«ترجيح میدهم با جوانان كار كنم» / گفتگو با پرى ملكى استاد آواز و سرپرست گروه خنيا
۱۳۸۵ اردیبهشت ۱۰, یکشنبهمصاحبهگر: شهرام ميريان
(براى شنيدن «عصر شنبه» و گفتگو با خانم پرى ملكى، فايل صوتى پايان صفحه را كليك كنيد!)
***************
دويچه وله: شما هرازگاهى به دعوت نهادهاى رسمى به خارج از کشور مىآييد. اين برنامهاى که اينبار شما اجرا کرديد داراى چند ويژگى بود. يک اينکه در برنامهها هم تصانيف شاد بود و هم قطعات سازى و ديگر اينکه چهرههايى که ما ديديم بسيار جوان بودند. يعنى هنرمندانى که شما را همراهى مىکردند اکثرا جوان بودند. ممکن است بگوييد که چطور شما اينبار شما رفتيد بسوى جوانان؟
پرى ملکى: در حقيقت من سالهاست که با جوانها کار مىکنم. البته ناگفته نماند که با استادان بزرگ موسيقى و قديمىها هم من کار کردهام. اما جوانها يک حال و هوا و يک کيفيت ديگرى دارند. کار کردن با جوانها را دوست دارم، براى اينکه بسيار مستعد، توانمند، باهوش و خلاقاند و جسارت دارند و گذشته از آن اين حس همکارى که در آن هست خيلى خوب است و آن ارتباطى که آدم با آنها برقرار مىکند و توجهى که به کار و حرفهاى آدم دارند و اينکه به تجربههاى آدم احترام مىگذارند و در کار از آنها استفاده مىکنند، تمام اينها براى من خيلى ارزشمند است و ضمنا براى هنر خانمها هم خيلى ارزش قائلاند که اينهم يکى از ويژگىهاى جوانهاست. بهرحال، من کار کردن با جوانها را هميشه ترجيح دادهام و فکر مىکنم ادامه خواهم داد.
دويچه وله: حال که صحبت از هنرمندان جوانتان کرديد، شمارششان شش نفر بود که در ميان آنها دو خانمى را ديديم، دو خانم بسيار جوان و همينطور چهار هنرمند جوان ديگر.
پرى ملکى: در گروه ما آقاى حميد بهروزنيا تار مىزنند، آقاى مسلم علىپور که پسر استاد علىپور معروف هستند کمانچه مىزنند. خانم مهسا گلمكانى هستند که سنتور مىزنند و در هلند زندگى مىکنند و براى اجراى برنامه از آنجا به ما ملحق شدند و در يکى از مراکز موسيقى در هلند سنتور درس مىدهند. خانم آوا ايوبى هستند که تارباس مىزنند و ايشان در ايران جزو گروه ارکستر ملىاند و در ارکستر صدا و سيما کار مىکنند و يکى از خانمهاى فعال آنجا هستند، و آقاى نيما نيکطبع که دف و دايره مىزنند و آقاى بامداد ملکى که تنبک مىزنند که بامداد پسر خود من است.
دويچه وله: خانم پرى ملکى از اين کنسرتهاى شما که بگذريم، مىرسيم به يکسرى از مسايل اجتماعى ايران. همه مىدانند که بهرحال طى اين ۲۷ سال اخير خانمها اجازه نداشتند که به تنهايى وارد صحنه بشوند و هنر آوازى خودشان را به گوش مشتاقان برسانند. با اين مشکل تا حالا شما چگونه برخورد کردهايد؟
پرى ملکى: بهرحال ما سالها فقط براى بانوان برنامه اجرا مىکرديم. در واقع من از سال ۷۲ مشغول فعاليت و اجراى کنسرت شدم و از ساليان قبل تدريس مىکردم و مىتوانم بگويم ۲۲ـ۲۱ سالى هست که تدريس مىکنم. ولى از سال ۷۲ گروه خنيا را تشکيل دادم و شروع کردم به فعاليت و آن دوران هم فقط براى بانوان برنامه اجرا مىکرديم و آنهم خيلى محدود. حتا سالن رسمى هم نداشتيم و مثلا در سالن منزل و اينجور جاها برنامه اجرا مىکرديم. بعدها، از زمانيکه آقاى خاتمى آمدند، ما توانستيم سالنهاى رسمى را داشته باشيم و جشنواره بخش ويژهى بانوان گذاشتند و اصلا يک جشنواره ويژه بانوان بطور اخص، يعنى مستقل برگزار شد و فعاليت خانمها کمى بيشتر شد. تا سال ۷۹ که بعد از آن کم کم توانستيم بهشکل همخوانى برنامهها را به روى صحنه بياوريم و اجرا بکنيم و الان چندسالى هست که گروه من تشکيل شده از خانمها و آقايان که برنامههاى مختلف مىگذاريم و همه مىتوانند شرکت بکنند، منتهى شرايط آن همخوانىست و تکخوانى نيست. حالا بصورت يک خانم و يک آقا و يا دو خانم و يک آقا همراه هم برنامه ها را تنظيم و اجرا مىکنيم. ولى درهرحال مختلط. الان در واقع ۵ـ ۴ سالى هست که ما به اين شکل برنامه اجرا مىکنيم.
دويچه وله: شما از گرايش جوانها به موسيقى ايرانى کرديد و همينطور شما ضمن خوانندگى در داخل و در خارج از کشور استاد موسيقى آوازى ايران هم هستيد. گرايش خانمها به اين هنر چگونه هست؟
پرى ملکى: بسيار زياد و بسيار خوب. يعنى مىتوانم بگويم، سالهاى اول شايد مثلا تا دهسال پيش تعداد کسانى که مىآمدند براى تعليم آواز شايد نرم سنىشان بالاى سىسال بود، ولى مىتوانم به جرات بگويم که طى اين ده سال گذشته و بخصوص الان گرايش جوانها بسيار بسيار زياد شده و مىتوانم بگويم ۸۰ درصد شاگردهاى ما جوان هستند که زير ۲۵ يا ۳۰ سال هستند و اين خيلى خوب و خيلى دلگرم کننده است. اصولا استقبال جوانها از موسيقى سنتى يا بهتر است بگويم موسيقى ايرانى، چون موسيقى سنتى کمى محدود مىشود، خيلى بيشتر شده، چه پسرهاى جوان و چه دخترهاى جوان. الان مىتوانم بگويم، وقتى آدم توى خيابان راه مىرود مىبينيد که بيشتر جوانها يک ساز روى کولشان هست، حالا يا ساز غربى يا ساز ايرانى فرقى نمىکند. و اين بسيار باارزش است، براى اينکه ما مىدانيم اگر جوانها با موسيقى دوران جوانىشان را طى کنند، مشکلاتشان خيلى خيلى کمتر است و آن دوره را خيلى بهتر و سالمتر طى مىکنند. اين است که من بسيار خوشحالم. خانمها هم استقبال خيلى خوبى مىکنند از آواز يادگرفتن. حالا با دلايل گوناگون يا استفاده مىکنند به شکلى که خواننده مىشوند و يا استفاده مىکنند به شکلى که بتوانند مدرس بشوند و يا بعضىها مىآيند براى اينکه بشناسند، براى اينکه واقعيت اين است، به همان اندازه که زبان فارسى اهميت دارد، دانستن موسيقى سنتى هم اهميت دارد و اينها مىآيند که موسيقى را بشناسند. و يک گروه هم واقعا به دليل شرايط روحىشان مىآيند، چون موسيقى خيلى کمک مىکند به آرامش روح انسان. بهرحال اين چند وجه در يادگيرى موسيقى هست و بخصوص آواز که خيلى خيلى به درون آدم نزديکتر است و خيلى بيشتر آدم را آرام مىکند. بايد بگويم، برخلاف تصورى که شايد براى خيلىها در بيرون از ايران هست که خانمها خاموشاند يا خانمها فعال نيستند و يا جوانها، دلم مىخواهد اين را بگويم، نه! خانمها ايرانى خيلى توانمندند، خيلى کارها مىکنند و خيلى فعالاند و در همهى زمينههاى اجتماعى و فرهنگى موفقاند و فعال. همينطور جوانهاى ما که من نمونههاى خيلى خيلى خوباش را اينجا همراه خود داشتم.