1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

اکبر گنجی: رهبرِ مقاومت يا ابزارِ سياستِ آمريکا؟

۱۳۸۴ مرداد ۱۴, جمعه

همزمان با وخامت وضع جسمانیِ اکبر گنجی، بحث در مورد نتايج سياسیِ اعتصاب غدای او در رابطه با سياست های دولت بوش در ميان ايرانيانِ خارج از کشور نيز دامنه پيدا کرده است. تعدادی از روشنفکرانِ ايرانی به همراه بعضی از محافل ليبرال يا چپ در آمريکا در رسانه های خود می نويسند حرکت سياسیِ گنجی حربهء مؤثری برای دولت جورج بوش است تا فشار بر دولت ايران را بيشتر کند.

https://p.dw.com/p/A48K
اكبر گنجى
اكبر گنجىعکس: DW

به همين خاطر هم هست که محافظه کاران دست راستی آمريکا و نشريات آنها مصمم تر از هرگروه ديگری در هفته های اخير از آزادیِ گنجی دفاع کرده اند. عده ای فراتر اين رفته می گويند حتا اعتصاب غدای گنجی نيز حرکتی حسابگرانه است تا از او قهرمانی پر وجهه ساخته شود تا بعد تبديل به مهرهء مهمی در بازیِ شطرنج آمريکا در خاورميانه بشود.

عبدى كلانترى، نيويورك

درحاليکه دورانِ اعتصابِ غذای اکبر گنجی مهمترين زندانیِ سياسیِ ايران به شصت روز نزديک می شود و نگرانی در مورد سلامتِ او بالا می گيرد، گروهی از ايرانيانِ مقيم آمريکا و کانادا، برای نشان دادنِ مخالفت شان با دولت جورج بوش ، حرکت سياسیِ گنجی را مورد سوآل قرار داده اند.

يکی از مهمترين تريبونهای تبليغات عليه گنجی، ستونِ اينترنتیِ پرنفوذ حسين درخشان روزنامه نگار جوان ايرانیِ مقيم کاناداست که به پدر وبلاگ نويسیِ ايران شهرت دارد. او در مطلبی به نام «هشدار به نيروهای پيشرو!» می نويسد که سياست هايی چون «تحريم[انتخابات] ، رفراندم، انقلاب مخملي» فقط «در ظاهرطرفدار دموکراسي و آزادي‌اند ولي دقيقا در چهارچوب برنامه‌ها و شعارهاي دولت بوش عمل مي‌کنند.» آقای درخشان خود مدافع سياست های «جبههء مشارکت» است واعتقاد دارد که «مجموعه‌ی سياسي‌اي» که «تاجزاده و حجاريان و امين‌زاده» درست کرده‌اند «نزديکترين راهي است که در حال حاضر به سوي ايراني آزادتر، بازتر، عادلانه‌تر و شفاف‌تر وجود دارد.» («آينده‌ي روشن جبهه مشارکت») آقای درخشان می نويسد نه تنها خطر مرگ گنجی را تهديد نمی کند بلکه به احتمال زياد به زودی علی خامنه ای او را شامل عفو خواهد کرد و شايد حتا «خرج انتقال و درمانش را به خارج از کشور هم» بدهند. آقای درخشان معتقد است اگر گنجی بميرد اهميت سمبوليک او پس از مرگ به عنوان يک شهيد برای آمريکا سود بيشتری خواهد داشت.

سياستمدار و محققِ ليبرالِ آمريکايی گری سيک (Gary Sick) نيز اعتقاد دارد که گنجی می تواند برای آمريکا يک آس برنده باشد. آقای سيک که متخصص امنيت ملی در کابينه های فورد، کارتر و ريگان بوده و دو کتاب راجع به ايران نوشته است، اعتقاد دارد که محافظه کارانِ آمريکايیِ مدافعِ «تغيير رژيم» در ايران سالهاست که به طور سيستماتيک به دنبال بالاکشيدنِ يک «رهبر» هستند که نزد مردم وِجهه داشته باشد و بتواند آنها را عليه رژيم بشوراند. نامزدهای چنين رهبری ای که تاکنون چندان هم موفق نبوده اند عبارت اند از رضا پهلوی، سازمان مجاهدين خلق، حسين خمينی، و در ماههای اخير محسن سازگارا که آمريکا حاضر شد سابقهء او را در رهبری پاسداران انقلاب اسلامی ناديده بگيرد و به راحتی به او ويزا و کمک هزينه بدهد تا از او يک احمد چلبیِ ايرانی بسازد. اکبر گنجی از همهء اين افراد شانس بيشتری برای چنين مقامی دارد و اگر روزی به واشنگتن بيايد می توان به بهترين نحو نقش رهبری اپوزيسيونِ آمريکايی را بازی کند. چندتن ديگر از دانشگاهيانِ ايرانیِ مقيمِ آمريکا در بحث هایِ مجمعِ تحقيقاتی «گالف ۲۰۰۰» در موافقت با آقای گری سيک اشاره می کنند که عليرغم ژورناليزمِ افشاگرانهء گنجی و شجاعت و پايداری او در زندان، او اکنون فقط يک مهره در بازی های سياسی واشنگتن و تهران است.

در حاليکه آقايان حسين درخشان و گری سيک و همفکرانِ آنها برسر اينکه مرده يا زندهء گنجی کداميک برای سياستِ آمريکا مفيدتر است به بحث و فحث ادامه می دهند، جمع ديگری از ايرانيانِ فعال در زمينهء حقوق بشر درآمريکا با ايجاد «کميتهء بين المللیِ حمايت از اکبر گنجی» با تلاش طاقت فرسا و صرف هزينه ای کلان، موفق شدند تا حدودی افکار عمومی آمريکا و رهبری سازمان ملل متحد را نسبت به وضع وخيم گنجی آگاه کنند. از ميان اين جمع نيز گروهی در يک نامه خطاب به خود گنجی نه تنها به اهميت جان او بلکه به اهميت استراتژيک ِديدگاه سياسی او و تحليل مهم اش در دو مانيفست اشاره کرده اند. برخلاف سردرگمی و شکست اصلاح طلبان در انتخابات اخير و تمايل آنها به شکل دادن ائـتلافی با نيروهای هاشمی رفسنجانی با اين هدف که از محور قدرت به دور نمانند، اين گروه ازهوادارانِ حقوق بشر در ايران خطاب به گنجی می نويسند: «شما نشان داديد مركزِ قدرت كجاست و چرا نبايد به بازيهاي حاشيه‌ي قدرت دل بست. شما هرگام از مبارزه‌ي مدني خود را با درايت و شجاعت پيش برديد. در حركت خود مسؤوليت مدني، شهامت مدني و نافرماني مدني را معنا كرديد. اكنون با اشاره به نمونه‌ي "اكبر گنجي" مي‌توان درك شفافتري از اين مفهومها داشت.»