1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

دموکراسى در خاورميانه و منافع آمريكا

۱۳۸۴ اسفند ۲۶, جمعه

در حاليکه هر روز بر مشکلات استقرار امنيت و دموکراسى در عراق افزوده می‌شود، تعدادى از اعضاى سرشناس حزب جمهورى خواه که خود را «واقع گرا» يا رئاليست می‌خوانند کابينه‌ی بوش را مورد انتقاد قرار داده‌اند. آنها اعتقاد دارند پياده کردن دموکراسى در خاورميانه نه تنها براى آمريکا هزينه‌ی بسيارى در بردارد، بلکه به طور بالقوه می‌تواند به بى ثباتى دامن بزند و شانس گروه‌ها و احزاب تندروى اسلامگرا را براى رسيدن به قدرت ا

https://p.dw.com/p/A42r
عکس: AP

فزايش دهد.

منتقدان «واقع‌گرا» پيشنهاد می‌کنند همان سياست خارجى پيشين، يعنى تقويت و تحکيم رهبرانى چون حسنى مبارک در مصر و ژنرال مشرف در پاکستان باعث می‌شود که اين رهبران بهتر بتوانند با تروريزم مبارزه کنند و ثبات را به منطقه بازگردانند.

چندتن از اعضاى سرشناس حزب جمهورى خواه نظير هنرى کيسينجر، که در کابينه‌ی ريچارد نيکسون وزير امور خارجه بود، و برنت سکوکرافت که در دولت پدرِ رييس جمهور کنونى مشاورتِ امنيت ملى را به عهده داشت، به همراه چند نماينده‌ی سرشناس کنگره‌ی آمريکا، بدبينى خودشان را نسبت به تحولات سياسى در عراق و افغانستان ابراز کرده‌اند.

آنها متذکر می‌شوند که تبليغ دموکراسى از سوى کابينه‌ی بوش منجر به پيروزى اسلام‌گرايان در انتخابات لبنان، فلسطين، مصر، عراق و افغانستان شده است. نيروهايى که قدرت گرفتن‌شان مساوى با به خطر افتادن منافع آمريکا در منطقه است.

از سوى ديگر، فشارِ وزارت امور خارجه بر رهبرانى که دوست آمريکا شمرده می‌شوند، برای بازگشايی فضای سياسی در کشورشان، باعث می‌شود آنها نتوانند با دست باز امنيت را استمرار ببخشند.

اين منتقدان، که خود را «واقع گرا» يا رئاليست خطاب می‌دانند، خاطر نشان می‌کنند در جامعه‌اى که سنّت و نهادهاى جامعه‌ی مدنى وجود ندارد يا بسيار ضعيف است، و در نتيجه نمی‌توان حقوق اقليت‌ها و طبقه‌ی متوسط را تضمين کرد، برگزارى انتخابات به تنهايى نه تنها مشکلى را حل نمی‌کند بلکه باعث قدرت گرفتن احزاب و سازمانهاى افراطى اسلامگرا خواهد شد.

سناتور چاک هگل از ايالت نبراسکا به خبرنگار نيويورک تايمز (۱۷ مارس) گفته است: «شما نمی‌توانيد يک شکل دموکراتيک حکومتى را [از بيرون] در کشورى پياده کنيد که نه تاريخچه و نه فرهنگ و نه سنّت دموکراسى داشته است.»

بنا به گزارش نيويورک تايمز در سال ۲۰۰۶ آمريکا مبلغ ۱/۷ ميليارد دلار خرجِ حمايت از گروه‌هاى سياسى‌اى می‌کند که خواهان تغييرات دموکراتيک‌اند، در حاليکه همين گروه‌ها در کشورهايى نظير روسيه، مصر، چين و کشورهاى متعددى در آفريقا و آمريکاى لاتين نتوانسته‌اند در برابر سرکوب مقاومت کنند.

يکى از اعضاى مجلسِ نمايندگان، آقاى هنرى‌هايد، به خبرنگاران گفته است که ديدگاههاى کابينه‌ی بوش در مورد اشاعه‌ی دموکراسى شبيه يک «فورمول جادويي» است که طبق آن گويا آمريکا داراى قدرت نامحدود و وقت و منابعِ بى‌انتهاست. در واقعيت، آمريکا چنين امکاناتی را ندارد.

مناقشه درون حزب حاکم را می‌توان تقابل دو آموزه يا دکترينِ سياسى دانست: آموزه‌ی هنرى کيسينجر و آموزه‌ی کاندوليزا رايس. کيسينجر هميشه در طول فعاليت سياسى اش اعتقاد داشته که بايد از ديکتاتورهاى محلى نظير انورسادات، ژنرال پينوشه، يا خاندانهاى سلطنتى حاکم درخاورميانه حمايت سياسى و نظامى به عمل آورد، تا آنها خود امنيت سياسى و سلامت اقتصاد نفتى را در منطقه تضمين کنند.

در پاسخ به منتقدان، خانم کاندوليزا رايس به خبرنگار تايمز گفته است که واقع بينى آن است که انتظار نداشته باشيم با دو حرکتِ ساده، جامعه‌ی مدنى و عادات و رفتار دموکراتيک را بتوانيم بسازيم و بعد همه چيز آماده باشد تا ما «کلاهِ خودکامگي» را از سر برداريم و دموکراسى راحت سربرآورد.

حامى خانم رايس در کنگره، سناتور جان مک کين در دفاع از سياست کنونى گفته است که علارغم ناکامى‌ها در عراق و مناطق ديگر، و علارغم فقدان ساختارهاى مدنى و حکومت قانون در بسيارى از کشورهاى مورد بحث، سياست تقويت دموکراسى از طريق انتخابات، سياست درستى بوده است.

به گفته‌ی مک کين: «درسى که بايد از اين رويدادها گرفت اين است که تحقق دموکراسى کار دشوارى است. بايد قبول کنيم که با برداشتن دو گام به جلو، بايد يک گام هم به عقب برداريم.»

عبدى کلانترى، گزارشگر صداى آلمان در نيويورك