1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

جمهورى اسلامى، يك مدل قديمى

Peter Philipp۱۳۸۲ بهمن ۱۲, یکشنبه

سيستم حكومتى ايران از نظر تاريخى، بر دو ستون استوار است كه عبارتند از، رهبرى دنيوى و روحانى. اين دو عامل هميشه در كشمكش با يكديگر نبوده، بلكه اغلب همچنين مكمل يكديگر نيز بوده اند.

https://p.dw.com/p/A4I7
عکس: AP

حكومت نبايستى احساسات مذهبى انسانها را، جريحه دار ساخته و تحت فشار قرار دهد و مذهب نبايستى مانع از اين گردد كه، حكومت به نوآوريها دسترسى يابد. با بازگشت آيت الله خمينى به ايران، در ۲۵ سال پيش، اين سيستم، بصورت اساسى تغيير يافت. “جمهورى اسلامى” قرار بود در آينده تنها بر يك ستون استوار گردد، يعنى مذهب، و بايستى به اين ترتيب نمونه اى شود، براى جهان اسلامى.

يك ربع قرن پس از آن، اينك جهانيان در مثالى چون مشاجره بر سر قبول صلاحيت نامزدان شركت در انتخابات مجلس ايران، تجربه ميكنند، اين يك اشتباه ساختارى براى وجود حكومتى عمل كننده است، كه علاوه بر اين در مورد خويش ادعا ميكند، يك حكومت دموكراتيك ميباشد. يعنى آنچه كه زمانى در رژيمهاى كمونيستى به عنوان خوشبخت كننده، براى مردم تجويز ميشد، و اگر آنها نميخواستند آنرا بپذيرند، به “قبول سعادت خود مجبور ميگشتند”. برگزارى انتخابات، تنها تا زمانى خوب است كه، از آنها نتايج صحيح حاصل آيند، اكثريت برگزيده شده، عليه حكم اقليت مذهبيون محافظه كار راه به جائى نميبرد، چرا كه اين محافظه كاران در قانون اساسى كشور، ابزارى را براى خود جايگزين كرده اند كه، به آنها نياز دارند تا، مانع از بروز تغييرات گردند.

اما مردم ايران خواستار اين دگرگونيها ميباشند. اين امر را تمامى انتخابات سالهاى گذشته نشان دادند. موضوع، همچنين بر سر اشتغال بكار است اما، نه تنها همين. پيش از همه موضوع آزاديهاى فردى، بيشتر مطرح است. اينرا حتى محافظه كاران سرسخت فهميده اند و در اين تلاشند كه، همچون گذشته، ديگر در زندگى خصوصى مردم دخالت نكنند. اما در عين حال، همه بر اين واقفند كه، “قلاده اى” بر گردن آنها نهاده شده، كه هرگونه آزادى حركت را ميتواند هر لحظه، محدود نمايد.

علاوه بر اين، شوق و انرژى سالهاى نخست از ميان رفته است. انقلاب اسلامى ديگر يك جنس صادراتى نيست. حتى در كشور لبنان، با اكثريت شيعه مذهب جمعيت آن، ديگر كسى توجهى به انقلاب اسلامى ندارد و ديگر كشورها از اين هم كمتر. به همين دليل، جمهورى اسلامى ايران هرچه بيشتر به خود مشغول ميگردد. و اين كشور كاملآ در موقعيتى قرار دارد كه، از طريق نيروى انديشمندى خود، يك راه جديد بيابد، اگر چه كه، سرآغاز آن در شك سيستم حكومتى كنونى، تا حال بسادگى تحت عنوان خيانت و كفر، مورد لعن و سرزنش و تعقيب قرار گرفته است.

با وجود تمامى اين محدوديتها، بحث در باره بهبود امور حكومتى، سالهاست كه ادامه دارد. و حتى براى محافظه كاران مشخص است كه، به اين ترتيب نميتوان ادامه داد و دگرگونيها و اصلاحات بايستى انجام پذيرند. تنها لطفآ نه به اين عجله. يا همانطور كه يك ژورناليست محافظه كار توصيف ميكند: اصلاحات، بايستى همانند برف ببارند، تا بدين ترتيب آنها به آرامى در زمين نفوذ كنند و در آن جايگزين گردند. يك رگبار شديد برخلاف، تنها باعث بوجود آمدن خسارات ميشود.

اما به هر صورت كه توصيف گردد، راه ديگرى براى رهبرى سيستم حكومتى ايران وجود ندارد و اين رهبرى بايد بپذيرد كه، ديگر هيچگونه جدائى بين حكومت و دين موجود نيست. هر دو، حق موجوديت خود را دارند، اما زمانيكه هر دو در يك دست باشند، راه براى سو استفاده باز ميشود. و بويژه در سرزمين زلزله خيزى چون ايران، همه ميدانند كه ساختارها بايستى استوار باشند. و اينكه دو ستون، بهتر از يكيست.