به امید روزنامه ای دیگر؟
۱۳۸۶ تیر ۱۴, پنجشنبهروز گذشته (۱۳ تیر) تیتر اغلب نشریات و سایت های غیروابسته به دولت را توقیف روزنامه هم مهین و تعطیلی ایلنا تشکیل میداد. عکس خبرنگاران این روزنامه که خسته و غمگین روی پله های ورودی ساختمان روزنامه نشسته بودند هم مزید برعلت شد و احساسات دوستداران آزادی مطبوعات را دو چندان جریحه دار کرد. یکی از این عکسها متعلق به مسیح علی نژاد همکار "هم مهین" است که دویچه موفق شد با او گفتگویی تلفنی داشته باشد.
مصاحبهگر: مریم انصاری
دویچهوله: خانم علینژاد آيا همانطور که نوشتهاید، فکر میکنید روز عزای همه کسانی که به تسلیت «هممیهن» آمده بودند، یعنی «شرق»، «سرمایه»، «اعتماد ملی» و «اعتماد» نزدیک باشد یا ممکن است این فشارها به ضد خودش تبدیل بشود و با اعتراضاتی که بوجود آورده است روزنهای جای دیگری باز بشود و آبباریکهی مطبوعات بازهم بتواند به راه خودش ادامه بدهد، همانطور که در گذشته هم چنین بوده؟
مسیح علینژاد: با توجه به اینکه در مورد خود «هممیهن» هم، اصلا انتظار و توقع اینکه تحمل نشود و برخورد این چنینی با آن صورت بگیرد نمیرفت و یک اتفاق غیرمنتظره بود، بنابراین من فکر میکنم خیلی نمیشود امیدوار بود که این اتفاق در حوزههای دیگر تکرار نشود. کمااینکه «ایلنا» هم درست شبی که روزنامهی «هممیهن» توقیف شد نفساش بهشماره افتاد و بهنوعی از داخل مجموعه تعطیل شد و این یک نوع تعطیلی بدون هزینه برای این هست که همیشه برای توقیف بابت آنها هزینههای بسیاری میدادند.
بهگمانم حتا اگر الان روز عزای «اعتماد ملی»، «شرق»، «اعتماد» و سایر روزنامهها با بدترین توقیفها نباشد، با نوعی خودسانسوری این اتفاق خواهد افتاد. یعنی عملا شما میبینید که توی روزنامهها بخاطر اینکه ماندن در این شرایط را ترجیح میدهند، در مورد بسیاری از مسایل مهم روز سکوت میشود و مطلبی دربارهی آنها منتشر نمیشود. تعبیر من هم از عزا در واقع نوعی خودسانسوری بوده است.
به مسئلهی خودسانسوری اشاره کردید و آنچه در وبلاگ خودتان به طعنه نوشتهاید که حرف شنوتر از شما و همکارانتان در «هممیهن» کسی نبود و با اینحال بازهم مورد غضب قرار گرفتهاید. «ایلنا» که به قول خوتتان بهمراتب حرف شنوتر بوده است. فکر میکنید مشکل کجاست؟ انتخابات بعدیست؟ بزرگترشدن شعاع خط قرمزهاست یا آنطور که گفته میشود، عدم موفقیت و ناتوانی مطبوعات اصولگرا در جذب نظر و علاقهی مردم است.
نکتهی دقیقی را اشاره کردهاید. به گمانم همینطور است. چون بهرحال بعد از انتخابات جریان محافظهکار حاکم شده و به کرسیهای مهم تصمیمگیری از ریاست جمهوری و مجلس تا شوراها [دست یافته]، و فکر نمیکنم روزنامههایی که حتا خودشان اذعان میکنند خیلی اثرگذاری نکردهاند در افکار عمومی، و خیلی هم نمیتوانند جامعه را به تحرک یا واکنش وادارند و اثرگذاری مستقیم داشته باشند، وقتی اینها را نمیتوانند تحمل بکنند، این نشان میدهد که رسانههای خودشان بهرحال در تقویت جایگاه مجلس، دولت و شوراها نتوانستهاند قوی عمل بکنند و از همین الان آنها، در شرایطی که بهرحال بسیاری از شعارهایشان با شکست مواجه شده است، این احساس خطر را میکنند که رسانههای اصلاحطلب بتوانند مستقیما افکار عمومی را جذب بکنند و بر روی آن تاثیر بگذارند. بنابراین من فکر میکنم با نزدیکشدن به انتخابات مجلس هشتم این فشارها بیشتر هم خواهد شد. کمااینکه خود دولت هم الان به یکی از شاکیان جدی رسانهها تبدیل شده است و اگر دقت کرده باشید، هر روز توی روزنامههای متعدد جوابیه دولت بعنوان نهادی که خودش برپاکنندهی اصلی هست دارد کار میشود و در واقع روزنامهها مکلفاند که [جوابیههای دولت] کار بکنند، اگر کار نکنند، من فکر میکنم فشارها از سوی دیگری به مطبوعات وارد میشود.
فکر میکنید که با تمام این احوال نزدیکشدن انتخابات مجلس شانس و موقعیتی هست برای اینکه کسانی که انتقاد دارند به کار دولت، مجددا بتوانند در صحنهی سیاسی فعال بشوند و یا نشریات اصلاحطلب و حول و حوششان مجدد میتوانند راه خودشان را پیدا بکنند؟
البته این که جریان اصلاحطلب میتواند در انتخابات بعدی موفق بشود یا نه، تنها به حضور نشریات مرتبط نیست، یعنی به ادامهی نشریات اصلاحطلب مرتبط نیست. چون به خود جریان اصلاحطلب خیلی بستگی دارد این قضیه که بتوانند مثل حالتهای قبل روی اختلافات درونیشان هم مانور ندهند. یعنی در واقع میخواهم بگویم، نشریات اصلاحطلب هرچقدر هم بخواهند توجه افکارعمومی را به سمت گروههای اصلاحطلب جذب بکنند، بازهم اگر قرار باشد این گروهها چند شاخه و شقه شقه وارد [کارزار انتخابات] بشوند، عملا از دست ما هم کاری برنمیآید. توی این شرایطی که جریان محافظهکار حتا بیشترین اختلافات درونی را دارند، ولی با انسجام وارد عرصههای انتخاباتی میشوند، به گمانم اگر در این انتخابات مجلس هشتم اصلاحطلبان نتوانند روی انتظام خودشان مانور بدهند و پافشاری بکنند [موفق نمیشوند].
آینده را برای خودتان و همکارانتان چگونه تصور میکنید و روحیه تان الان چگونه است؟
مسیح علینژاد: من فکر میکنم گریهی دوستان برای روزنامهی «هممیهن» و چهرههای غمگینشان نشان ضعف نبوده است. در واقع یک حس درونی بوده که به گمانم توی آینده نشان میدهد که این گریهها تبدیل به خنده میشود و با امید بیشتر و فکر میکنم با توانمندی خیلی بیشتری در عرصههای دیگر ظاهر میشوند.
این عرصهی دیگر یعنی امیدواری به ظهور یک روزنامهی دیگر؟
حتما همینطور هست. چون من فکر میکنم تجربه ثابت کرده است که هربار بستن یک روزنامه اهلی آن روزنامه را قدرتمندتر و کارآمدتر توی روزنامه و نشریهی دیگری نشان داده است به جامعه و به کسانی که بستن را تنها شیوهی [برخورد] حاکمیت میدانند. بنابراین من فکر میکنم خیلی دور از انتظار نباشد که در آینده منتظر حضور قدرتمند دوستانم در «هممیهن» در نشریات دیگری باشیم.