به مناسبت يكصدوبيستوپنجمين سالگرد تولد پابلو پيكاسو نابغهى افسونگر
۱۳۸۵ آبان ۳, چهارشنبهاگر پابلو پيكاسو زنده بود، ۲۵ اكتبر امسال ۱۲۵ ساله مىشد. اينك ۳۳ سال پس از مرگ وى، اين انگيزهاى كافى براى موزهها و نمايشگاههاى هنرى است تا بارديگر به سراغ اين هنرمند استثنايى بروند و در بزرگداشتش يادوارهها برپا كنند.
سايهى پيكاسو هنوز بر فراز همگان گسترده است، بويژه بر فراز خانوادهاش. حتا صرف يك صبحانه نيز در خانهى پيكاسو عادى نبود. پالوما پيكاسو دختر اين نقاش هنرمند مىگويد: «براى نمونه به هنگام صرف صبحانه، رفتارش را ظرف نيمثانيه تغيير مىداد. در حاليكه پشت ميز مشغول خوردن بود، ناگهان دست از خوردن مىكشيد، تكهاى كاغذ و چند چيز ديگر برمىگرفت و در همانجا شروع به كار مىكرد. همواره چنين بود.».
پالوما پيكاسو مىداند كه فرزند يك هنرمند بودن كار سادهاى نيست. بويژه هنگامى كه نام پدر پابلو پيكاسو باشد و مسخ هنر و آفرينندگى. پيش از وى، پدر خود پيكاسو نيز در مقابل اين مساله تسليم شده بود. دون خوزه لوييز بلاسكو كه آموزگار طراحى بود، سرخورده قلم را به پسر ده سالهاش واگذار كرد. ديگر نمىتوانست چيزى به او بياموزد. اين بچهى استثنايى بدون مشكل در آزمون مدرسهى عالى هنر پذيرفته شد و مدت كوتاهى پس از آن نمايشگاههاى موفقى برگذار كرد. سه سال پس از آن، نخستين اثر كوبيستى خود «خانهى آوينيون» را نقاشى كرد.
پيكاسو چه در دورهى آبى، چه صورتى و چه در كوبيسم خود، معيارهايى براى هنر سدهى بيستم تعيين مىكند. هنگامى كه در پرترههاى خود يك سوم بيشتر از چهرهاى را نشان مىدهد كه قاعدتا بايد ديده شود: همواره مشاهدهگر را به چالش مىطلبد. شايد بسيارى آن را بىمعنى ارزيابى كنند، اما درست همين امر توجه آنان را به سوى اثر بيشتر جلب مىكند.
البته همگان نيز چنين نيستند. حتا در زمان زندگى او نيز براى بسيارى درك تغيير سبكهاى راديكال و مداوم او دشوار بود. اين براى پيكاسو مهم نبود. او روز و شب كار مىكرد. نمىجست اما مىيافت و از يافتههايش هنر مىساخت.
سياست همواره بر او تاثيرگذار بود. ۱۹۳۷ «گورنيكا» يكى از پرآوازهترين آثار خود را كه ويرانى شهر باسكى توسط بمبافكنهاى آلمانى در جنگ داخلى اسپانيا را نشان مىدهد آفريد. اين اثر تا ۲۵ سال پيش در تبعيد نيويورك بود و پس از آن به اسپانيا بازگردانده شد. بازگشت آن به اين كشور اهميتى فوقالعاده دارد و نشانگر عادى شدن تاريخ اسپانيا و تثبيت آزادىهاى دمكراتيك در آنجاست. چرا كه پيكاسو خواسته بود مادامى كه فاشيستها در اسپانيا بر سر كارند، اين اثر هنرى به ميهنش بازگردانده نشود.
«گورنيكا» را مهمترين اثر سياسى سدهى پيش مىدانند. اما اين تنها اثر سياسى پيكاسو نيست. در تبعيد فرانسه يعنى در جايى كه پيكاسو تا پايان عمر در سال ۱۹۷۳ در آنجا زيست، به عنوان عضو حزب كمونيست پرترهاى ناخوشايند و بدتركيب از استالين كشيد. ۱۹۴۹ طرحى كشيد كه بعدها در اتاق بسيارى از جوانان به صورت پوستر به چشم مىخورد: كبوتر سپيد صلح. در اعتراض به جنگ كره، «كشتار در كره» را كشيد كه ملهم از «اعدام شورشيان» گويا بود.
اين نخستين بار نبود كه پيكاسو موضوع و يا انگيزهاى را از نقاشى وام مىگرفت. هنرشناسان همين را ويژگى پيكاسو به عنوان نقاشى مدرن مىدانند. او در پيكار دائم بود. آرام و قرار نداشت و هرگز در قالب خاصى جاى نمىگرفت. همين امر به پيكاسو جايگاهى ويژه مىبخشد.