1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله
اجتماعی

خودكشى امرى است فردى يا اجتماعى؟

۱۳۸۴ خرداد ۱۴, شنبه

نظريه روانشناسانه ميگويد كه خودكشى از علايم اختلال هاى روانى است و انسان تنها در حالتى از هذيان دست به خودكشى ميزند. فرويد معتقد است آن كس كه خود را مى كشد، از غريزه عشق تهى شده و غريزه مرگ را پذيرا شده است.

https://p.dw.com/p/A7Re
عکس: Bilderbox

زندگى موهبتى است شيرين و بى برگشت و مرگ هرچند سرنوشتى محتوم وغير قابل گريز است اما در هر حالتى تلخ. اريك فروم فيلسوف و جامعه شناس معروف ميگويد: انسان ها همانند ساير جانداران پستاندار، زيست دوست و از مرگ گريزانند.

گو اين كه انسان در به دنيا آمدن خود اختيارى ندارد، اما چه ميشود كه هستى زيبا و پرارزش، در تند باد مشكلات و فشار آلام فردى يا عمومى رنگ مى بازد، تا به آنجا كه انسان به دست و اراده خود جان خويش را مى ستاند؟

سخن از خودكشى است. آيا خودكشى موضوعى است اجتماعى يا فردى؟ آيا به نژاد، به جنسيت، به فقر و غنا، به اعتقادهاى مذهبى يا اخلاقى ، به سن يا به شغل و درآمد ارتباط دارد؟

از قرن هفدهم به بعد بود كه برخى انديشمندان در غرب مسئله خودكشى را بعنوان مسئله جامعه تلقى كرده و آمار هاى مربوط را بر حسب گروه هاى جامعه جمع آورى و مورد تجزيه تحليل قرار دادند.

در جريان تكوين علمى جامعه شناسى، دوركيم شايد نخستين دانشورى باشد كه خودكشى را بعنوان يك پديده اجتماعى تلقى كرده و به پژوهش دامنه دارى در اين زمينه دست يازيده كه امروز نيز بعنوان نخستين الگوى مرجع دراين زمينه محسوب ميشود. وى از جمله به بحران ها و فروپاشى هاى اجتماعى اشاره كرد كه منجر به برباد رفتن رويا ها ميشود. دوركيم ميگفت: پاشيدگى اخلاقى جامعه فرد را براى خودكشى مستعد ميكند. تعريف دوركيم از خودكشى نيز چنين است: هر نوع مرگى كه نتيجه مستقيم يا غيرمستقيم كردار مثبت يا منفى خود قربانى است با آگاهى از نتيجه آن.

نظريه هاى بررسى خودكشى

درسده ۱۹ دو مكتب در مورد بررسى خودكشى روبروى هم قرار گرفتند. يكى نظريه روانكاوان و روان شناسان و ديگرى نظريه جامعه شناسان. رهبر مكتب اول، اسكيرول خودكشى را يكـى از علايم اختلالات روانىمى شناخت و ميگفت انسان به زندگى خود خاتمه نمى دهد مگر در حالت هذيان و شخصى كه دست به خودكشى مى زند قربانى اوجى از پرخاشگرى است كه به جاى متمايل شدن به جامعه، به سوى خود شخص متوجه ميگردد. نظريه ديگر از آن فرويد است كه ميگويد كسانى كه مبادرت به خودكشى ميكنند احتمالا آن گروه از بيماران روانى اند كه در آنها غريزه عشق خنثى شده و غريزه مرگ با آزادى عمل وارد ميشود. از نظر دوركيم خودكشى در دو حد نهايى همبستگى اجتماعى و فردگرايى رخ ميدهد.

سى راين ميلز در اثر ارزنده خود پيمان جامعه شناسى يكى از نخستين و وسيع ترين تعاريف از مسئله اجتماعـي راعرضه ميدارد و قويا استدلال ميكند كه وقتى مشكلى در تعداد وسيعى از مردم تاثير دارد بايد به ماوراى افراد و از اين رو به ساختاراجتماعى الگوهاى اجتماعى، اقتصادى و سياسى جامعه نظرافكند. به عقيده او ملاك مسئله بودن پديده اى در جامعه، آزاردهنده بودن آن براى شمار زيادى از مردم است.

حرمت خودكشى در اديان

خودكشى در بسيارى اديان مذموم شمرده شده.و از جمله دين اسلام آن را حرام شمرده است. در يونان و روم باستان خودكشى جرم تلقفى ميشد و جسد قربانى مورداهانت قرار ميگرفت. مثلا در عهد باستان حكم ميشد دست راست فردى را كه خودكشى كرده از بدن جدا كرده و جاى ديگر دفن نمايند.

خودكشى در جوامع پيشرفته

خودكشى به عنوان يك واقعيت اجتماعى در همه جوامع وجود دارد و پيشرفت فرهنگها و تمدن ها نه تنها از آمار آن نكاسته بلكه بشر امروزه با آمار رو به فزونى خودكشى روبروست. حتى گاه فرقه ها يا سكت هاى مختلفى كه در دهه هاى اخير رشد كرده اند با استفاده از وسايلى نظير اينترنت، حكم به خودكشى دسته جمعى مريدان و پيروان خود داده اند. با اين حال اگر شاخص جغرافيايى ميزان خودكشى در جوامع مختلف را در نظر بگيريم، طبق آمار هاى موجود، بيشترين موارد در آمريكاى شمالى و در كانادا بوده و كمترين موارد در قاره افريقا با حداقل ميزان در كشور مصر. ميتوان بر اين اساس نتيجه گرفت كه ميزان خودكشى در كشورهاى توسعه يافته به مراتب از كشورهاى توسعه يافته بيشتر است.

در كشورهاى پيشرفته عوامل اصلى خودكشى سن و جنس است. مثلا در آمريكا خودكشى نهمين علت مرگ در تمامى سنين و سومين علت مرگ در گروه سنى ۱۵ الى ۲۴ سال است. زنان حدود سه برابر بيشتر از مردان اقدام به خودكشى ميكنند اماشمار مردانى كه دراثر خودكشى جان مى بازند بيشتر است.علت منطقى اين امر اينست كه روش هاى مردان در خودكشى تضمين شده تر و نهايى تر از زنان است.

در بيشتر كشورهاى در حال توسعه راه و روش زندگى رو به مدرن شدن پيش ميرود و تحت تاثير صنعتى شدن، شهرنشينى و تعديل فرهنگى، مهاجرت و بيكارى افزايش مى يابند، ساختارهاى سنتى تغيير ميكنند و اين همه با خود دگرگونـى ها و تلاطم هايى را در پى دارد كه گاه فشارش با اقدام به خودكشى بروز ميكند.

علت هاى اقدام به خودكشى

مطالعات گوناگون در زمينه علل اقدام به خودكشى، سه دسته بندى را در پـى داشته اند:اختلال روانى، بيماريهاى جسمى و مسائل اجتماعى. در دسته اختلال روانى روى افسردگى، الكليسم و اعتياد تاكيد شده اند. در زمينه بيماريهاى جسمى، ابتلا به انواع سرطان، تومورها و معلوليت ها از جمله دلايل ميل به خودكشى برشمرده ميشوند و در زمينه مسائل اجتماعى، امورى چون انزوا، محروميت هاى مختلف ، طلاق، فقر و بيكارى و عدم عدالت از جمله دلايل مهم به حساب ميروند. در عين حال تركيبى از چند عامل نيز ميتواند انگيزه فرد براى اقدام به خودكشى باشد.

رشد اقدام به خودكشى در ايران

در ايران طى سالهاى اخير كه انقلاب، جنگ، تورم و توفان هاى اجتماعى سياسى، هنجارهاى پيشين را بر هم زده و شكاف هاى عميق در سنت ها، ارزش ها و باورها ايجاد شده، آمار خودكشى نيز رو به فزونى بوده است. خودكشى در ايران اينك بعنوان يكى از آسيب هاى اجتماعى، در كنار گسترش جرايم و پرخاشگرى، پديده كودكان كار و خيابان، فرار از خانه جوانان، خودفروشى و اعتياد گسترده،مورد بررسى و تامل قرار ميگيرد. شايع ترين روش خودكشى در ايران به ويژه در ميان زنان خودسوزى است. راهى خشن و بيرحمانه براى پايان دادن به زندگى كه زجر فراوان فرد خودسوخته و خانواده و اطرافيانش را در بر دارد.

دوركيم انواع خودكشى را به چهار گونه تقسيم ميكند. خودمدارانه، دگرخواهانه، بى هنجارانه و سرنوشت گرايانه. از نظر روش شناختى نيز شيوه مسلط در پژوهش هاى اجتماعى خودكشى در ايران عموما تابعى است از روش شناختى حاكم بر پژوهش دوركيم. تحقيقى در مورد خودسوزى دختران تركمن حاكى از تقديرگرايانه بودن اين عمل دارد كه اقدامى است براى جلب توجه دختران و زنان در جامعه اى پدر سالار و مرد سالار كه نظارت شديدى بر آنها دارد و آنها با اقدام به خودكشى هرچند ديگر وجود ندارند اما با فدا كردن جان خود ، به نظام هنجارى محل زندگى خود دهن كجى ميكنند!