1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

جاودانگی «گل‌ها» ۱۱۱ سال پس از تولد داوود پیرنیا

۱۳۹۰ آبان ۱۶, دوشنبه

صد و یازده سال از تولد داوود پیرنیا سیاستمدار و پژوهشگر و بنیانگذار برنامه گل ها می‌گذرد. عددی که در عرفان به معنای خوشبختی و زندگی رو به آزادی و روشنائی است. پیرنیا چنین زیست و چنین یادش در دل‌ها باقی خواهد ماند.

https://p.dw.com/p/136RC
داوود پیرنیا، سیاستمدار، و بنیان‌گذار برنامه گل‌ها
داوود پیرنیا، سیاستمدار، و بنیان‌گذار برنامه گل‌هاعکس: Mansoureh Pirnia

داود پیرنیا، نامش با نام گل ها در آمیخته است. گل هائی که نخست پسوند "جاویدان" و سپس رنگارنگ و صحرائی را به دنبال داشت. "برگ سبز" و "یک شاخه گل" نیز برنامه های دیگری بودند که از دل گل های جاویدان بیرون آمدند.

داود پیرنیا اما پیش از آن که بینانگذار برنامه ی گل‌ها باشد، سیاستمدار بود و پژوهشگر. او فرزند حسن پیرنیا "مشیرالدوله" بود، که در زمان خود از نادر سیاستمداران تحصیل‌کرده ایران به شمار می رفت. کتاب "ایران باستان" مشیرالدوله در تاریخ ایران همانگونه ارج دارد که خدمات سیاسی او.

داوود پیرنیا نیز راه پدر را دنبال کرد. تحصیلات ابتدائی را در مدرسه سرخانه ای که "میرزا هادی خان" سرپرستی آن را بر عهده داشت، به اتمام رساند. او نیز مانند اشراف‌زادگان آن زمان پس از تحصیلات ابتدائی به مدرسه فرانسوی "سن لوئی" رفت.

پیانوی سیاه رنگ خانه، داود پیرنیا را از همان سنین نوجوانی با موسیقی و نوای دل انگیز آن آشنا ساخت. ادامه تحصیلات در سویس بود، با پایان نامه ای درباره ی تطبیق قوانین جزا. داود پیرنیا در سال ۱۳۰۲، پس از هفت سال دوری با توشه‌ای از تحصیلات عالی به ایران بازگشت. با چنین پیش زمینه ای، طبیعی است که نخستین کارش در وزارت دادگستری باشد. ده سالی پس از خدمت در این وزارت خانه، کانون وکلا را بنیان گذاشت و سرپرستی آن را با آرای اعضای موسس بر عهده گرفت.

انتقال او به وزارت دارائی، ابتکار دیگری به دنبال داشت. اداره آمار حاصل خدمات او در این وزارت‌خانه است. "احمد قوام السلطنه" نخست وزیر آن دوران نیز در زمان صدارت خود او را به عنوان وزیر مشاور و معاون نخست وزیر در بخش قضائی برگزید. در گفت و گوئی که با داریوش پیرنیا، فرزند او و استاد پیشین دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی، داشتیم، از خدمات پدر در این دوران سخت تاریخی سخن به میان آمد:
«وقتی که کابینه‌ی قوام‌السلطنه تشکیل شد، بنابه سیاست خود نخست وزیر، عده‌ای از اعضای حزب توده ائتلاف کردند و وارد کابینه شدند و چون وزیر دادگستری توده‌ای بود، قرار شد که پدر وزیر مشاور باشند و از معاونت نخست وزیری، قسمت قضایی را اداره کنند. بعد وقایع آذربایجان پیش آمد. پدر در جریان بودند و شاید اولین نماینده‌ی دولت بودند که رفتند به آذربایجان. پس از اتمام جنگ و بیرون رفتن پیشه وری، پدر از آنجا پیام فرستادند. یک قطعه نان سنگک را با هواپیما همراه خلبانی به اسم سرهنگ میری فرستادند منزل ما، که ما بفرستیم برای فرمانده‌ی کل قوا.

منظورشان از فرستادن نان، این بود که وضع آنجا به قدری خوب شده که نان به این خوبی پخته می‌شود و در دسترس مردم است.»

اندیشه گل‌ها در سال‌های بحرانی

داود پیرنیا در دوران خدمات دولتی، کار بازرسی وزارت خانه ها را نیز بر عهده داشت. "دارالتادیب" که جائی برای نگاهداری بزهکاران نوجوان و دور نگاه داشتن آنان از بزهکاران بزرگسال است، ثمره کوشش های او در آن دوران است.

او اما در آن روزگار سخت و بحرانی، در این اندیشه بود که راهی برای یک گریز و تغییر فکر و ذائقه بیابد. آشنائی با موسیقی و ادبیات ایران، او را به فکر تلفیق این دو با یکدیگر در برنامه ای ویژه انداخت.

داوود پیرنیا مانند "ژان ژاک روسو" معتقد بود که موسیقی شعر است و شعر موسیقی و پیوند این دو با یکدیگر می تواند تاثیری دو چندان داشته باشد.

"آتشین لاله"، نام نخستین کنسرت تنها انجمن موسیقی ملی در آن زمان بود که با شعر "رهی معیری" و با کوشش داود پیرنیا در حضور قوام السلطنه و هیات وزیران و جمعی از بزرگان مملکت، در سال 1325 به اجرا درآمد. اهدای یک لاله آتشین به تک تک مدعوین نیز از ابتکارات داود پیرنیا بود.

اما هنوز بایستی ده سالی می‌گذشت تا نخستین برنامه گل های جاویدان با شعر حافط، سلامی چو بوی خوش آشنائی، از رادیو پخش شود. کنار نهادن کارهای دولتی، فرصتی بود برای پرداختن به کار دل.

برنامه ی گل ها علاوه بر همه ارزش ها، کار اساسی دیگرش آن بود که خواننده هائی را که به صورت پراکنده این جا و آن جا می خواندند در یک برنامه جمع و معرفی کرد. اما در آن زمان که وسائل ارتباطی به راحتی امروز نبود، نمی دانیم داود پیرنیا چگونه از پس این کار دشوار برآمد. داریوش پیرنیا یاری دوستان و اهل فن را در این زمینه موثر می داند:
«هم پدر این کار را می‌کردند و هم دوستداران گل‌ها. استاد فروزانفر، استاد صورتگر، سناتور دشتی و دکتر سجادی کسانی بودند که با پدر همکاری مستقیم داشتند. تلفن می‌کردند یا می‌آمدند و می‌گفتند که ما در این مجلس فرض کنید خانم فرح را دیدیم. خانم فرح اولین خواننده‌ی گلها بود.

هم در رادیو و هم در مجالسی که تشکیل می‌دادند، دورهم می‌نشستند این خانم‌ها و آقایان، خانم فرح می‌خواند، بدون ساز هم می‌خواند. می‌توانست بخواند. البته آقای گلپایگانی را من خودم شخصاً کشف‌اش کردم. در گلندوک بودیم، در خانه‌های گلندوک. یک روز جمع بودیم که پدر تشریف نیآورده بودند و من تنها رفته بودم.

دیدم یک آقایی هست که صدای بسیار خوبی دارد. وقتی تمام شد، گفتم شما دوست دارید بیآیید به گل‌ها. بعد ما همراه ایشان آمدیم تهران. آن موقع از گلندوک تا تهران دو سه ساعت راه بود با اتومبیل. بعد آمدند و رسیدیم به باغ لاله‌زار نو. من دیدم در باغ نشسته‌اند. به آقای گلپایگانی گفتم خواهش می‌کنم اگر می‌خواهید بخوانید. ایشان خواندند. پدر مبهوت شد که این چه صدایی است. بعد رفتند جلو با ایشان صحبت کردند. معلوم شد که ایشان شاگرد نورعلی‌خان برومند است. صدای بسیار خوبی داشت.

همین طوری به تدریج آدم ها جمع می‌شدند. البته قبل از این‌ها هم استاد وزیری می‌آمد منزل و می‌خواند و من می‌فهمیدم که یک ارتباطی هست. یا مثلاً استاد محجوبی می‌آمد پیانو می‌زد، به سبک خودش. قبل از این که به رادیو بروند، این‌ها در منزل ما انجام می‌شد. عده‌ای هم می‌نشستند گوش می‌کردند و یا صحبت و اظهارنظر می‌کردند.»

موسیقی برای دل

داود پیرنیا موسیقی را تنها در میان یارانی که می شناخت و برای دل خودٓ می نواخت. داریوش پیرنیا می گوید:
«البته پیانو مرتب می‌زدند و گاهی وقت‌ها هم ویولن می‌زدند. ویولن هم قطعاتی را که مال استاد صبا بود می‌زدند یا از قطعاتی که مال ردیف‌های میرزا عبدالله بود. این‌ها را فقط برای ما می‌زدند. یا برای مادرم، یا برای اهل خانه. من هیچ وقت ندیدم که در جایی پدر دست به ویلون ببرند یا به پیانو.»

داریوش پیرنیا ساختن برنامه‌ی گل ها را نتیجه احوال مینوی می‌داند: «درست شدن گلها در یک فضای عاشقانه و دلدادگی بوده. یعنی از یک‌سو نوازنده، خواننده، شاعر، از سوی دیگر کسی که این‌ها را تألیف می‌کرده یعنی داود پیرنیا. تألیف به معنای این که شعر و موسیقی و صدای خواننده را به‌هم الفت می‌داده و این‌ها در یک احوالی بودند که ما به آن می‌گوییم احوال مینوی.»

نقش سه بانو در گل‌ها

داریوش پیرنیا به وجود آمدن برنامه گل ها و آن چه را که ما امروز زیر این نام در دسترس داریم مدیون کوشش های سه زن می داند:
«سه بانو، در پیشرفت گل‌ها داود پیرنیا را کمک کردند. یکی‌شان مادربزرگ بوده. خانم فاطمه پیرنیا که به علت ثروتی که داشتند از پدرشان، طوری رفتار کرده بودند که پدر اصلاً به فکر امور مالی نباشد. یعنی فقط به فکر گلها و کارهای سیاسی باشد و ادبی. دیگر مادر من بود که خانه را طوری اداره می‌کردند که همه‌اش عشق بود و محبت و دوستی و جالب است که بدانید صبح‌ها در منزل ما یک آهنگی به گوش می‌رسید که ما می‌گفتیم این آذربایجانی است. یعنی مادر با ارگی که در منزل بود این آهنگ را می‌نواختند، سويیت قفقاز اسمش بود و یا رنگ استاد علی‌نقی وزیری را، رنگ ناز را، و بدین وسیله همه بیدار می‌شدند. این وضعیت خانه‌ی ما بود. دیگر زنی که کمک کرد به گل‌ها منصوره‌ی پیرنیا است که از ۵۰ سال پیش تا به‌حال، قبل ازاین که ما باهم زندگی مشترک داشته باشیم، علاقمند بود به گل‌ها و این‌ها را جمع‌آوری می‌کرد و اشعار را جمع‌آوری می‌کرد تا حالا که کارهای تکنیکی و کارهای نویسندگی برای گل‌ها می‌کند. می‌خواستم بگویم این سه بانو، سه چهره‌ی متفاوت از نظر زمان، چه قدر کمک بوده‌اند برای داود پیرنیا که در کار خودش موفق باشد.»

پس از انقلاب شایع شده بود که همه ی نوارهای قدیمی پاک یا سوزانده شده و گل ها نیز در میان آن ها بوده است. منصوره پیرنیا روزنامه نگار با سابقه اما از عشقی می گوید که سبب شده گل ها در کنار هم بمانند:

ما زنده به عشقیم

«ما چشمه‌ی نوریم بجوشیم و بتابیم/ ما زنده‌ی عشقیم نمردیم نمیریم.

این عشق است که سبب شده تا این روزگار گل‌ها را جمع‌آوری کنیم. از همان ۵۰ سال پیش ، من درصدد جمع‌آوری گل‌ها بودم. پدر، داود پیرنیا، از هر برنامه‌ای که به‌وجود می‌آمد، چند کپی به دوستان می‌دادند، یکی به داماد خودشان، یکی به داریوش و یکی هم به دوستی که الان در قید حیات نیستند. به هرحال اگر این نوارها از بین رفته، ولی اصل آن‌ها به نوعی در اینجا وجود داشت. مقداری از آن‌ها را هم دوستانی که دوستدار گل‌ها بودند، به ما دادند. یک روزگاری می‌گفتند در داخل ایران تیغه کشیده بودند جلوی آن محلی که این نوارها نگهداری می‌شد و بعد کم کم این‌ها را خارج کردند و به شکلی به ما رساندند. از پنج سال پیش، یونسکو به این فکر افتاد که این آثار را حفظ کند.  نوارهای صوتی و تصویری، در قرن بیست و یکم واقعاً در حال از بین رفتن است. یعنی انسان بیش از ۱۰ تا ۱۵ سال وقت ندارد که بتواند این نوارها را حفظ کند. ولی با تکنولوژی جدید، ما توانستیم این نوارها را به صورت دیجیتال درآوریم. از همین قدرت و از همین موهبت استفاده کردیم و تمامی آن نوارهای مجموعه گل‌ها را، بعد از انتقال روی سی دی و ام پی ۳  و پالایش دادن، در این مجموعه جمع کردیم و آن را نگه داشتیم.

ما می‌خواستیم آن طور که داود پیرنیا خواسته بود، این گل‌ها مرزها را بشکافد و یکجا جهانی شود. دنبال یک ظرفی می‌گشتیم که این مظروف به این عظمت را که واقعاً زاده‌ی هنرهای بیش از پانصد انسان اندیشمند، شاعر، نویسنده، آهنگ‌ساز و خواننده ایرانی است، بریزیم در آن ظرف و یکجا نگه داریم. تا این که این کمپانی «اپل» یعنی همان آقای استیو جابز این امکان را برای موسیقی کلاسیک ما به‌وجود آورد که واقعا وسیله‌ی نجات موسیقی‌ایرانی شد.»

صد سال موسیقی

در آغاز ما شنیده بودیم که مجموعه گل ها در یک "آی پاد" گردآوری شده است. منصوره پیرنیا اما از یکصد سال موسیقی سخن می‌گوید:
«این صد سال موسیقی را هم در حاشیه داشتیم و چون این آی پاد جا دارد، یعنی ظرفیت‌اش ۱۸۰ گیگابایت است و گل‌ها نزدیک ۱۱۰ گیگابایت است، به این فکر افتادیم که می‌توانیم عملاً همه چیز را حفظ کنیم. هنرمندانی بودند که  بیرون از گل‌ها برنامه داشتند. هنرمندانی هم بودند که هم در گل‌ها برنامه اجرا می‌کردند و هم در بیرون برنامه اجرا می‌کردند. بنابراین برگشتیم این مجموعه را به طور دیگری کامل کردیم. یعنی از اولین آوازها و صدای زن‌هایی که در حرمسراها خیلی قبل از قمر آواز می‌خواندند، مثل خانم ایران‌الدولهٓ، پری آقابابایفٓ، لرتا و غیره، آن‌ها را جمع‌آوری کردیم و بعد بقیه را هم به تدریج توانستیم جمع کنیم.»

موسیقی بر روی لاستیک

این قطعات موسیقی آن‌گونه که منصوره پیرنیا می‌گوید قبلا در جائی در انگلستان نگاهداری می‌شده است:

«مثل این که در انگلستان یک محلی هست که تمامی این مجموعه‌ی موسیقی‌های قدیم به صورت لاستیک یا به صورت سنگ بوده، یعنی وسیله‌ی ضبطی‌اش قبل از گرامافون روی چیزی لاستیکی بوده، آن‌ها به ما اطلاع دادند که یک چنین چیزی دارند و چون می‌دانستند که ما جمع‌آوری می‌کنیم، یک کپی از آن را در اختیار ما گذاشتند. بیش از ۹۰ قطعه است که خیلی از آن‌ها را من و شما در زندگی‌مان نشنیده‌ایم، اما الان زنده شده است. صدسال موسیقی به ترتیب نام خواننده است. یعنی هر خواننده‌ای به نام خودش ضبط می‌شود. در حالی که گل‌ها به صورت مجموعه است.  یک نکته را هم اضافه کنم که تصویر این هنرمندان هم در این آی پاد ضبط شده. یعنی تصویر بیش از پانصد هنرمند وقتی شما می‌شنوید که آواز می‌خوانند، همان موقع هم روی صفحه می‌آید. یعنی تصویر آن‌ها هم با صدای‌شان جاودانه شده است."

چهل سال از مرگ داوود پیرنیا می‌گذرد. او نه تنها نامش در تاریخ ایران ماندگار خواهد ماند، که گل‌هایش نیز همانگونه که او می‌خواست نامیرا و جاودانه باقی می‌ماند.

الهه خوشنام
تحریریه: جواد طالعی

داوود پیرنیا در مراسم عروسی فرزندش داریوش با منصوره پیرنیا
داوود پیرنیا در مراسم عروسی فرزندش داریوش با منصوره پیرنیاعکس: Mansoureh Pirnia
داوود پیرنیا، حقوقدان و بنیان‌گذار کانون وکلای ایران
داوود پیرنیا، حقوقدان و بنیان‌گذار کانون وکلای ایرانعکس: Mansoureh Pirnia
داوود پیرنیا در کنار فرزندش داریوش پیرنیا دیپلمات و استاد پیشین دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی
داوود پیرنیا در کنار فرزندش داریوش پیرنیا دیپلمات و استاد پیشین دانشکده علوم ارتباطات اجتماعیعکس: Mansoureh Pirnia