1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

جوانان مهاجر از وضع خود دركشور ميزبان می‌گويند

نگار خليق۱۳۸۵ مهر ۱۱, سه‌شنبه

وضعيت جوانان ايرانى مهاجر در كشورهاى گوناگون اروپايى با هم يكسان نيست. از اين نظر كه اگر براى نمونه جامعه‌هاى آلمان، انگليس و هلند را با هم مقايسه كنيم، مى‌بينيم كه جامعه آلمان تا حدى با مشكل بيشترى برای جذب اين جوانان مواجه است. جوانان خانواده‌هاى مهاجر ايرانى كه در آلمان زندگى مى‌كنند به اندازه‌ی هم‌سن و سالهاى خود در كشورهاى انگليس و هلند احساس يگانگى با جامعه‌ی آلمان را ندارند.

https://p.dw.com/p/A6RQ
عکس: dpa

از زمان انقلاب ايران در سال ۱۳۵۷ بخش قابل توجهى از ايرانيان به خارج از كشور مهاجرت كردند. علل مهاجرت ايرانيان مختلف بود: سياسى، اجتماعى، اقتصادى. مقصد بسيارى از آنها اروپا يا امريكا بود و هدف انها اين بود كه امكان ايجاد زندگى جديدى را براى خود و خانواده‌شان بوجود بياورند.

نزديك به سه دهه از آغاز اولين موج مهاجرت ايرانيان پس از انقلاب مى‌گذرد و در حال حاضر مى‌توانيم حتى از سومين نسل ايرانيان مهاجر سخن بگوييم. در ميان خانواده‌هاى مهاجر ايرانى نسل جوانى وجود دارد كه خود را با جامعه‌اى كه در آن زندگى مى‌كند تطبيق داده است. به زبان كشورى كه در آن بزرگ شده، مسلط است، دوستانى از اهالی آن كشور دارد و مى‌توان گفت كه به جز ظاهرش، دقيقتر بگوييم مو و چشم و ابروى مشكى‌اش، چيزى او را از محيط اطرافش جدا نمى‌كند.

اما وضعيت جوانان ايرانى مهاجر در كشورهاى گوناگون اروپايى با هم يكسان نيست. از اين نظر كه اگر براى نمونه جامعه‌هاى آلمان، انگليس و هلند را با هم مقايسه كنيم، مى‌بينيم كه جامعه آلمان تا حدى با مشكل بيشترى براي جذب اين جوانان مواجه است. جوانان خانواده‌هاى مهاجر ايرانى كه در آلمان زندگى مى‌كنند همانند هم‌سن و سالهاى خود در كشورهاى انگليس و هلند احساس يگانگى با جامعه‌ی آلمان را ندارند.

مى‌خواهيم بدانيم كه علت چيست. براى همين از پرفسور "تيلمان ماير" كه استاد رشته علوم سياسى در دانشگاه بن است و در اين زمينه تحقيق كرده است دعوت به مصاحبه كرديم. همچنين سه جوان ايرانى از سه كشور مهمان برنامه ما هستند كه احساس و نظر خود را در باره مسأله تطبيق يافتن با جامعه‌هايى كه در آن زندگى مى‌كنند با ما در ميان مى‌گذارند.

سونا ۲۱ ساله و دانشجوى رشته اقتصاد است. سونا همه زندگى خود را در آلمان گذرانده و با اين حال احساس نمى‌كند كه به طور كامل جذب جامعه شده است. او می‌گويد:

”با وجود اينكه آدم اینجا زندگی می‌کند، دانشجو هست و همه‌ی کارهایی را می‌کند که آلمانی‌ها هم می‌کنند، باز هم این احساس را دارد که جزو آنها نیست و آدم همیشه احساس مشخصی دارد که خارجی‌ست و یکی از آلمانی‌ها نیست. از این که آدم رنگ مویش فرق می‌کند، برخورد مردم فرق می‌کند، اصلا از این نگاههایی که به آدم می‌کنند. همه‌ی این چیزهایی کوچکی که آدم رویهمرفته نگاه بکند، این احساس مشخص می‌شود که آدم کاملا جزو آلمانی‌ها نیست. من دوست دارم که همه خارجی‌ها مثل همدیگر نشوند که مردم تصور بکنند که همه با هم از یک مملکت هم می‌آیند. با هم دیگر فرق می‌کنند و هر آدمی مثل دیگری نیست.”

به گفته پرفسور تيلمان ماير به نظر مى‌رسد كه دو علت باعث مى‌شود كه نسل جوان خانواده‌هاى مهاجر احساس يگانگى با جامعه نداشته باشد. يكی اينكه جامعه آلمان بسيار بر روى فرهنگ آلمانى تاكيد مى‌كند. يعنى تلاش چندانى نمى‌شود تا تفاوتهاى ميان فرهنگها درك شود. بجاى آن فرض را بر اين مى‌گذارند كه آنچه در فرهنگ آلمان پذيرفته شده است، همواره درست است. ديگر آنكه پيش‌داوريهايى وجود دارد كه بر اثر تجربه‌هاى ناخوشايند بوجود آمده‌اند. براى مثال اگر پيش آمده باشد كه چند جوان خارجى رفتارى زشت داشته‌اند اين پيش‌داورى بوجود آمده كه همه جوانان خارجى رفتارهاى زشت مى‌كنند. اكثريت جمعيت خارجيان در آلمان را تركها تشكيل مى‌دهند، يعنى حدود دو ميليون نفر از كل جمعيت حدود هفت ميليون خارجى در آلمان ترك هستند. به عقيده تيلمان ماير آلمانيها بسيارى برداشتها و پيش‌داوريهايى را كه در مورد تركها دارند به ديگر خارجيان نسبت مى‌دهند.

”مهاجران ترك در حقيقت اكثرا از قشر پايين تركيه هستند. طبيعتا وقتى كه مهاجران از طبقات متوسط يا بالا باشند از هر نظر، از جمله از نظر فرهنگى فعالتر و بازتر هستند.“

در اين ميان برنامه‌هايى كه به منظور جذب خارجيان در جامعه باشند كمك مى‌كنند تا بتوان با سوء تفاهمها و پيشداوريها مقابله كرد. نمونه‌ خوبي كه مي‌توان مثال زد نمونه هلند است. در هلند سالهاست كه با هوشيارى و برنامه‌ريزى تلاش مى‌كنند تا به مسأله جذب خارجيان در جامعه بپردازند. براى مثال وقتى كسى در اين كشور به عنوان مهاجر پذيرفته مى‌شود، در كلاسهاى زبان هلندى شركت مى‌كند تا هر چه زودتر بتواند با جامعه و مردم ارتباط برقرار كند. علاوه بر اين يك مشاور به او كمك مى‌كند تا بتواند در موقعيتهاى گوناگونى كه پيش مى‌آيد از پس مشكلات برآيد. به هر حال در نگاه اول به نظر مى‌رسد كه اين تلاش در هلند مثمر ثمر بوده است و حرف گودرز، كه در هلند به تحصيل مشغول است اين را تاييد می‌كند:

”کاملا جذب شدم. چون تمام جامعه را می‌فهمم و احساس بد به جامعه را اصلا ندارم و حتا راحتم با رفتار مردم آنجا و تمام جامعه را می‌فهمم، استورکتور و همه چیزش را.”

اما اگر به پشت صحنه نگاه كنيم، در هلند هم نشانه‌هاى خارجى‌ستيزى را مى‌بينيم. چيزى كه به نظر تيلمان ماير در ارتباط است با تاريخ هلند كه زمانى از كشورهاى استعمارگر بوده است. آثار كشمكش‌هاى قديم ميان قدرت استعمارگر و مستعمرات آن هنوز كاملا از ميان نرفته است.

انگليس نيز كه زمانى بزرگترين قدرت استعمارگر جهان بوده است، سالهاست كه با مشكل تبعيض نسبت به مهاجران هندى و آسيايى روبروست. با اين همه درست اين پديده كه انگليس از دهه‌هاى دور با فرهنگهاى گوناگون در تماس بوده است باعث شده است كه مردم انگليس به مرور به حضور خارجيان در كشورشان عادت كرده‌اند. اين موضوع را نسترن هم تاييد مى‌كند كه در لندن زندگى مى‌كند و احساس مي‌كندن كه كاملا جذب جامعه انگليس شده است:

”توی لندن هیچ مشکلی نیست. چون همه همه خارجی‌اند و برای همین سخت است که آدم نتواند اینجا زندگى کند. چون هیچ کسی نیست که فقط از لندن باشد یا فقط انگلیسی باشند.”

به نظر پرفسور ماير تاريخ به انگليس بسيار كمك كرده است. با اين همه و با وجود اينكه مردم انگليس به حضور خارجيان در كشورشان عادت كرده‌اند، باز هم مى‌توان نمونه‌هاى بيگانگى با خارجيان را مشاهده كرد.

”طبيعتا بخاطر وجود ايده Commonwealth در فرهنگ انگليس اين امكان وجود دارد كه در اين كشور بسيارى از اقوام در كنار هم زندگى كنند و مردم هم انها را بپذيرند. و حضور اين خارجيها هم، از طرف ديگر، خود نشان‌دهنده اين بوده كه انگليسى‌ها در همه جهان نفوذ داشته‌اند. اما باز از سوى ديگر گاه آتشفشانى از خارجى‌تسزى در اين كشور مي‌بينيم كه از ترس از بيگانگان سرچشمه مي‌گيرد. آتشفشانى كه به اين صورت براى ما كه در اروپاى مركزى زندگى مى‌كنيم ناآشناست، چون ما تنوع فرهنگى در اين ابعاد را نمي‌شناسيم.“

سه دانشجوى ايرانى ميهمان برنامه ما كه در هلند و آلمان و انگليس با وجود آنكه در جوامع مختلف و با شرايط زندگى متفاوتى به سر می‌برند، نظراتى شبيه به هم دارند.

براى آنكه جوانان خانواده‌هاى مهاجر جذب جامعه شوند بايست تلاشى چندجانبه صورت بگيرد. به نظر پرفسور ماير از جمله بايد جوانان با محيط زندگى‌شان به صورت فعالتر و فشرده‌تر در ارتباط و گفتگو باشند. بايد كوشيد تا نقاط مشترك را يافت و نه نقاطى كه افراد را از هم جدا مى‌كند. نمونه‌هايى چون جام جهانى فوتبال در سال ۲۰۰۶ نشان مى‌دهد كه همه افراد جامعه چه از خانواده مهاجر باشند، چه با پيشينه اروپايى مى‌توانند با آرامش و صلح با هم رفتار كنند. هنگام برگزارى اين مسابقات نسل جوان همه قاره‌هاى جهان با احساسى مشابه به استقبال علاقه‌اى مشترك رفتند. به نظر تيلمان ماير اين درست آن نقطه‌اى است كه مىتواند انسانهاى يك جامعه را به هم وصل كند. در موردآالمان مى‌گويد:

”به نظر من اگر علائق مشابه و مشتركى پيدا كنيم تا بتوانيم مشكلات را حل كنيم، مى‌توانيم قدمهاى مثبتى براي حل مشكل جذب جوانان مهاجر در آلمان برداريم.“