1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

تئاتر ايران در جشنواره نزديکی دور دست در برلين

۱۳۸۳ فروردین ۱۳, پنجشنبه

در جلسه معارفه ای، نخستين تمرين بازيگران تئاتر برگزيده جشنوارة فجر تهران، در حضور جمعی از روزنامه نگاران و منتقدين هنری مطبوعات، در خانه فرهنگهای جهان در برلين برگزار شد و حاضرين توانستند از نزديک با کار دو گروه تئاتر ايرانی که ميهمان جشنواره برلين هستند، آشنا گردند.

https://p.dw.com/p/A6BV
عکس: Sladek

در آغاز، سرپرست گروه تئاتر خانه فرهنگهای جهان، از سنت غنی تئاتر ايران که در گذشته تاريخی خود بر سوگنمايش های مذهبی تعزيه استوار بوده است، سخن راند و از جمله خاطر نشان ساخت که اينک تئاتر يران شاهد يک نوزايش و شکوفايی شگرف است. وی جشنواره تئاتر فجر در تهران را بزرگترين و حرفه ای ترين همايش تئاتری خاورميانه ناميد که مشابه آن را حتی در بيروت و قاهره نيز نمی توان يافت.

نمايش اول، قطعه ای است به نام “می بوسمت و اشگ ها”، به کارگردانی محمد عاقبتی و بازيگری شبنم طلوعی و پيام دهکردی: صحنه ساده و تقريبا خالی است. اما حضور پر قدرت دو بازيگر، همه جا را پر کرده است. مرد در نقش يک زندانی ظاهر می شود که در سلول خود در انتظار حکم دادگاه استيناف است. اگر از آرمانهای خود دست شويد، شايد بتواند آزادی خود را بازيابد، وگرنه اعدام خواهد شد. زن در قالب شخصيت های گوناگون، هر بار از نو وارد سلول او می شود و با انگيزه هايی مختلف می کوشد زندانی را قانع سازد که سر تمکين فرد آورد و به جای مرگ، زندگی را برگزيند. اما زندانی پايداری نشان می دهد.

ديالوگ ها قوی و پر مضمون و از زبانی نمادين برخوردار است. دو بازيگر، با تسلط و مهارت، نه تنها زبان، بلکه حرکات بدن و حالات صورت خود را نيز تصويرگونه برای پيام خود به بيننده به کار می گيرند. اين قطعه، اقتباسی است از “نامه هايی به اولگا، مشاهداتی از زندان” نوشته واسلاو هاول، نويسنده و سياستمدار فرهيخته چکی.

در نمايش دوم، شاهد حوضچه ای از آب گل آلود هستيم. بر فراز آن زنی با لباس سياه ايستاده است و به ياری صدايی نيرومند و شيوه خواندنی عجيب، در تلفيق هنرمندانه با حرکاتی موزون، اصوات را جانشين تصوير و سخن می سازد. در حوضچه پر گل، مردی شناور است و سفر نمادين تاريخ بشريت را باز می تاباند. سفری که ايستگاه های گوناگون آن را زايش و پيکار و جنگ و نهايتا عروج ديکتاتورها به نمايش می گذارد. اينها صحنه ای است از قطعه “خانه، گذشته ماست” به کارگردانی و نويسندگی حامد محمد طاهری و بازيگری مجيد بهرامی و عاطفه تهرانی.

در پايان نمايش، فرصتی دست می دهد که نويسنده و کارگردان، به همراه دو بازيگر خود، به چند پرسش روزنامه نگاران پاسخ دهند. حامد محمد طاهری توضيح می دهد که تيم تئاتر او از يک گروه ۱۳ نفره تشکيل شده که ۹ سال است کار مشترک می کنند. آنان تا کنون قطعات گوناگونی را بر روی صحنه برده اند. برای برخی از قطعات، تا حدود دو سال و هر روز بين ۱۰ تا ۱۲ ساعت تمرين می کنند. آنان جايی خصوصی برای نمايش ندارند و همه سالنها دولتی است. گروه از نظر مالی مطلقا در مضيقه است و به همين دليل کمتر کسی پيدا می شود که اين راه را تا پايان طی کند.

طاهری می افزايد: از راه تئاتر در آمدی نداريم و خودمان هم نمی دانيم وقتی کاری را شروع می کنيم، چگونه بايد زندگی را بگذرانيم. درآمدهای ناچيز ما يا از بابت فروش بليط های تئاتر است، يا اينکه دولت نمايش ما را می خرد و در قبال آن پولی به ما می پردازد. اگر کمکهای مالی برادرم که پزشگ است نبود، نمی دانم که چه می کردم. هر قطعه ای بين ۳۰ تا ۴۵ بار نمايش داده می شود. ما در گزينش موضوع نمايش کاملا آزاد هستيم، اما برخی قوانين مانند حجاب زن را بايد روی صحنه رعايت کنيم.

وى در ادامه ميگويد: “گاهی قطعاتی را برای تمرين برمی گزينيم که هر کس موضوع آن را بداند، می گويد، امکان ندارد برای نمايش اين قطعه به شما اجازه بدهند. اما ما در جريان تمرينات خود، آن قطعه را بطوری خلاق بازسازی و به شيوه ای جديد جانشين می سازيم تا مآلا موفق شويم برای آن اجازه نمايش عمومی را کسب کنيم“. طاهری وضعيت کنونی هنرمندان تئاتر در ايران را با وضعيت هنرمندان در کشورهای مشابه مقايسه می کند و می گويد، “کار کردن در شرايط فشار، منحصر به هنرمند ايرانی نيست. ما بخشی از يک تقدير جمعی، در سراسر جهان هستيم.”

عاطفه تهرانی، بازيگر زن اين نمايش، خاطر نشان می سازد که هنر بازيگری، به مثابه پديده ای مدرن، با نقشی که ارزشهای سنتی جامعه می خواهند به زن ايرانی تحميل کنند، سازگاری چندانی ندارد. لذا استقبال يا عدم استقبال از بازيگران زن در تئاتر، به گرايش فرهنگی و نوع نگاه تماشاگر مربوط است. برخی آن را می پسندند و برخی نه. عاطفه تهرانی می افزايد: کار حرفه ای تئاتر را در تئاتر نرگس سياه در تهران پی می گيرد و در جريان فعاليت هنری خود، همواره مورد تشويق والدين خود قرار داشته است.

بهرام محيی، گزارشگر صدای آلمان در برلين