1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

تا چه حد امکان مناسبات حسنه آمریکا با دولت احمدی نژاد وجود دارد؟

مصاحبه‌گر: مریم انصاری۱۳۸۷ فروردین ۸, پنجشنبه

پیش‌قدم شدن ایالات متحده برای مذاکره با رهبران فعلی ایران با چه هدفی صورت می‌گیرد؟ این نزدیکی چه نتایجی به بار خواهد آورد و به نفع چه سیاستی تمام خواهد شد؟ • مصاحبه با بابک یکتافر، سردبیر نشریه واشنگتن پریسم.

https://p.dw.com/p/DVx1
عکس: AP Graphics

دویچه‌وله: آقای یکتافر، اولین پرسش این است که اگر آمریکا پیش‌قدم عادی‌سازی مناسبات با رهبران فعلی ایران بشود، این به نفع چه سیاستی خواهد بود؟ آیا در این صورت گزینه‌ی جنگ دیگر منتفی است یا تحریم‌ها برچیده خواهند شد؟

بابک یکتافر: واقعا این لزومی ندارد که صرفا به خاطر اینکه تهدیدات نظامی علیه ایران برچیده بشود، حتما در قبالش یک قدم مثبت در رابطه با بهبود روابط بین ایران و آمریکا ایجاد بشود. به نظر من حالا چه این رابطه برقرار بشود چه نشود، یک مسئله‌ی جدایی هست از اینکه آیا آمریکا به نوعی حمله‌ی نظامی خواهد کرد یا نه. به نظر من ربط آنچنانی ندارد. ولیکن از این نظر که چه کسی در این وسط ممکن است نفع بیشتری ببرد یا چه کسی ممکن است بازنده باشد، این از آن مسایلی هست که اینقدر حادیت پیدا کرده که در بین کمپ‌های مختلفی که در دو کشور وجود دارند، انگار می‌ترسند، به این دست بزنند، که مبادا با تغییر روند و نوعی دگرگونی، حالا می‌خواهد در کاخ سفید فعلی و حزب فرض کنید جمهوری‌خواه اینجا ایجاد بشود یا در بین مقامات ایرانی و روندی که نظام الان در پیش دارد.

منتقدان باراک اوباما می‌گویند که پیش‌قدم شدن آمریکا برای ایجاد روابط عادی با ایران یا مذاکره با ایران به سیاست‌های رهبران فعلی ایران مشروعیت می‌بخشد و به آنها اعتبار می‌دهد!

... آقای باراک اوباما فعلا در حال رقابت هست که اینجور حرف‌ها را می‌زند. اگر احیانا به مقام ریاست جمهوری برسد، این اصلا یک دنیای دیگر است، یک دوره‌ی دیگر است، خیلی هم دیده‌ایم. در انتخابات هرکجای دنیا هم، در زمان انتخابات (کاندیداها) حرف‌هایی را می‌زنند و وقتی انتخاب می‌شوند، کار دیگری انجام می‌دهند. هیچ سیاستمداری نمی‌تواند به‌طور مستقیم با آقای احمدی‌نژادی که هنوز که هنوز هست می‌گوید اسراییل باید نابود بشود ... یک چنین نزدیکی را داشته باشد. حالا، اگر احیانا کسی مثل آقای اوباما یا هر کسی دیگر بتواند از راه دیگری وارد گفت‌وگو و مذاکرات بشود، اگر بتواند بگوید ما مقام ریاست جمهور را می‌گذاریم کنار، چون ما فکر نمی‌کنیم که ایشان قدرت اصلی در ایران هستند و بحث و گفت‌وگو با ایشان فایده‌ای ندارد و بیشتر به ضرر ما هست، راه دیگری پیدا کنند، آن یک مسئله‌ی دیگر است که شاید از آن طریق بتوانند به نوعی بنشینند بر سر میز گفت‌وگو. ولی این واقعا مشروعیت می‌دهد به نظام جمهوری اسلامی ایران؟ من فکر می‌کنم شاید اگر این قدم را بردارند، به هرحال به نتیجه‌ای رسیده‌اند که باید به نوعی قبول بکنند که یک چنین مشروعیتی وجود دارد. حالا شاید با خود شخص آقای احمدی‌نژاد به عنوان رییس جمهور و گفته‌های ایشان موافقت نداشته باشند، ولی در عین ‌حال با نظام بتوانند به‌طور کلی به گفت‌وگو بنشینند.

برخی معتقدند که حتا اگر این قدم به مشروعیت دولت آقای احمدی‌نژاد منتهی بشود یا به سیاست‌هایی که ایشان تا به حال در پیش گرفته‌اند حیثیت و اعتبار ببخشد، اما عادی‌سازی با آمریکا به قدری مهم است برای منافع ایران که باید این قدم را برداشت!

البته بستگی دارد. چون هر چه ما از طرف آقای احمدی‌نژاد و همفکران ایشان بیشتر ببینیم که احتیاجی به این نیست که رابطه‌ای با آمریکا برقرار بشود، حالا کسان دیگری مطمئنا هستند در نظام جمهوری اسلامی ایران که با عقیده‌ی ایشان مخالف‌اند و با این نظر می‌آیند که می‌گویند این مسئله صرفا فقط بین ایران و آمریکا نیست، بلکه این اختلاف، این نوع درگیری، این تلاطمی که ایجاد شده است، به طور کلی جوی را ایجاد کرده است که علیه ایران است. حالا این مسایل تحریم هست، یا این که کشورهای دیگر بخواهند با ایران به نوعی گفت‌وگو و تبادل و تجارت داشته باشند و از طرف آمریکا و یا جوی که شده نخواهند این کار را بکنند. یعنی آنها از یک دید کلی‌تری به این نگاه می‌کنند. بنابراین من فکر نمی‌کنم برای خود آقای احمدی‌نژاد یا برای دولت ایشان آنقدر مشروعیت از طرف آمریکا و یا از طرف گفت‌وگو با آمریکا مسئله‌ی مهمی باشد، ولی کسان دیگری هستند به نظر من که این را به نوعی از این دیدگاه می‌بینند. و خب این را باید دید که در انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال آینده این چه نوع نقشی را ایجاد خواهد کرد.

برخی تحلیلگران از جمله تحلیلگرانی که در آمریکا هستند، معتقدند که اتفاقا احمدی‌نژاد و طرفدارانش و دولتش بیشترین تلاش را در تمام سی سال دوره‌ی جمهوری اسلامی کرده‌اند برای نزدیکی با آمریکا و تمام تلاششان هم بر این است که به مناسبات با آمریکا برسند و این را به عنوان یک «آس برنده» رو کنند برای انتخابات بعدی. حتا گفته می‌شود که احمدی‌نژاد از اوباما حمایت می‌کند و روی ریاست جمهوری او سرمایه‌گذاری کرده است. به نظر شما این تحلیل تا چه اندازه می‌تواند واقع‌بینانه باشد؟

به نظر من یک مشکل اساسی اینجا وجود دارد. مسلما آقای احمدی‌نژاد به خاطر مشکلاتی که الان در پیش رو دارد، مسایلی که با آن درگیر است، حالا مسایل داخلی، اقتصادی و غیره، مسلما به هر نوعی که بتواند از این برگ برنده به اصطلاح سعی می‌کند که استفاده بکند ... دولت اصلاح‌طلب آقای خاتمی سعی کرد که گفت‌وگوی بین تمدن‌ها را ایجاد بکند و با غرب کمی با روی بازتری مواجه بشود، به هرحال می‌دانید در سی سال گذشته یک دوره‌ی خیلی کوتاه مدتی در دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی بود که احتمال ایجاد رابطه بین آمریکا و ایران به بهترین حد رسیده بود ... در عین ‌حال با وجود تمام این سخنرانی‌ها و شعارها و غیره حداقل در دیدارهای سطح بالا فرض کنید بین سفرا و غیره در زمان آقای احمدی‌نژاد روی داده و اتفاق افتاده است. بنابراین مسلما برای اینکه ایشان بخواهند بگویند که صرفا ما کمی از دولت اصلاح‌طلب آقای خاتمی که اینقدر همه می‌گویند که روی بهتر و خوشتری را نشان داده است و ما خشن هستیم، ما هم می‌توانیم این کار را انجام بدهیم و اتفاقا خیلی بهتر می‌توانیم این کار را انجام بدهیم و از موضع خودمان هم عقب‌نشینی نمی‌کنیم و از حق خودمان هم دفاع می‌کنیم و در عین حال با آنها حرف هم می‌زنیم. ولی از دید من، از نظر شخصی من، آن اعتقاد واقعی که لازم است با آمریکا نوعی رابطه برقرار بشود، در آقای احمدی‌نژاد و همفکران ایشان وجود ندارد. یعنی این گروه، این عده صرفا مذاکره و گفت‌وگو با آمریکا را فقط در حد این که بگویند ما کم و کسری از دیگر گروه‌ها و از اصلاح‌طلب‌ها و از دیگر روسای جمهور نداریم، از آن دید سعی می‌کنند. ولی اعتقاد واقعی به این که باید رابطه‌ای برقرار بشود نیست و برای همین هم هست که ما الان نزدیک یک سال است که در این وضعیت هستیم و نمی‌دانیم این به طرف راست می‌رود، به طرف چپ می‌رود یا اوضاع بهتر می‌شود، بدتر می‌شود و یا چی هست و این در مورد کاخ سفید هم صحت دارد. می‌دانید، آن خواست وجود ندارد که بخواهند قدم‌هایی را بردارند که این رابطه را بهتر بکنند. اگرنه، اگر مسئله‌ی هسته‌ای و غیره و غیره باشد که تمام اینها از قبل می‌توانست حل بشود و همین الان هم می‌تواند حل بشود، همان جوری که با کره‌ شمالی می‌توانند بنشینند سر میز، با ایران هم دلیلی ندارد که نتوانند بنشینند سر میز. ولی آن خواست باید وجود داشته باشد.

رقبای اوباما یعنی هیلاری کلینتون و جان مک کین از چه زاویه‌ای به اوباما اعتقاد دارند؟

مسلما اعتقاد آنها بیشتر به اصطلاح یکسان است با آنچه کاخ سفید الان دارد می‌گوید. یعنی اولا اینکه در ایران در واقع تولید سلاح‌های اتمی هست و این نباید انجام بشود و حمایت از گروه‌هایی هست که آمریکا آنها را گروه‌های تروریست خطاب می‌کند، مثل حزب‌اله و حماس و غیره، و این کار را نباید انجام بدهد و دستی که در عراق دارد، نفوذی که در عراق دارد ... شما باید به مشاوران این گروه، این کاندیداها نگاه بکنید و ببینید چه کسانی مشاوران هستند. مشاوران فعلی آقای مک کین به عنوان مثال خیلی‌هاشان اکثرا از گروهی‌ هستند که در آن دوران‌های اولیه‌ی ریاست جمهوری فعلی، آقای بوش، مشاور ایشان بودند. بنابراین سیاست ایشان تفاوت آنچنانی با سیاست کاخ سفید فعلی در رابطه با ایران ندارد و تهمت‌هایی که می‌زنند و غیره. تنها تفاوتی که می‌شود احساس کرد این است که آقای مک کین یک مقداری بیشتر تمایل به همکاری با دیگر کشورهای جامعه بین‌المللی دارد تا این کاخ سفید که در اکثریت هشت‌سالش بیشتر یک جانبه سعی کرد به هرحال با مسایل، حالا می‌خواهد عراق باشد یا افغانستان و ایران یا غیره باشد، سعی کرد با آنها رودررویی داشته باشد. این (تنها تفاوت) است. ولی خانم هیلاری کلینتون هرچند که الان خودش را به سفت و سختی آقای مک کین نشان می‌دهد، به خاطر اینکه متاسفانه هنوز ایشان باید ثابت بکند که صرفا چون زن هست، دلیل بر این نیست که نرمتر از بقیه کاندیداها هست و او هم می‌تواند امنیت کشور را مثل یک مرد تضمین بکند، یک چنین حرف‌هایی را که تقریبا مشابه حرف‌های آقای مک کین هست در قبال ایران می‌زند. ولیکن به نظر من اگر فرض کنیم به مشاوران ایشان که اکثرشان از همان دوره‌ی ریاست جمهوری آقای کلینتون هستند، به آنها نگاه بکنیم، اینها کسانی بودند که به هرحال به نوعی سعی کردند در همان دوره‌ی کوتاه که به آن اشاره کردم، یک مقدار رابطه را با ایران گسترش بدهند. به نظر من اگر خانم کلینتون پایش به کاخ سفید برسد، روال عملکرد ایشان یک مقداری با گفته‌های فعلی ایشان متفاوت خواهد بود و تغییر خواهد کرد و تمایل به گفت‌وگو بیشتر خواهد بود، تا آنچه الان از ایشان می‌شنویم. آقای اوباما هم دوباره اگر مشاورانشان را نگاه بکنیم، بعضی‌هاشان هنوز از همان دوران آقای کلینتون می‌‌آیند، مثل خانم رایس که از اقوام کاندالیزا رایس فعلی هستند و بقیه را اگر نگاه بکنیم، اینها بیشتر متمایل به مذاکره هستند. ولی دوباره باز می‌گویم، این حرف‌ها هم فعلا در موقع کاندیداتوری زده می‌شود. به نظر من موقعیت آقای اوباما یک مقداری سفت و سخت‌تر خواهد شد، اگر ایشان به کاخ سفید برسد.