1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

بداهه نوازی راک در آموزشگاه ترانه / گپی با آگاه بهاری

۱۳۸۵ اردیبهشت ۱۶, شنبه

در روزهای چهاردهم و پانزدهم ارديبهشت ماه، يك كنسرت پژوهشی راك در آموزشگاه موسيقی ترانه در تهران برگزار شد كه در چارچوب آن آگاه بهارى و پويا محمودی، دو گيتاريستی كه با گروه ميرا همكاری داشتند، به همراه رضا اصغرى نوازنده كيبورد به روی صحنه رفتند. بخش اعظم اين كنسرت به بداهه نوازی اختصاص داشت. آگاه در گپی با «عصر شنبه» از كم و كيف اين كنسرتها و مشكلات موجود سخن می‌گويد.

https://p.dw.com/p/A6CW
آگاه بهاری، پویا محمودی، رضا اصغری (از چپ)
آگاه بهاری، پویا محمودی، رضا اصغری (از چپ)عکس: DW

مصاحبه گر: شهرام احدی

(براى شنيدن «عصر شنبه» و گوشه‌هايى از بداهه‌نوازى آگاه، پويا و رضا فايل صوتى پايان صفحه را كليك كنيد!)

******

دویچه‌وله: اگر اشتباه نکنم آشنایی تو و پویا از طریق فعالیت‌های مشترکتان توی گروه «میرا» بود که حال با رفتن فرزام رحیمی، خواننده و سرپرست گروه، یکجورهایی قطع شده. چطور شد که تو و پویا به همکاری‌تان ادامه ندادید؟

آگاه بهاری: من و پویا محمودی شروع کردیم به تجربه‌کردن یکسری بداهه‌نوازی، بصورت مشترک در تمرین‌های میرا همراه با آرش مقدم و دارا دارایی. بعد از اینکه داستان میرا تمام شد، ما تصمیم گرفتیم به این فعالیت‌ها ادامه بدهیم و خیلی بیشتر از یک همکاری شد برای ما. یک دوستی خیلی خوبی بود که ادامه پیدا کرد و ما خیلی پیش‌تر از اینها می‌خواستیم چنین کاری را بکنیم، با آرش مقدم و یک بیسیست دیگری، که بچه‌ها سرشان شلوغ بود و این امکان پیش نیامد و ما هم تصمیم گرفتیم بهرحال این برنامه را به این شکل هرجوری شده اجرا بکنیم.

دویچه‌وله: بهرحال بعد از مدتها، این فرصت را پیدا کردی که دوباره توی آموزشگاه ترانه روی صحنه بروی. از حاصل کار راضی هستی؟

آگاه: راستش من بعد از میرا هم یک اجرایی توی آموزشگاه ترانه داشتم، حدودهای دیماه، و الان ۵ـ۴ ماهی هست که هیچ کاری انجام ندادیم و دوباره رفتیم به آموزشگاه ترانه. اگر منظور از حاصل کار جنبه‌ی مادی قضیه باشد که خوب، هیچ حاصلی ندارد، یعنی اگر خیلی شانس بیاوریم همه‌ی هزینه‌ها با هم سربسر می‌شوند. اما برای ما اصولا خیلی خوب است. یعنی برای خود ما خیلی لذتبخش است. اما برای مردم، واقعا نمی‌دانم، بخاطر اینکه آن واکنش‌هایی که شاید حداقل تا حدی انتظارش می‌رود هیچوقت انجام نمی‌شود و همه چیز خیلی بی‌تفاوت شده. یعنی ظاهرا اینطور هست که دیگر فرقی نمی‌کند شما چی بزنید. یکسری حرف‌ها و واکنش‌های تکراری هست که همیشه وجود دارند و امکان دارد که نه ما را، ولی خب خیلی‌ها را دلسرد بکند. می‌دانید! شما یک آهنگی را انتخاب می‌کنید و از طرف مردم خیلی خیلی انتظار بیشتری دارید، اما وقتی یکصدم آن انتظارتان هم برآورده نشود، همه چیز خیلی فرق می‌کند.

دویچه‌وله: کلا از کیفیت صدابرداری راضی بودی یا اینکه مثل دفعه‌های قبل بود؟

آگاه: نه، خیلی بد، خیلی بد بود! می‌دانید، سالن ترانه دوتا بلندگوی خیلی بزرگ دارد که بلندگوی سمت چپ، یعنی سمت تماشاچی‌ها، اصولا کار نمی‌کند...

دویچه‌وله: یعنی بشکل مونو شنیده می‌شد؟

آگاه: فقط فرکانس‌های خیلی خیلی پایینو پخش می‌کند و فقط آن بلندگوی سمت راست است که دارد درست کار می‌کند، نورپردازی که اصلا وجود ندارد و فقط شش‌تا لامپ است به سقف. مشکل مانیتور داشتیم بطوریکه ما اصلا صدای درامزی که محمدرضا با کیبورد و کامپیوترباید به ما بدهد، نمی‌توانستیم بصورت دقیق و شفاف بشنویم، بخاطر اینکه بلندگوها بسمت مردم هست و ما پشت بلندگوها هستیم. من فکر می‌کنم در بدترین و در کمترین شرایط و امکانات ما داریم چنین کاری را انجام می‌دهیم. حاصل کار خودمان خیلی خوب شده ...

دویچه‌وله: یعنی اینجوری که تو تعریف می‌کنی ظاهرا اگر توی خانه یک کنسرت بدهید، مثل اینکه کیفیت بهتری می‌توانید ارائه کنید!

آگاه: دقیقا، دقیقا! بخاطر اینکه ما باید برای هرشب۲۸۰هزارتومان آنجا پول بدهیم که قبلا ۱۰۰تا صندلی بوده و حالا شده ۹۰تا و آنجا امکانات صدابرداری وجود ندارد. می‌دانید، یک اتاق خیلی کوچکی هست که خروجی صدا ندارد، آکوستیک درستی ندارد، بلندگوهای درستی هم ندارد و صدابردار بیچاره، به نظر من، واقعا آنجا زحمت‌اش را می‌کشد، ولی نمی‌شود کاری کرد.

دویچه‌وله: ولی شما اگر این امکانات را توی یک آموزشگاه موسیقی پیدا نکنید، کجا می‌خواهید پیدا کنید؟

آگاه: هیچ جا. واقعا نمی‌شود. برای شخص من بهترین سالنی که برنامه داشتم، زمان اجرای گروه DNA بود در سالن محک که آنهم یک سالن آمفی تئاتر بود و ما مونیتورینگ داشتیم، بلندگوها خیلی خوب بود، نور خوب بود و همه چی خیلی خوب بود. سالن‌های دیگری هم هستند. البته الان وضع خیلی فرق کرده و تقریبا غیرممکن است کسی بتواند سالن بزرگ بگیرد. ولی قبلا هم که مجوزدادن و اجراکردن یک کمی راحت‌تر بود، به ما نمی‌دادند و فقط برای یکسری افراد خاص و تعریف شده بود. در واقع نه، امکاناتی نیست، اصلا امکاناتی نیست.

دویچه‌وله: این کنسرتی که شما داشتید دوباره تحت عنوان «کنسرت پژوهشی» برگزار شد. آن قسمت پژوهشی‌اش چطور بود؟

آگاه: در واقع این یک عنوان است، عنوانی که ما باید روی کنسرت‌مان بگذاریم، بخاطر اینکه این کنسرت‌ها مجوز ندارند. یعنی وقتی، حالا مثلا، آموزشگاه ترانه به ما اجازه‌ی برگزاری یک کنسرت را می‌دهد به ما می‌گویند که توی پوستر قید بکنید آموزشی‌ـ پژوهشی که اگر کسی آمد و سوال کرد شما بگویید، این فقط یک کنسرت پژوهشی هست و جنبه‌ی بیزنسی اصلا ندارد.

دویچه‌وله: که در عمل هم ندارد!

آگاه: نه، در عمل ندارد. قرار هست که داشته باشد، ولی فعلا که اتفاقی نیفتاده. من اول اجرا یکسری صحبت‌ها کردم که برنامه به چه شکلی‌ست و ما چیکار می‌کنیم و چیکار نمی‌کنیم. در واقع یک توضیح خیلی خیلی کلی بود راجع به کل برنامه. پژوهش، فکر می‌کنم این برداشت خود مردم می‌تواند باشد از اتفاق‌هایی که دارد آنجا می‌افتد. و فکر می‌کنم این برداشت شخصی هر کسی‌ می‌تواند باشد، چون خیلی چیزها برای یادگرفتن و کسب کردن توی این بداهه‌نوازی‌ها هست.

دویچه‌وله: این قسمت، یعنی بعد از اجرای برنامه و آن توضیحاتی که شما می‌دهید، فرصت پرسش و پاسخ هم وجود داشت که مثلا مردم سوال‌هایشان را مطرح کنند؟

آگاه: نه! توی برنامه‌ی ما نبود، ولی اصولا توی آنتراکت و آخر برنامه بهرحال مردم می‌آیند و با ما صحبت می‌کنند. این اتفاق افتاد و چند نفر آمدند و صحبت کردند. ولی سوالها برای من خیلی عجیب بود.

دویچه‌وله: مثلا؟

آگاه: مثلا یک اکیپی آمدند و داشتند با من صحبت می‌کردند. می‌دانید یک بحث‌هایی هست که شاید مال ۳۰ـ ۲۰ سال پیش است،‌ بحث روز دنیا، مثلا من اگر بخواهم فلان چیز را بگذارم، با گیتار فلان بزنم یا فلان گیتار که این گیتارها ۱۸۰درجه با همدیگر فرق می‌کنند. یا مثل تندترین معلم ایران کی هست! می‌دانید، این سوالهاست. یعنی کسی نمیاد بپرسد شما چه مودی استفاده کردید، یا این گام چی بوده، میزان‌تان چی بوده و یا اصلا فکرتان چی هست و برای چی آمدید و این را برنامه را اجرا می‌کنید، بیاید این را برای ما توضیح بدهید.

دویچه‌وله: ولی این احساس را داشتی که بعدا این توضیحاتی که دادید، اینها باعث درک بهتر کاری که کردید شده؟

آگاه: خوب، بله! بهرحال یکسری آمده بودند که واقعا موزیک را گوش بدهند و یک چیزی ازش بگیرند که فکر می‌کنم گرفتند. واکنش‌های این دست از آدمها خیلی خیلی خوب بوده، ولی یکسری از افراد هم هستند که اصلا با دید انتقاد می‌روند، با انتقاد کاملا مخرب می‌روند به کنسرت. اینها دوست دارند که، نمی‌دانم، یکجور عجیبی‌ست. شما از جیب‌تان پول بدهید، بروید برای دیدن یک کنسرت، وقت بگذارید و بخواهید به نوعی ضدحال باشید.

دویچه‌وله: بخش اعظم این کنسرت به بداهه‌نوازی و راک اختصاص داشت و تو و پویا، خب خیلی وقت نیست همدیگر را می‌شناسید. فکر می‌کنید در همنوازی تا چه اندازه مکمل یکدیگر هستید؟

آگاه: من فکر می‌کنم، خیلی. یعنی پویا محمودی بجای من آمده بود توی میرا. من در آن زمان از گروه دور بودم ، دوباره برگشتم و پیشنهاد خود پویا بود که ما بصورت دوتا گیتاریست توی گروه کار بکنیم و آن اتفاقی که در اولین بداهه نوازی ما افتاد، من فکر می‌کنم، خیلی چیزها را برای هر دوی ما روشن کرد که دقیقا همینطور که می‌گویید، می‌توانیم مکمل همدیگر باشیم.

دویچه‌وله: به هر حال گرایش‌ها و تیپ نوازندگی‌تان خیلی فرق می‌کند.

آگاه: بله، ولی فکر می‌کنم خیلی یاد گرفتیم. من خیلی یاد گرفتم تا پویا. من صبورتر شدم در ساززدنم، بقول پویا، و بیشتر دوست دارم در بداهه‌نوازی‌ها بک‌راند باشم و آن داستان را خیلی بیشتر ترجیح می‌دهم. بخاطر اینکه پویا کارهایی که دارد انجام می‌دهد واقعا شنیدنش برای من کافی‌ست و اصلا نمی‌خواهم تقلیدی از آن قسمت داشته باشم. فکر می‌کنم خیلی موفق بوده، خیلی خیلی زیاد. یعنی فکر می‌کنم هر دوی ما با افراد زیادی بداهه نوازی کردیم، اما برای من ساززدن با پویا محمودی اصلا یک داستان دیگری‌ست.