1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

تك ‌مضراب: اين بار، گفتگو با دختر خودم

اسكندر آبادى۱۳۸۴ مهر ۲۸, پنجشنبه

اسكندر با دخترش چه گويد؟

https://p.dw.com/p/A6K5
عکس: BilderBox

۱ـ الو!

بفرماييد!

ببخشيد، ماهان امروز مدرسه نمياد!

نمياد؟ شما كی هستيد؟

من؟ من مامانم ام.

۲ـ ببين دخترم، اگر يه دونه بيست بگيرى، دويست تومان جايزه ميگيرى.

بابا! از كم شروع كن: فعلاً يك نُه گرفتم، نود تومن رد كن بياد.

۳ـ به به، دختر جون بيا اينجا ببينم! اسمت چيِه؟

اسمم كه يادم رفته. ولی مامان بابام نكن صدام ميزنند.

۴ـ شعر مادر ايرج ميرزا را بلدى؟

من؟ من شعر پدر تورج ميرزا را بلدم.

بخون ببينم!

گويند مرا چو ديد بابا،

شير، از شيشه، مكيدن آموختً

شبها بر گاهواره ی من،

قرص واليوم جويدن آموختً

دستم نگرفت تا بيفتم

اينجور به من دويدن آموختً

يك حرف و دو حرف تا كه گفتم،

با زور سكوت كردن آموختً

پس هستی من كجاش از اوست؟

هم دارم و هم ندارمش دوست.

۵ـ بابا! راست ميگن آدم از نسل ميمونه؟

ساكت! من كه نيستم. شايد تو باشى.

۶ـ خوب، حالا از برنامه ی ما خوشت اومد؟

حتماً از برنامه ی بعديتون بيشتر خوشم مياد.

از برنامه ی ؟

بعدى.