1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

دمکراسی (گفتار دوازدهم و پايانی): فرهنگ سياسی

۱۳۸۳ دی ۲۹, سه‌شنبه

در گفتارهای پيشين، به شاخصهای اصلی و عنصرهای سازنده ی نظام دمکراتيک اشاره و کلی ترين خطوط آنها را ترسيم کرديم. اين گفتارها روشن ساخت که دمکراسی صورت پيچيده و دشواری از دولت، آيين کشورداری و شيوه ی حکومتی است. در واقع، اگر چه هدف دمکراسی به مثابه تحقق بيشترين حد از آزادی، حق مشارکت و عدالت اجتماعی، واضح و روشن است، اما دستيابی به چنين هدفی، به غايت دشوار و نيازمند دستورات رفتاری بغرنج و شکننده ای است.

https://p.dw.com/p/A7UI

ديديم که آزادی فرد و امکان شکوفايی شخصيتی او، در جريان تکامل سياسی جامعه، از جهات گوناگون در معرض خطرات جدی قرار دارد و عناصر سازنده ی دمکراسی، در واقع سازوکارهای مختلفی هستند که بايد با اين خطرات مقابله کنند. به عبارت ديگر بايد گفت که سازوکارهای مختلف برای حفظ نظام دمکراتيک، نتيجه ی جمع بست تجربه های تاريخی است. اين تجربه ها، نه تنها بغرنجی تکوين و تکامل روند دمکراتيزه شدن جوامع بشری را نمودار می کنند، بلکه انعطاف و ظرفيت نظام دمکراتيک را برای چيرگی بر مشکلات نيز ارتقاء می بخشند.

ديدن رابطه ی ميان اين بغرنجی و آن ظرفيت، به اين معناست که برای تحقق واقعيت های سياسی، نسخه های ساده و منطقی وجود ندارد، چرا که واقعيت های سياسی يک جامعه، خود ساده و منطقی نيستند، بلکه بسيار پيچيده اند و نسخه های ساده را بر نمی تابند. اين انسانها هستند که واقعيتهای سياسی را می سازند. اما رفتار انسانی به سادگی قابل ديد و محاسبه پذير نيست و آنرا نمی توان در فرمولهای ساده خلاصه کرد.

به اين اعتبار، بايد ضرورتا" پيچيدگی دمکراسی مدرن، سويه های گوناگون آن و غنای تنشهای درونی آن را نيز درک کرد و از يکسو نگری و مطلق گرايی عناصر گوناگون سازنده ی آن پرهيز نمود. دمکراسی را نمی توان به فرمولهای ساده ای چون «حاکميت مستقيم مردم»، «مشارکت سياسی» و غيره فروکاست. آجرهای سازنده ی ساختمان دمکراسی، اگر چه هريک در جای خود ضروری و با ارزش اند، ولی هيچکدام به تنهايی اين عمارت را نمی سازند.

دمکراسی، افزون بر آن که نظام سياسی پيچيده ای است، آنچنان نظامی است که به اصلاحات مستمر نيازمند است. تاريخ دمکراسی، در عين حال تاريخ اصلاحات آن است و تنها آن نظام دمکراتيکی آينده دارد که خصلت اصلاح پذيری خود را همواره حفظ کند. در عين حال بايد به ياد داشت که اصلاح نظام دمکراتيک، تنها از طريق روشهای دمکراتيک ميسر است.

از طرف ديگر، از آنجا که دمکراسی آفريده ی انسانهای دمکرات است، تنها هنگامی تحقق پذير است که از پايگاهی گسترده در ميان مردم برخوردار باشد. لذا کارکرد واقعی دمکراسی، نيازمند يک «فرهنگ سياسی دمکراتيک» است. «فرهنگ سياسی» يک جامعه، به معنای کليت شناختهای موجود و عقايد وگرايشهای ارزشی مردم آن جامعه، نسبت به نظام سياسی آن است. به اين اعتبار، روشن است که نظام دمکراتيک، شناختها و رويکردهای معينی از شهروندان خود می طلبد. ساده انگاري است اگر بپنداريم که دمکراسی های مدرن جوامع پيشرفته را به سادگی می توان در جوامعی که از سنن پايدار دمکراتيک برخوردار نيستند پياده کرد. دمکراسی نيازمند شهروندانی است که قواعد آن را بشناسند، بپذيرند و رعايت کنند. دمکراسی فرزند عصر روشنگري و وابسته به روشنگريست. بنابراين دمکراسی بيش از هر چيز نيازمند آموزش سياسی است.

اما يک فرهنگ سياسی پيشرفته ی دمکراتيک، پيش شرطهايی به مراتب فراتر از آگاهی صرف شهروندان نسبت به قواعد روندهای دمکراتيک دارد. يک چنين فرهنگ سياسی همچنين نيازمند نهادينه شدن انديشه ی دمکراتيک در همه ی حوزه های اجتماعی است. دولت دمکراتيک تنها هنگامی می تواند از شهروندان خود ابتکار و مسئوليت پذيری انتظار داشته باشد که آنان در سطوح مختلف، از خانه گرفته تا مدرسه و محيط کار، شانس آزمودن و ريسک کردن مسئوليت شخصی را بدون رهنمود از بالا يافته باشند. لذا دمکراسی تنها هنگامی کارکرد واقعی خواهد داشت که فضای مناسب را برای تقويت فضيلتهای دمکراتيک و کاربرد آنها ايجاد کند. به اين معنا، دولت دمکراتيک همواره نيازمند جامعه ای دمکراتيک است.

فرهنگ سياسی دمکراتيک، معنای ديگری نيز دارد و آن وجود فضای باز در جامعه برای تحقق شانس برابر ميان شهروندان آن است. جنسيت، تعلق قومی و نژادی، اعتقادات مذهبی و ايدئولوژيک و وابستگی طبقاتی نمی بايست سنجيداری برای امکان رشد فرد در يک جامعه ی دمکراتيک باشند، بلکه صرفا" توانايی ها و استعدادهای فرديست که چنين سنجيداری را متعين می سازد.

فرهنگ سياسی در يک جامعه ی دمکراتيک، از شهروندان خود رعايت ارزشهايی معين و تمکين به شيوه های رفتاری ويژه ای را انتظار دارد. تساهل و شکيبايی و نيز رعايت انصاف در مورد ديگران، نمونه هايی از چنين ارزشها و شيوه های رفتاری هستند. فرهنگ سياسی دمکراتيک، مروج آنچنان اشکال مراوده ای است که برای هر شهروند امکان کنشی مستقل مطابق اراده ی آزاد و متناسب با علاقه ی خود را فراهم می سازد. چنين فرهنگی، انسانها را به بصيرت و استدلال عقلی برای قانع کردن ديگران فرا می خواند، نه اينکه از آنان فرمانبری از مراجع اقتدار و اطاعت کورکورانه و يا همرنگ جماعت شدن انتظار داشته باشد. پايبندی به عقلانيت و نيز شکيبايی در مقابل اعتقادات و علايق و اشکال زندگی متفاوت، روال فرهنگ سياسی دمکراتيک را متعين می سازد. در يک فرهنگ سياسی دمکراتيک، هيچکس نمی بايست از دگرانديشی و متفاوت زيستن نسبت به ديگران هراسی داشته باشد.

اما دژفهمی است اگر تصور کنيم که فرهنگ سياسی دمکراتيک، مسيح وار همگان را به مهربانی و عشق نسبت به همنوعان فرا می خواند. چنين پنداری با واقعيت های سخت اجتماعی سازگار نيست. بايد يکبار ديگر تأکيد کرد که دمکراسی به عنوان صورت ويژه ای از همزيستی ميان انسانها، معنايی جز زيستن در جدال و منازعه ندارد و به اين مفهوم فضای آن هرگز نمی تواند فضای عاری از تنش و زيستجهانی هماهنگ و بی دغدغه باشد. اما آنچه که دمکراسی را از ساير نظامهای سياسی متمايز می کند، شيوه ی حل اختلافات جاری و رويکردی ويژه برای حل و فصل منازعات و تنشهای موجود در آن است. در يک فرهنگ سياسی دمکراتيک، اختلافات و تناقضات امری طبيعی و خود چالشی برای رشد و پيشرفت تلقی می شوند و نه بهانه ای برای حذف. بنابراين اگر قرار باشد آزادی و دمکراسی متحقق شود، جامعه ی باز، در کنار عقايد، علايق و روحيات متفاوت و متضادی که با هم در جدالند، به فرهنگ دمکراتيکی برای اين جدالها نيازمند است. به جرئت می توان گفت که بنياد دمکراسی، بر شالوده ی چنين فرهنگی استوار است.

بهرام محيی