزشى و سطح آموزش آلمان رتبه بدى در ميان ساير كشورهاى صنعتى داشته. اما اينكه كودكان خانواده‌هاى مهاجر آلمان نسبت به ساير كشورها به مراتب وضع بدترى دارند براى اين كشور اگرچه مايه شرمسارى است اما باعث تعجب نيست. در كمتر كشور صنعتى كودكان مهاجر مانند آلمان از شانس بمراتب كمترى براى دستيابى به آموزش بالا و نهايتا داشتن يك كار خوب برخوردارند. اين گروه از كودكان نسل دوم مهاجرين هستند يعنى خود در آلمان بدنيا آمده‌اند. در ميان مهاجرين از مليت‌هاى مختلف، وضع كودكان خانواده‌هاى ترك كه بزرگترين اقليت خارجى اين كشور هستند از همه بدتر است. به طورى كه آينده اين كودكان در آلمان به لحاظ شغل يابى نگران كننده است.

كارشناسان معتقدند كه آلمان در زمينه ايجاد نزديكى فرهنگى با خارجيان مقيم اين كشور در خواب غفلت طولانى بسر برده. به اين غفلت حتى هورست كلر رئيس جمهور آلمان نيز اذعان دارد.

حال اين تاخير پيامدهاى خود را بهمراه آورده و دائما مشكلات جديدى را توليد و باز توليد می‌كند. از انفجار واقعى خشونت در مدارس ”هاوپت شوله” تا ترس تخيلى از رفاه ملى. به همين دليل نيز بهتر است آلمان هرچه زودتر بيدار شود زيرا براساس آمار در بيست سال آينده از هر دو دانش آموز شهرهاى بزرگ يكى از خانواده مهاجر خواهد بود.

اين در حقيقت هراس سياستمداران آلمانى از خراب شدن وضع اقتصادى و رفاه اجتماعى در اين كشور است كه بارديگر آنها را متوجه ضرورت سرمايه گذارى براى آموزش زبان به كودكان مهاجر و در پيش گرفتن يك سياست درست براى انطباق فرهنگى انداخته است. به زبان ديگر سياستمداران خود را مجبور به انجام اقداماتى در اين زمينه می‌بينند.

تحقيقاتى كه مقايسه‌اى ميان آلمان و كشورهاى ديگر به لحاظ سطح آموزش آنها كرده‌اند تنها نشان دهنده خرابى وضع آموزش در اين كشور نيستند، بلكه نشان دهنده آن تفكرى نيز هستند كه به رقابت اهميت می‌دهد اما عرصه پرورش و رشد آزاد براى فرد فرد جامعه را فراهم نمی‌كند. رهبران سياسى آلمان نظير خانم آنته شاوان وزير آموزش عليرغم تمامى فشارى كه براى اصلاحات می‌آورد، اما بازهم به تشويق رقابت بيشتر ارزش می‌گذارند تا به ايجاد شانس‌هاي برابر براى همه.

به همين دليل هم پيش بينى اين مسئله چندان دشوار نيست كه در آينده حداقل نزديك تحول اساسى در سيستم آموزشى و سياست انطباق فرهنگى رخ نخواهد داد. زيرا نه طرح مشخصى براى چگونگى تقويت تطابق فرهنگى و نه تصحيح نظام آموزشى دركار خواهد بود. تا زمانيكه سياستمداران به ايجاد سيستمى كه امكان تحصيل را براى همه به يكسان فراهم كند موفق نشده‌اند، و تا زمانيكه آنها به معناى واقعى خود را موظف به اين كار نمی‌دانند، و تا زمانيكه اين وظيفه تنها در حرف باقى بماند، اما قدمى عملى براى آن برداشته نشود، آموزش در سطوح بالا تنها در حوزه امكانات قشر بازهم نازكترى قرار خواهد گرفت. قشر مرفه و سرنوشت بقيه همين است كه هست. زيرا درحال حاضر در آلمان وضع چنين است كه تنها كسانى كه خود داراى بهترين پيش‌شرط‌ها هستند قادر به رشد در سيستم آموزشى آلمان می‌باشند. بازندگان اين سيستم نيز پيشاپيش روشنند. آنها گروهى هستند كه با استارتى بد شروع می‌كنند و از همان ابتدا از امكانات كافى محرومند. و اين گروه در وحله اول كودكان مهاجرند و در كنار آنها كودكان آندسته از خانواده‌هاى آلمانى كه پدر و مادر خود محروم از داشتن شانس آموزش بالا بوده‌اند.