1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

” تو”

۱۳۸۴ خرداد ۱۸, چهارشنبه

فردا پنج شنبه نهم ژوئن نمايشگاه عكاسى هاى شادى قديريان در برلين افتتاح ميشود. قديريان در كارهاى خود به تضاد ميان نقش سنتى زن و تحول آن، در جامعه اى كه ديگر قادر به فرار از جذبه تجدد نيست پرداخته، و عناصر كليدى در رويارويى اين سنت و تجدد را به تصوير كشيده. نام نمايشگاه شادى قديريان ”تو” ميباشد. صداى آلمان در گفتگويى با او درباره كارهايش پرسيده.

https://p.dw.com/p/A67G
نمايشگاه عكس هاى شادى قديريان
نمايشگاه عكس هاى شادى قديريانعکس: DW

گفتگو: مریم انصاری

دویچه وله: خانم قدیریان، موضوع اصلی عکسهای شما به هویت زن در جامعه ی امروز ایران اختصاص دارد. تضادهایی که این هویت با خودش پيدا ميكند و در جامعه با آن روبرو می شود را شما چگونه تصویر می کنید؟

قدیریان: برایم خیلی ساده است که موضوع پیدا کنم و روى آن موضوع کار بکنم. چون من خودم یک زن هستم و در ایران زندگی می کنم و کافی ست که به خودم و به زندگی ام و به زندگی زنان اطرافم دقیق تر نگاه کنم تا بتوانم موضوعهای خیلی خوبی برای کارم پیدا کنم. برای همین در اصل کار من مثل یک آئینه می ماند، آئینه ای که خودم روبرویش ایستاده ام. ما کنتراست های خیلی شدیدی داریم و زندگی مان تقریبا خیلی پیچیده است. یعنی برمی گردد به همان هویتی که شما می گویید و من فکر می کنم. اینکه ما در یک فرهنگ، در یک بستری بزرگ شده ایم و حالا با مسایلی روبرو هستیم که کاملا با هم در تضاد است. ولی برای من جذابیت این ماجرا این است که خیلی خوب با هم کنار آمده اند، همه چیز، و شما اگر فکر کنید میان مثلا بخش سنتی زندگی مان و بخش مدرن زندگی مان آنقدر خوب هم تلفیق شده که من یک موقع هایی خیلی تعجب می کنم که چنین چیزی چطور ممکن است.

دویچه وله: يك مثال بزنید؟

قدیریان: مثلا، من یکسری عکس دارم به اسم «مثل هر روز». این کار در رابطه با زنهای خانه دار صحبت می کند یا اصلا بخش خانه داری در وجود یک زن. این عکسها خیلی مینی مال و خیلی ساده و با زمينه سفید است و کادرش مثل عکسهای پرسنلی می ماند و زنها صورت ندارند و شما می توانید بجای صورتشان اتو یا جارو یا وسایل خانه ببینید.

دویچه وله: اتفاقا سوال بعدی من هم از شما این بود که در چالش ميان سنت، مذهب، مردسالاری و الزامات زندگی در قرن بیست و یکم، درست است که در کشور ما به اشکال سخت تری نمود پیدا می کند، ولی در ابعاد دیگری در جوامع غیرسنتی هم وجود دارد و می خواستم از شما بپرسم آیا در عکسهای شما جایی هم برای مخرج مشترکی میان این دو اختصاص داده شده یا نه؟

قدیریان: به نظر من این بستگی به بیننده دارد. من چون روی موضوع زن کار می کنم و می خواهم قبل از هرجای دیگری در دنیا حتما در ایران نمایشگاه بگذارم ، مجبورم آن زنی را که نشان می دهم حجاب داشته باشد تا بتوانم توی یک گالری در تهران عکسهایم را به نمایش بگذارم. برای همین، من مجبورم از حجاب استفاده کنم، ولی راجع به حجاب حرف نمی زنم، راجع به مسایل دیگری حرف می زنم. ببینید، این یک نوع برخورد است با عکسهای من. خودم معتقدم که عکسهای من دارد راجع به یک بخش عمده ی زن ایرانی حرف می زند، ولی یک جاهایی اشتراک دارد با زن همه جای دنیا و فکر می کنم خود زنها این را بهتر درک می کنند.

دویچه وله: خانم قدیریان، شما بعنوان یک زن هنرمند با نگاهى انتقادآمیز با چه مسایلی در جامعه ی ایران روبرو هستید، موقعی که می خواهید نمایشگاه بگذارید، موقعی که اصلا عکاسی می خواهید بکنید؟

قدیریان: برای یک زن در ایران، اگر بخواهد عکاسی کند، چه توی استودیو چه خارج از استودیو به نظر من خیلی راحت است. چون من می بینم، شما اگر یک زن باشید و توی یک تظاهرات بخواهید عکاسی کنید راحت تر می توانید عکس بگیرید تا یک مرد.

دویچه وله: در رابطه با برگزاری نمایشگاه هایتان چطور؟

قدیریان: آن کاملا متفاوت است. البته، اینروزها خیلی بهتر شده. مثلا چندسال پیش برای گذاشتن نمایشگاه خیلی مشکل داشتم. آنهم بخاطر اینکه گالری ها وقتی می خواستند نمایشگاه عکس بگذارند باید قبل همه ی کارها می رفت ارشاد، اول تایید می شد و بعد توی گالری نمایشگاه می گذاشتیم، ولی الان برعکس شده. مسئول گالری خودش می تواند کار را ممیزی بکند.

دویچه وله: سوال بعدی من از شما این است که نمایشگاههای عکس شما بیشتر مورد استقبال زنان قرار می گیرد یا مردها هم به دیدن آنها اشتیاق نشان می دهند ؟

قدیریان: هردو، با اینکه موضوع فقط زن است، ولی مردها هم علاقمندند.

دویچه وله: برخورد با عکسهایی که شما گرفته اید، با نگاه انتقادآمیز شما چگونه است؟

قدیریان: بستگی دارد. مثلا پیامی که بعضی از پروژه هایم می دهد را همه یکسان می گیرند، ولی بعضی وقتها نه. مثلا در همان پروژه ی «مثل هر روز» خیلی جالب بود كه نسل قدیم ما اکثرا مخالف بودند، ولی نسل جدید، یعنی جوانها خوششان می آمد و پیرها خوششان نمی آمد.