1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

برلیناله و مستندهایی درباره‌ی کابوس جنگ در افغانستان و لبنان

علی امینی۱۳۸۷ بهمن ۲۱, دوشنبه

در فیلم مستند «دلم دنیا را سیاه می‌بیند یا عشقی در کابل»، هلگا رایدمایستر فیلمساز آلمانی اثری استثنایی خلق کرده است. فیلم مستند «روستای یک نفره» ساخته سیمون هابره مستندساز لبنانی نیز نفرینی ابدی به جنگ‌افروزان است.

https://p.dw.com/p/Gpjr
عکس: AP

فیلم مستند «دلم دنیا را سیاه می‌بیند یا عشقی در کابل»، در پایتخت افغانستان، کشوری که کابوس جنگ و ویرانی هنوز در اذهان زنده است و تعصبات دیرین همچنان حرف آخر را می‌زنند و بختک مردسالاری بر سراسر جامعه سنگینی می‌کند، عشقی ممنوع را با قدرت و جسارت به تصویر می‌کشد.

مردی به نام حسین که پیکارجوی طالبان بوده و در میدان رزم دو پای خود را از دست داده، اینک که به زندگی برگشته، مصمم است که به دلداده‌ی خود “شیما“ برسد. و دلبر جوان او سومین همسر مردی متعصب و مستبد است که با قدرت و جبروت بر خیل زنان خانواده فرمان می‌راند. اما با وجود این سلطه‌ی قلدرانه، شیما مصمم است که از همسر تندخوی خود طلاق بگیرد، هرچند هنوز حتی جرأت نکرده که موضوع را با او در میان بگذارد.

زن جوان از کودکی عاشق حسین بوده و او را به اجبار به خانه‌ی شوهر فرستاده‌اند. ظاهرا پدرش که مشکلات مالی داشته، دختر کم سن و سال خود را در ازای مبلغی پول شوهر داده است. بسیاری از مردان با دختران خود مانند ملکی رفتار می‌کنند که می‌توان با آن معامله کرد و به پول و پله‌ای رسید. هر کس بیشتر پول بدهد، می‌تواند دختر را که هنوز بچه‌ای بیش نیست با خود به حجله ببرد.

هلگا رایدمایستر، فیلمساز آلمانی موفق شده است تمام افراد درگیر در ماجرا را در برابر دوربین قرار دهد. زوج جوان، بستگان متعصب و همسری که ابا ندارد به خاطر «دفاع از ناموس» خون دیگران را بریزد.

فیلم «عشق و جنگ در کابل» با نگاهی کاوشگر و عینی از دخالت و موضع‌گیری اجتناب کرده و همین بر نیروی تأثیر آن افزوده است؛ اما تماشاگر از نتیجه‌گیری در نمی‌ماند و با سیمای جامعه‌ای روبرو می‌شود که در دنیای پرشتاب امروز تعصبات سرسخت دیرین دیگر تاب مقاومت ندارند و دیوار سنت سرانجام در برابر تحولات زمانه، اگر نه یکباره، آجر به آجر فرو می‌ریزد.

در این فیلم مستند مردی با پیشینه‌ی همرزمی با طالبان بر احساسات عاشقانه‌ی خود پافشاری می‌کند. زنی شوهردار آشکارا از حق خود برای خوشبختی در کنار دلدارش دفاع می‌کند. نسل گذشته هنوز در بند سنت‌ها و تعصبات دیرین است و شهامت شکستن چنین دگم‌هایی را در خود نمی‌بیند، اما جوان‌ها، به ویژه دخترانی که حاضر نیستند به عنوان کالا معاوضه یا معامله شوند، به نظم گدشته پشت کرده‌اند.

دهکده ای محکوم به مرگ

فیلم مستند «روستای یک نفره»، ساخته‌ی سیمون هابره مستندساز لبنانی، نفرینی ابدی به جنگ‌افروزان است. فیلم سرگذشت یک روستای بی نوای لبنانی را به نام «عین الحلزون» روایت می‌کند.

این روستای زیبا با آب و سبزه و چشم‌اندازهای زیبا همه چیز داشته تا مأوایی خرم و آباد برای هزاران کشاورز و دامدار باشد. اما تمام اهالی که بیشتر آنها مسیحی بوده‌اند، روستا را ترک کرده اند. از سال ١٩٨٢ که روستا زیر بمباران ارتش اسرائیل قرار گرفت، مردم کم کم روستا را ترک کردند. روستا کم کم به صورت ویرانسرایی برای اشباح و حیوانات در آمد. تنها بازمانده، مردی زحمتکش و زنده دل به نام سمعان است که از روستای اجدادی دل نمی‌کند. پدر و مادرش همان پایین زیر خاک هستند و او هر روز از آنها دیدن می‌کند.

خویشان و بستگان گاهی در جشن و عید و مراسم دیگر به سمعان سر می‌زنند، اما این آخرین ساکن روستا حاضر نیست آن را ترک کند و مرگ مقدر روستای تنها و غم زده را تکمیل کند. فیلم «روستای یک نفره» فیلمی دلگیر و اندوهبار است، اما لحظه‌ای فراموش نمی‌کند به یاد تماشاگر بیاورد که زندگی می‌تواند سرشار از خرمی و شادی باشد.