1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

توفان بزرگ در اوستا و انجيل عهد عتيق و مقايسه آن

پرويز حمزوى۱۳۸۳ فروردین ۲۵, سه‌شنبه

در انجيل، كتاب مقدس عهد عتيق از توفان بزرگ و سهمگينى يادشده است كه پيش از فرارسيدن آن خداوند به نوح پيامبر خود فرمان داد تا براى نجات زندگى آدميان و جانوران و پرندگان يك كشتى بسازد و آنها را در آن جاى دهد، تا پس از فرونشستن توفان بار ديگر بر روى زمين پراكنده شوند. خداوند حتا چگونگى ساختن كشتى و اندازه ى آن را و غرفه هايى را كه بايد هركدام از جانوران نر و ماده را در خود جاى دهند، به نوح ياد داد.

https://p.dw.com/p/A6JJ
عکس: DPA

در اوستا كتاب مقدس زردشتيان نيز از توفانى ياد شده است كه در آن جمشيد، پادشاه اسطوره اى ايرانيان از سوى اهورامزدا ماموريت مى يابد تا انواع جانوران و پرندگان و نيز آدميان را از نيستى و نابودى هميشگى نجات دهد.

در اينجا از يك پديده ى مشابه اما دو انديشه و راه چاره ى متفاوت سخن در ميان است. هر دو آيين، يكى سامى و ديگرى ايرانى از توفانى ياد مى كنند كه همراه با باران نسل آدمى و جانوران را تهديد به نابودى مى كند. در هر دو آيين دو تن به فرمان آفريدگار مى كوشند تا زندگى و هستى را از فرورفتن به كام نيستى رهايى بخشند. در اينجا مهم نيست كه كداميك از اين دو آيين افسانه ى توفان را از ديگرى اقتباس كرده است.

مهم انديشه ى چگونگى نجات زندگى انواع از نابودى ست. انديشه ى سامى كوشيده است تا مشكل را با ساختن يك كشتى حل كند. اما گزارنده ى افسانه ى ايرانى توفان، حتا اگر نخست به ساختن كشتى هم انديشيده باشد، مى داند كه بزرگترين كشتى ها هم نمى تواند يك جفت نر و ماده از اينهمه جانور و پرنده و چرنده و خزنده را در خود جاى دهد. پس بايد راه چاره ى ديگرى براى آن يافت. از آنگونه چاره هايى كه اكنون پس از هزاران سال، انسان قرن بيست و يكم براى نگهدارى جانورانى كه نسلشان رو به نابودى ست، انديشيده است. بدينگونه كه اكنون در آزمايشگاههاى ويژه اى تخمه ى اين گونه جانوران را تحت شرايطى نگهدارى مى كنند.

شگفت آنكه در اوستا، كتاب مقدس زرتشتيان نيز با چنين پديده اى روبه رو هستيم: اهورامزدا به جم گفت: زمستانى بر جهان فرود آيد كه آن زمستانى سخت و مرگ آور است. آنگاه به او دستور داد تا يك ور چهارگوش كه پناهگاهى زيرزمينى است بسازد. و تخمه هاى رمه ها و ستوران و سگان و پرندگان و همه ى جانوران سودمند را بدانجا برد. اهورامزدا آنگاه چگونگى ساختن پناهگاه را به جم ياد داد و جم آن ور را آنگونه كه اهورمزدا فرمان داده بود بساخت و سپس براى آنكه يك در و دريچه اى خودروشن از درون بنشاند.

اوستا از سرنوشت پسين تر اين ور ديگر هيچ يادى نكرد. بدينگونه راز آن در تاريكى افسانه ايش پنهان شده است. آيا روزى خواهد آمد تا راز ور جم كرد نيز چون شهر ترويا كه افسانه اش مى دانستند، در كندوكاوهاى باستانشناسى آشكار شود؟