تب فوتبال خوب است يا بد؟
۱۳۸۵ خرداد ۲۴, چهارشنبهالبته جامعه ما تب انقلاب، تب سياست يا تب اصلاحات را تجربه كرده است. تب عشق هم در ادبيات ما به كرات به كار میرود اما اصولا تب يك عارضه است و معمولا تب كرده را پاشويه میكنند تا آرام بگيرد در حاليكه اگر به موضوع تب فوتبال برگرديم، میبينيم برعكس عمل میشود.آتش اين تب هرچه تيزتر، بهتر...
آيا هيجان فوتبال براى مردم لازم است؟ موضوعى است كه با نيازهايشان ارتباط دارد؟ آيا يك مسكن است؟ عامل وحدت است؟ فراگيرى دارد؟ براى پاسخ هر كدام از اين پرسشها بايد نظر كارشناسان را جويا شد..كسى منكر نيست كه تب فوتبال دستكم در ايران با توجه به فضايى كه ايجاد میكند، وجهه اىسياسى هم دارد. راهيابى تيم ملى فوتبال ايران به جام جهانى با جشن خيابانى، با عبور مردم از خطوط ممنوعه رقص و آواز دسته جمعى در ميدانها، با شعار و تظاهرات، با بسيج نيروى انتظامى و از اين قبيل توام بود. شركت در مسابقات جام جهانى بحث آمدن يا نيامدن رييس جمهور ايران به آلمان براى تماشاى بازيها را دامن زد. پيش از مسابقه ايران و مكزيك همايشى اعتراضى به گفتههاى يهودى ستيزانه آقاى احمدى نژاد در نورنبرگ صورت گرفت. دولت آلمان اعلام كرد كه به رييس جمهور ايران به دليل مواضعاش براى ديدن مسابقات، اجازه ورود به آلمان را نمیدهد. از ديگر سو رييس جمهور بخاطر باخت تيم ايران مقابل مكزيك ازسوى نمايندگان مجلس، تذكر دريافت كرد. پس از باخت ايران مقابل مكزيك، پيوسته تحليلهاى سياسى شنيده میشوند. لطيفهها نيز در باره مربى يا بازيكنان، سكانداران سياست ايران را نشانه میگيرند. به نوشته نشريه شرق، حتى در شرايطى كه بسته پيشنهادى اروپا به ايران براى حل مناقشه اتمى خبر بس مهم حوزه ديپلماسى است، مجلس شوراى اسلامى در پيامى به فدراسيون فوتبال و ملى پوشان تيم ملى، برخى دغدغههاى كارشناسان، مردم و رسانهها در باره ديدارهاى تيم را در جام جهانى اعلام میكند. اينها يعنى چه؟
منوچهر دانش، از علاقمندان فوتبال و از فعالين اجتماعى جامعه ايرانيان مقيم آلمان میگويد:
هميشه هر وقت تيم ايران برده، تماشاچىها به خيايانها آمدهاند و شادی كردهاند، لابلاى اين هم درگيرىها و مخالفتهايى بوده و اين میتواند با توجه به تنشهايى كه در جامعه ما هست، برانگيزاننده باشد. در رابطه با ورزش بخصوص در اقشار متوسط میتوان ديد كه طرفداران يك تيم به خيابانها میريزند و ترسى هم ندارند ازمخالفت و اعتراض. اين قشر مردم شديدا مسئله اقتصادى دارند و جواب خواستههايشان داده نشده اما برای فوتبال بيرون میآيند. ضمنا عده زيادى كه دنبال فوتبال هستند، چيزى به اسم حكومت نمىشناسند و فقط براى كشورشان سرو صدا میكنند. همين نمونه را من در آلمان ديدم. چه كسانى كه براى كنسولگرى فعاليت میكنند، چه كسانى كه جزو مخالفان هستند، از سلطنت طلب، چپ، راست... اينها روز بازى همگى طرفدار تيم ايران هستند.
اين سوال را كه چرا تب فوتبال در ايران اينقدر شايع میشود و ساير ورزشها يا عرصهها اينهمه خبرساز نيستند،، ستاره احمدزاده، دانشجوى رشته ارتباطات چنين پاسخ میدهد:
به نظر من در كشورهاى فقير اين موضوع بيشتر اهميت دارد. در جامعه ناراحتى زياد است و مردم تمام انرژى و انتظارشان را روى اين چيزها میگذراند كه بله! كشور دارد به جلو میرود. هر چه ايران بدتر بازى كند، تاثير اجتماعىاش بيشتر خواهد بود. مثال خوبى كه میتوان زد برزيل است كه كشور بسيار فقيری است، اما مردمش تا میتوانند نيرويشان را روی بردهاى فوتبال میگذارند. فوتباليستها خيلىهايشان از قشر فقير میآيند. میخواهند نشان بدهند كه ما هيچ نداشتيم اما میتوانيم چيزى بشويم.
سوال ديگرى هم هست. چرا واقعا در همين تب فوتبال، يكباره مخالف ترين مخالفها، يا كسانى كه از دلبستگى به ايسمها عبور كردهاند، ناسيوناليست میشوند؟ چرا عرق ملى بسيارى ناگهان گل میكند؟
منوچهر دانش میگويد: فكر میكنم تب ورزش هميشه وابستگى مستقيم به ناسيوناليسم دارد. نمیآيند بگويند شخص كه بود يا از طرف چه حكومتى بازيكن دارد بازى میكند. میگويند از طرف چه كشورى است. مثلا وقتى كشورى مدال میگيرد، پرچماش بالا میرود و سرود آن كشور زده میشود اما اسم اينكه حكومتش خوب است بد است، دمكراتيك است يا استبدادى را نمیآورند. بياد بياوريد وقتى خانم عبادى جايزه نوبل برد، خيلیها با وجود اينكه مخالف ايشان بودند، خوشحال بودند كه دنيا به ايران و ايرانى به دليل ديگرى دارد توجه میكند.
شنوندهای در گفتگو با همكار ما پيرامون نتيجه مسابقه ايران مقابل مكزيك گفته بود اين باخت دل هفتاد ميليون ايرانى را شكست. آدم از خودش سوال میكند چرا با اين همه گرفتارىها و بىتدبيرىهايى كه در جامعه ما هست، دل مردم در عرصههاى ديگر نمیشكند و اگر هم بشكند، ابرازش نمیكنند؟
كاوه احمدى عكاس مقيم كلن میگويد: چاقو كه دسته خودش را نمیبرد. شما نمیتوانيد ايرانى باشيد و به اسم ايران بىتفاوت باشيد. در كشورهاى فقير مردم سرگرمى ديگرى ندارند و اشتغال به ورزش و فوتبال سرگرمى و دلخوشى ايجاد میكند. فكر را از بدبختى و گرفتاريها ايجاد میكند.
بد نيست اينجا اشارهای به آخرين نوشته محمد قائد بكنيم كه سرمقاله روز چهارشنبه نشريه شرق است. محمد قائد از منظرى كاملا متفاوت و با ذهنى كاوشگرانه و سرد به تب فوتبال مینگرد. قائد در انتهاى اين نوشتار كه تيتر ياس موقرانه دارد میگويد: فوتبال سيطره يك روحيه است بر كل جامعهای كه هر يك از لايههاى آن معمولا ماست خودش را میخورد. فوتبال استيلاى همرنگ جماعت شدن است. پيروزى در آن، پيروزى تخديرى عاطفى است بر واقعيتهايى كه جاى دلخوشى نمیگذارد. محمد قائد ادامه میدهد كه گهگاه افسردگى ناشى از خيط شدن در فوتبال، براى بهداشت روانى شخص و نشئه زدايى از جامعه بسيار مفيد است!
مهيندخت مصباح