تأملاتی دربارهی عدالت (گفتار بيستم): ملاحظات پايانی
۱۳۸۵ آبان ۹, سهشنبهقابليت يک چنين ارزشگذاری، بر طبق سنجيدارهای عدالت قابل داوری است که خود به يک نظم هنجاری بسته و پايانيافته تعلق ندارند. نظم عدالت مانند يک نظم حقوقی، نظمی تغييرپذير و تکامليابنده است و هنجارهای ديگری میتوانند به آن افزوده گردند و در عمل نيز افزوده میگردند. بعضی از هنجارهای نظم عدالت میتوانند تعلق خود را به آن از دست بدهند و بعضی میتوانند دگرگون شوند.
البته بديهی است که نظم عدالت نيز مانند نظم حقوقی دارای عناصری ايستا و پايدار است و همهی عناصر آن پويا و مشروط به زمان و مکان نيستند. چنين امری از طريق نيازها و تمناهای جهانشمول و ثابت انسانی قابل توضيح است.
در بررسی نظری عدالت همچنين ديديم که هرگونه تعصبورزی در امر عدالت، يک رويکرد روحی ناصواب و نامعتبر است. ايدهی عدالت، معياری فرجامين و قطعی برای حيات اجتماعی، سياسی و حقوقی نيست. آرمان عدالت به ما اهدافی را عرضه نمیکند که قرار است بیملاحظه پذيرفته شوند و در راه آنها فداکاری شود.
خواستههايی از اين دست که «بايد عدالت را به هر قيمتی ولو نابودی جهان در آن برقرار ساخت» و يا « جهان ناعادلانه ارزش زندگی برای انسان را ندارد»، توقعات بيجا و پنداربافانهای هستند که شايد بتوانند شور و اشتياقات سياسی را شعلهور سازند، اما بشريت را به دست خود به ورطهی نابودی میکشانند.
عليرغم آن، عدالت به عنوان ارزش راهنمايی بنيادين برای همزيستی انسانی به قوت خود باقی میماند. هر چه باشد، عدالت گونهای «ارزش مادر» برای ساير ارزشهای اجتماعی، سياسی و حقوقی است که بدون تحقق حتیالمقدور آن، نمیتوانند متحقق گردند.
از تحقق عدالت است که میتواند صلحی قابل حصول و همبودی انسانی که دائما در مخاطره نيست و در آن امنيت وجود دارد و به قول معروف تخم فساد در آن نهفته نيست بوجود آيد.
تلاش در راه عدالت، همواره از نو مشکلاتی میآفريند که کوشش مستمر انسان را برای حل آنها میطلبد. يکی از پرسشهای اساسی امروزه، پرسش از عدالت فراگير است. به عبارت ديگر اينکه چگونه میتوان عدالت را نه فقط در جوامعی خاص، بلکه در سراسر جهان ايجاد کرد.
يکی ديگر از پرسشهای اساسی، پرسش تفاهم بر سر دريافتهای گوناگون از مفهوم عدالت است. کافی نيست انسان بداند که عدالت چيست تا از ناکامی در راه برقراری آن جلوگيرد، بلکه همچنين اساسی است بداند که ايدهها و آرمانهای عدالت را چگونه میتوان به انسانهايی منتقل و تفهيم کرد که شيوهی تفکر و جهاننگری ديگری دارند. در همين نکته است که مرزهای مشترک ميان عدالت و رواداری آشکار میگردد. رفتار غيرروادار، لزوما رفتاری غيرعادلانه نيز هست. بيهوده نيست که رواداری را فضيلتی از عدالت لقب میدهند.
گفتارهای نظری ما در مورد عدالت، در اينجا به پايان میرسد.
بهرام محيی