1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

خانه كودك شوش و بچه هاى كار و خيابان

مهيندخت مصباح۱۳۸۴ بهمن ۲, یکشنبه

پس از پذيرش كنوانسيون حقوق كودك از سوى دولت ايران، انجمن حمايت از حقوق كودكان كه نهادى مردمى و غير دولتى است، در سال ۱۳۷۳ تاسيس شد. هدف اصلى انجمن تبليغ و ترويج مفاد كنوانسيون جهانى حقوق كودك است. از جمله كميته هاى اجرايى متعدد اين انجمن، يكى نيز كميته كار و خيابان است. از سال ۷۹ هم در دروازه غار و محله شوش اين كميته كار اجرايى فشرده اى حول طرحى به نام ” توانمند سازى كودكان” به پيش برده است.

https://p.dw.com/p/A7Qe
عکس: AP

خانم عشرت قلى پور مدير خانه كودك شوش در باره كودكان كار ميگويد كه ابتدا در سال ۷۹ ده پانزده بچه از طريق كارشناسان انجمن كه پيشنهاد سواد آموزى به آنها را داده بودند، با اين نهاد آشنا شدند و بعد ديگر يواش يواش پاى بچه هايى كه خودشان شخصا به انجمن مراجعه ميكردند، به اينجا باز شد . بچه هاى كار و خيابان رفته رفته بجاى اينكه شناسايي شوند، خود معرف شدند.

اما عمده ترين انگيزه مراجعه اين بچه ها چيست؟ مشكلات خانوادگى است، بي پولى ست؟ از خانه بيرونشان كرده اند؟

”شايد باور نكنيد كه مهمترين انگيزه آمدن اين بچه ها به نزد ما آموختن است. اين ميتواند سواد آموزى باشد يا كسب مهارت هاى اجتماعى و زندگى. آنها اينجا را امن احساس ميكنند و در واقع به ما پناهنده ميشوند. ما هم در راستاى اهداف انجمن به آنها آموزش ميدهيم. سواد آموزى به جاى خود اما بخش ديگر توانمندسازى حرفه اى است تا بتوانند به جاى كار در خيابان بتوانند براى خود كسب درآمد كنند.”

در عين حال روشن است كه مسئله نظارت بر زندگى اين بچه ها تنها محدود به مسائل آموزشى نميشود. بيشك اين بچه ها نياز به هويت و عاطفه دارند.

”وقتى ما با كودكى كار ميكنيم قطعا مسائل خانوادگى همراهش است. از طريق كميته مدد كارى برميخوريم به مشكلات بهداشتى، روانى و عاطفى بچه. اين بچه ها بخاطر ضربه هاى روحى كه در خيابان خورده اند، در لحظات اوليه كه وارد انجمن ميشوند، به همه چيز بي اعتماد هستند. روزهاى اول بهت زده اند كه آيا ميشود به جايي آمده باشيم كه به ما احترام بگذارند و حقوق مان را رعايت كنند؟ اين چيزى است كه هرگز در خيابان و زندگى تجربه اش نكرده اند. ما به كودكان جرات ورزى را ياد ميدهيم چون اينها نياموخته اند كه درخواستى داشته باشند. به واقع ما آنها را در اينجا حق طلب ميكنيم. متوجه شان ميكنيم كه داراى چه حقوقى هستند”.

خانه كودك شوش، رسيدگى به وضع بچه هاى دروازه غار و ميدان و محله شوش را برعهده دارد. اما اين به آن معنا نيست كه همه بچه هاى اين محله حقيقتا اينجا به دنيا آمده اند بلكه اين جا محل زيست بيشتر مهاجرين فقيرى است كه از شهرستان ها و يا كشورهاى ديگر به تهران آمده اند.

” اكثر مهاجران بخاطر جاذبه كارى كه تهران دارد اينجا ميايند. اول هويت ندارند و تا جا بيفتند، بچه ها را براى گذران زندگى به كار و خيابان ميفرستند. عمده اين مهاجران كوليها از شمال ايران هستند. كسان ديگرى هم هستند كه از شهرستانهائي كه امكان كافى براى رشد ندارند، ميايند. از برخى كشورهاى همسايه مثل افغانستان و پاكستان هم مهاجر فراوان در اين دو محله هست. اينها ميايند تهران و مشغول كارهاى پست ميشوند . كارهايى كه استثمار بسيار شديدى در آنها وجود دارد.”

انجمن كودك شوش قانونا اين امكان را دارد كه وارد كارگاهها شود و كنترل كند كه آيا بچه اى به كار گرفته شده يا نه. اما بايد گفت كه هر چند تعريف كودك در كنوانسيون جهانى شامل فرد زير ۱۸ سال ميشود، اما قانون كار ايران سن مجاز براى كار را از ۱۵ سالگى تعيين كرده در نتيجه انجمن ميتواند تنها موارد كارگر زير ۱۵ سال را گزارش كند.

” از طريق كميته مدد كارى اين موارد را شناسايى ميكنيم و ارجاع ميدهيم به نيروى انتظامى. وزارت كار هم در حال حاضر پيش نويس قانونى را در دست بررسى دارد كه ما خواسته ايم از طرف انجمن بر آن نظارت داشته باشيم. ما موافق نيستيم كه كودك در سن كمتر از ۱۸ سال كار كند اما واقعيت جامعه اينست كه بسيارى كودكان نان آور كوچك خانواده و مجبور به تامين معاش آنند. اينها بد سرپرست، تك سرپرست يا بى سرپرستند كه با اقوام شان زندگى ميكنند و مجبورند كار كرده و پول به كسانى بدهند كه از آنها نگهدارى ميكنند.”

فقر، جهل، خشونت والدين و فشار هاى اجتماعى از جمله عواملى هستند كه بچه ها را وادار به ادامه كار ميكنند و مانع از آن ميشوند كه كودك اعماق بتواند حتى با يارى نهادهاى حامى زندگى انسانى ترى را تجربه كند.

” ما در خانه كودك شاهد بوديم كه كودكى آمد نزد ما بخاطر اينكه پدرش مجبورش كرده بود برود در خيابان كار كند و او گفته بود نميروم چون مدرسه دارم. پدرش او را با سيخ داغ سوزانده بود و او فرار كرده بود آمده بود پيش ما. ما از همه اين موارد عكس و فيلم ميگيريم و مستند ميكنيم. بچه آمده بود پيش ما و ميگفت شما همه ش گفتيد برو مدرسه اما پدرم بخاطر همين مرا داغ كرده. البته پدر مادرهايى هم كه بچه را آزار ميدهند خودشان قربانى مسائل زيادى هستند كه بحثى كارشناسى را مى طلبد.”

آيا انجمن دفاع از حقوق كودك سرنوشت بچه هاى اعماق را پس از ۱۸ سالگى هم تعقيب ميكند؟ جاى نگرانى نيست كه با همه مشكلات اجتماعى موجود بچه ها پس از اين سن دوباره به دام خشونت، بهره كشى و بيراهه ها بيفتند؟

” بچه هاى ما پس از ۱۸ سالگي به كارگاههاى امن ميروند. ما بخاطر حرفه آموزى هايمان ميتوانيم اميدوار باشيم كه اينها در سطح كارگر نيمه ماهر ميتوانند وارد جامعه شوند. اما اينجور نيست كه ما اشراف بر كل جامعه داشته باشيم. اين يك عزم ملى را مى طلبد كه نهاد هاى دولتى درگير شوند و بخواهند اين كودكان بزه ديده را كه اصلا بزهكار نيستند، تحت حمايت قرار دهند.”

كاركنان انجمن حمايت از حقوق كودكان همگى داوطلبانى هستند كه به عشق كمك به بچه ها و شركت در وظيفه اى اخلاقى اجتماعى وارد اين گود شده اند. خانم قلى پور مى افزايد كه همكاران بايد علاوه بر علاقمندى به اين كار، داراى تخصص و حداقل مدرك كارشناسى باشند.

” چون كار با كودكان ويژه است و افرادى كه وارد اين پروژه ميشوند بايد برخورد اصولي را بلد باشند. با اين بچه ها نبايد به شيوه مهر طلبى رفتار شود. آنها رفتار خاص خود را مى طلبند. هر كس بخواهد وارد اين پروژه شود آموزش هاى ويژه اى را بايد ديده باشد و آن هم آموزش حقوق كودك است.”

اين انجمن از نظر مالى فقط با كمك هاى مردمي اداره ميشود. عجالتا تنها دو نهاد دولتى با آن همكاري دارند: آموزش و پرورش و شهردارى منطقه دوازده. بهزبستى هم كه اصولا متولى كودكان خيابان است تا اين لحظه هيچ خدمتى براي اين كودكان انجام نداده است.

شماره حساب كمك هاى مردمى: ۴۲۷۷ بانك ملى، شعبه اسكان. انجمن حمايت از حقوق كودك.