1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

تأملاتی درباره‌ی عدالت<br> (گفتار نخست)

۱۳۸۴ آبان ۱۶, دوشنبه
https://p.dw.com/p/A7Ta
عدالت به معنای دادگری، واژه‌ای است که در بسياری از زبانهای اروپايی از واژه ی «حق» مشتق شده است و در ميدان معنايی اين واژه قرار می‌گيرد.
عدالت به معنای دادگری، واژه‌ای است که در بسياری از زبانهای اروپايی از واژه ی «حق» مشتق شده است و در ميدان معنايی اين واژه قرار می‌گيرد.عکس: Illuscope


درآمد بحث

«عدالت» يکی از مفاهيم چندسويه و پرمعنا در حوزه‌های فلسفه‌ی سياسی و فلسفه‌ی حق است. واژه‌ی عدالت که عملا" با همه‌ی امور حيات اجتماعی مربوط می‌گردد، نه تنها در مطالبات سياسی، بلکه پيش از هر چيز در ميثاقهای مهم حقوقی مانند قوانين اساسی و قراردادهای بين المللی بازتاب می‌يابد. اما مفهوم عدالت عليرغم تلاشهای فکری گوناگون، همواره در غباری از ابهام قرار داشته است. تا کنون نه آموزه‌های سياسی و ايدئولوژيک قادر به روشن کردن دقيق آن شده‌اند و نه حتا در کاربرد زبانی روزمره، معنای ثابتی از آن افاده می‌شود.

عدالت به معنای دادگری، واژه‌ای است که در بسياری از زبانهای اروپايی از واژه ی «حق» مشتق شده است و در ميدان معنايی اين واژه قرار می‌گيرد. صفت «عادلانه» معمولا" برای تأييد احساس برحق بودن رفتاری، قضاوتی و يا وضعيتی به کار می‌رود. مثلا" هنگامی که پاداش يا جريمه‌ای را در مورد کسی سزاوار بدانيم، يا بخواهيم شخصيت انسانی را که منصف و غيرجانبدار است توصيف کنيم، يا اقدامی و امری را در سازگاری با قواعد اجتماعی ببينيم، و يا رويکرد و رفتاری را شايسته و بايسته ارزيابی کنيم. در مجموع می‌توان گفت که واژه ی «عادلانه» معمولا" برای داوری مثبت نسبت به رفتار يک انسان، يک هنجار و يا يک نظام اجتماعی يا سياسی مورد استفاده قرار می‌گيرد. در مقابل آن، واژه ی «ناعادلانه» قرار دارد که يک داوری منفی نسبت به همه ی موارد ياد شده است. گاه واژگان «عادلانه» و «ناعادلانه» را در مورد سرنوشت، طبيعت و تاريخ نيز به کار می‌برند. در بينشها و باورهای دينی، «عدل» يکی از شاخصهای ذاتی خداست. در گستره ی حقوقی، عدالت معنای دادگستری و قضاوت دارد و پيش از هر چيز ناظر بر انطباق حقوق موضوعه بر مطالبات اخلاقی تعيين کننده است. در اين گستره، در درجه ی نخست رفتار و فردی که چنين رفتاری از او سر می‌زند، هنجاری که اين رفتار را مقرر می‌کند و نظام هنجاری که آن را تشويق می‌کند، در ميدان عدالت حقوقی قرار می‌گيرند.

دريافتهای گوناگون از مفهوم عدالت و اختلاف ديدگاههايی که در اين زمينه وجود دارد، بررسی نظری آن را ضروری تر و همزمان جذاب تر می‌سازد. اين کار می‌بايست صرفنظر از نتايج حاصل شده از اينگونه بررسی‌ها صورت پذيرد، چرا که هدف نه يافتن پاسخهايی قطعی و هميشگی، بلکه صرفا" طرح مسأله و گشودن راهی به سوی آنچيزی است که شايد بتواند دريافت از مسايل و مشکلات در اين زمينه را آسان تر سازد. به اعتبار بسياری از انديشمندانی که در اين زمينه به تأمل پرداخته اند، محصور کردن مفهوم عدالت در فرمولی ساده، دشوار و حتا ناممکن است.

می‌توان مهمترين مسايل نظری عدالت را در سه حوزه مورد بررسی قرار داد:
١ـ در حوزه ی تبيين مفهومی عدالت.
٢ـ در حوزه ی بازنمود سنجيدارهای عدالت.
٣ـ در حوزه ی گونه و شيوه ی استدلال داوري‌های مربوط به عدالت.

ما در سلسله گفتارهايی در مورد عدالت، آهنگ آن داريم تا پرتويی بر مسايل و مشکلات در اين سه حوزه بيفکنيم. اين کار در حوزه ی نخست از طريق بحث مفهومی برای دستيابی به چارچوبی جهت تأمل دقيق تر درباره ی مفهوم عدالت، در حوزه ی دوم از طريق نشان دادن و منظم کردن آغازه‌هايی برای اين امر که در يک مورد مشخص چه چيز به عنوان عدالت اعتبار می‌يابد و سرانجام در حوزه ی سوم از طريق بازنمود اصلها و متدهای استدلالات نظری در مورد داوريهای مربوط به عدالت صورت خواهد گرفت. شالوده ی مباحث ما در حوزه‌های ياد شده، تاريخ تکوين ايده ی عدالت و نگرشهای نظری و انديشه‌های فلسفی مربوط به آن می‌باشد. در همين راستا بر آرای برخی از متفکران فلسفه ی سياسی کلاسيک و مدرن در مورد مفهوم عدالت درنگ خواهيم کرد و برخی از نظريه‌های مربوط به عدالت را خواهيم کاويد.

بهرام محيی