1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

تأملاتی درباره­ی عدالت (گفتار پانزدهم): نگاهى به مباحث نظرى انديشه‌ى عدالت در عصر ما

۱۳۸۵ تیر ۲۷, سه‌شنبه

در بررسی آرای فيلسوفان درباره­ی موضوع عدالت، از متفکران پيش­سقراطی آغازيديم و در گذر از فلسفه­ی کلاسيک يونان باستان، سده­های ميانه و دوران جديد تا عصر حاضر، بر انديشه­های تعدادی از آنان در اين زمينه درنگ کرديم. اينک در جمع­بست فشرده­ی نظريات بررسی شده بايد يادآور شد که انديشه­ی عدالت نزد فيلسوفان گوناگون، از فصول مشترک فراوانی برخوردار است و تا حدودی در انطباق با تداوم مصداق زبانی و تصورات اسطوره­ای از اين م

https://p.dw.com/p/A7T3
عکس: bilderbox

فهوم قرار دارد.

در ژرفکاوی­های فلسفی در باره­ی موضوع عدالت، می­توان نکاتی چند را برجسته يافت: عدالت اصل يا ساختی اصولی است که کارکرد آن، ايجاد نظم و توازن و حفظ آن­ها در مناسبات ميان انسان­ها با يکديگر است. عدالت دست­کم از زمان افلاطون به مثابه اصلی اخلاقی و دست­کم از زمان ارسطو به مثابه اصلی اجتماعی فهم می­شود. برابری به عنوان شاخصی برای عدالت، در سنت فلسفی نقش قابل­توجهی ايفا می­کند، اما در اين زمينه که معنا و برد اين شاخص چيست، نظريات گوناگونی وجود دارد. انديشه­ی غيرجانبداری و بيطرفی شخصی در مسايل مربوط به عدالت، در اکثر قريب به اتفاق ژرف­انديشی­های فلسفی مورد تأييد واقع می­شود.

افزون بر موارد ياد شده، اين انديشه که عدالت نمودار ارزشی مثبت است، در سنت فلسفی ريشه دارد. مصداق­های زبانی و تصورات اسطوره­ای و انديشه­های فلسفی در مورد عدالت، رابطه­ای ميان عدالت و حق برقرار می­کنند. اما فيلسوفان خيلی زود تشخيص دادند که عدالت اگر چه با حق نزديکی دارد، ولی با آن يکی نيست.

اين امر نيز که «بايد حق هرکس را به او داد»، به مثابه گوهر عدالت، مورد تصديق اکثر فيلسوفان است. بعضی از فيلسوفان، ميان جنبه­ی صوری عدالت (مفهوم عدالت) و جنبه­ی مادی آن (سنجيدارهای عدالت) تمايز قائل می­شوند. بسياری از فيلسوفان بر سر اين امر اتفاق نظر دارند که انديشه­ی عدالت را بايد در چند آغازه يا حتا يک انديشه­ی اساسی خلاصه کرد.

برای توجيه روشی که در بررسی تاريخ تکوين و تکامل مفهوم عدالت در انديشه­های فلسفی اتخاذ کرديم بايد گفت که بر مفهوم عدالت، نخست می­توان به ياری ارائه­ی تعريفی پرتو افکند. اين تعريف بايد شاخص­هايی را عرضه کند که مربوط به مفهوم مورد نظر و خصلت­نمای موضوع آن هستند. روشن است که عدالت برابرايستای ثابتی نيست که همه­ی سويه­های آن بطور واضح در برابر شناسنده قرار داشته باشد. عدالت آن چيزی است که در آرای نظری و آموزه­های موجود درباره­ی اين مفهوم و نيز همچنين در کاربرد زبان عمومی از آن افاده می­گردد. واژه­ی عدالت، امروزه نيز اصطلاحی پرمعنا و لذا از منظر مراد سخن، مبهم و مه­آلود است. وظيفه­ی کسی که در تلاش تعريف عدالت است، اين نيست که تعيين کند شاخص­های عدالت چيست، بلکه بايد بيشتر به شيوه­ای استدلالی مقرر کند که اين شاخص­ها چه می­بايست باشند. پس هدفی که می­توان در راستای دستيابی به تعريفی از عدالت دنبال کرد، صرفا" می­تواند رهنمودی برای آن باشد که واژه­ی عدالت چگونه می­تواند مورد استفاده واقع شود و معنای آن چگونه می­تواند دريافت گردد. چنين تعريفی لزوما" تعريفی پيکردهنده است که بر اساس برابرايستايی معين و به کمک مواد خام پيش­مفهومی و مفهومی ميسر می­شود.

با اين توضيحات، به مباحث امروزين عدالت و دشواری­های تبيين مفهومی آن بازمی­گرديم.

انديشه­های امروزين درباره­ی عدالت، متأثر از ديدگاه­های گوناگون است. در زمانه­ی ما، افزون بر ژرف­انديشی­های فلسفی، با طيفی از ديدگاه­های حقوقدانان و تأملات حقوقی در اين زمينه نيز روبرو هستيم که به غنای مباحث نظری در اين زمينه می­افزايند. اگر چه امروزه طرح واحدی از موضوع عدالت وجود ندارد، اما می­توان نکات مهمی را در طرح­های گوناگون عدالت يافت. برای نمونه، در انديشه­های مربوط به عدالت، اين نظر مسلط است که عدالت نمودار ارزشی مثبت، اخلاقی و اجتماعی است. يکی ديگر از حوزه­های مهم برای تأملات نظری، حوزه­ی کاوش و بررسی سنجيدارهای مربوط به عدالت است. ما در گفتارهاى آتى، مباحث نظری امروزين را در حوزه­های زير دنبال خواهيم کرد:

ـ تبيين مفهومی عدالت.
ـ سنجيدارهای عدالت.
ـ استدلالات دريافت­های گوناگون از عدالت.
ـ روانشناسی عدالت.
ـ متافيزيک عدالت.

بهرام محيی