تهدیدهای تازه بوش و افزایش خطر جنگ با ایران
۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۵, چهارشنبهجرج بوش در مصاحبه با بخش عربی تلویزیون بی بی سی اعلام کرد که ایران منشا بسیاری از مشکلات خاورمیانه است. بوش در این گفتگو به حمایت مالی ایران از حزب الله و حماس و تلاش در بی ثباتی عراق اشاره کرد.آیا این تاکیدها، در حالی که این احتمالا آخرین سفررییس جمهور آمریکا به خاورمیانه خواهد بود، تهدید جدیدی نسبت به ایران هستند؟
دکتر حسین باقرزاده تحلیلگر سیاسی، در گفتگو با دویچه وله، کلیت این تهدیدها و خطر حمله نظامی به ایران را واکنشی بر سیاستهای غیرمدبرانه و به اصطلاح" امام زمانی" مسئولان رده اول جمهوری اسلامی میبیند.
دویچهوله: آقای دکتر باقرزاده، جورج بوش در آستانهی سفر به خاورمیانه اعلام کرده است که بخش بزرگی از این سفر صرف این میشود که توجه عموم را به ایران و نقش آن را در مشکلات خاورمیانه جلب کند. به نظر شما این گفته حامل چه پیامی است؟
حسین باقرزاده: مسئلهی ایران و روابطش با غرب در ماههای اخیر به دلیل مناقشه اتمی تشدید شده است. علاوه براین در روزها و هفتههای اخیرهم در خاورمیانه، هم در عراق و هم در لبنان برای غرب شواهدی پیدا شده که ایران در این درگیریها نقش داشته است. به نظر من، درگیریهای جدید در عراق و لبنان باعث شده که آمریکا لحنش را شدیدتر کند. آقای بوش هم دراین چند روزی که در خاورمیانه بسر میبرد مسلما این مسایل را مطرح خواهد کرد. برخوردهای حزبالله لبنان با نیروهای سنی و دولت آنجا، نه تنها روابط ایران با غرب را تیرهتر کرده، بلکه حتا روی روابط ایران با کشورهای عربی هم تاثیر گذشته است. به این ترتیب، من فکر میکنم که کشورهای عربی میزبان آقای بوش هم، با روی بازتری به انتقادات وی از ایران گوش خواهند داد.
اینروزها مقامات عالیرتبهی جمهوری اسلامی در برخورد با خطرها و تهدیدهایی که جدیتر از سابق میشوند، از اتکای این حاکمیت به امام زمان و نیروهای غیبی صحبت به میان میآورند. به نظر شما، این سیاست تا کی میتواند ادامه پیدا بکند و آیا اصولا سیاستی موقتی است؟
مسئله مورد پرسش شما، موضوعی نگران کننده است. وقتی مقامات یک کشور در روابط و سیاستهای خود پای نیروهای ماورالطبیعه را پیش میکشند، معنایش این است که به لوازم و شرایط و مسایل عینی امروز جامعه توجهی نداشته و سعی میکنند با توسل به نیروهای ماورالطبیعه مشکلات را به زعم خودشان حل و فصل کنند. به نظر من در این صورت، خطر شدیدتر میشود. چون هم خود این نیروهای حاکم بر جامعه کمتر به شرایط عینی و آنچه در اطرافشان میگذرد، توجه میکنند و براساس آنها تصمیم میگیرند و هم نیروهایی که با ایران درگیر هستند، وقتی ببینند این حکومت متوسل به نیروهای غیبی میشود، احساس خواهند کرد که رفتار با آن از راههای مذاکره و مسالمتآمیز، پیش نخواهد رفت و در نتیجه ممکن است انگیزه و گزینههای نظامی برایشان قویتر شود.
با این توضیحات، خطر این هست که سیاست خارجی ایران که تاکنون بیشتر ماجراجویانه توصیف میشد، رسما به سیاستی خرافی و امام زمانی مبدل شود؟ آیا نیروهای عقلانیتری در حاکمیت جمهوری اسلامی نیستند که بتوانند مانع نفوذ چنین گرایشهایی شوند؟
دو عنصر اصلی این حاکمیت، یعنی آقای خامنهای و آقای احمدینژاد، هر دو روی این مسئلهی امام زمانی بیشتر تاکید میکنند و نیروهای دیگر در حاکمیت، که میتوانستند یا میتوانند روشهای عقلانی در پیش گیرند، اکنون بسیار محدود شدهاند. من فکر میکنم روابط ایران با غرب و کشورهای همسایه، با این سیاست کنونی دچار بحران خواهد شد. با این روش، خطر حمله و برخورد نظامی غرب یا اسراییل با ایران بیشتر خواهد شد.
از نظر داخلی شما فکر میکنید که هویت جامعه، طرز فکر مردم یا ظرفیتهای مدنی موجود به گونهای هست که این شعارها و حرفها را بپذیرند یا مقاومتهایی صورت میگیرد؟
بخشی از جامعه به دلایل مذهبی ممکن است تحت تاثیر تبلیغات حکومتی قرار بگیرد. به نظر من بسیاری از مرد با وجود مشکلات داخلی مانند گرانی و بیکاری، نگران این سیاستها هستند اما متاسفانه راهی برای ابراز عقیده خود ندارند. باید منتظر حوادث بود و دید که آیا حاکمیت خودش از خواب غفلت بیدار میشود یا این بحرانها به جایی خواهند رسید که به طغیانهایی منجر شوند.
عدهی قابل توجهی معتقدند که جمهوری اسلامی بسیار زیرکتر از این هست که در قبال تهدیدهای خارجی و بحرانهای منطقهای صرفا به امدادهای غیبی و مسایل ماوراالطبیعی اتکا کند. چه بسا که در لحظات آخر سیاستاش را تغییر دهد و به اصطلاح «جام زهر را سر بکشد». آیا محتمل هست که یک چنین سیاستی در پیش گرفته بشود؟
اگر در حاکمیت ایران رگههایی از عقلانیت وجود داشته باشد، ممکن است در شرایط حاد این زیرکی و انعطاف بروز کند. ولی متاسفانه با آنچه در روزهای اخیر از مسئولان میشنویم، بیشتر نگرانی این وجود دارد که نتوانند در شرایط مناسب، تصمیم مقتضی بگیرند. خطر این هست که اوضاع به گونهای پیش رود که دیگر راهی برای بازگشت نماند.