1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

دمکراسی (گفتار هشتم): اپوزيسيون يا بديل سياسی

۱۳۸۳ دی ۲, چهارشنبه

در ژرف انديشی های مربوط به طراحی دولت دمکراتيک، دو اعتقاد و تجربه ی بنيادين، ضرورت وجودی اپوزيسيون به مثابه جانشين حکومت را مستدل ساخت: نخست اينکه دمکراسی، پويايی واقعی خود را از منازعات سياسی و اجتماعی کسب می کند. و دوم اينکه انحصار قدرت، تأثيری فاسد کننده دارد و بايد از راه تدابيری منظم در کنترل قدرت ـ که يکی از آنها فعاليت اپوزيسيون به مثابه قطب مقابل نيروی حکومتی است ـ با اين خطر مقابله کرد.

https://p.dw.com/p/A7UO
هجوم تظاهركنندگان به مجلس تفليس در گرجستان در اعتراض به جعل در نتايج انتخاباتى
هجوم تظاهركنندگان به مجلس تفليس در گرجستان در اعتراض به جعل در نتايج انتخاباتىعکس: AP

انديشمندان سياسی سده ی هجدهم اروپا اعتقاد داشتند که حکومت و اپوزيسيون در تنش ميان داشتن و نداشتن قدرت، از منظر اخلاقی نيز از هم قابل تفکيک اند. در غلتيدن به فساد، بيشتر تهديد کننده ی کسانی است که قدرت را در اختيار دارند و اپوزيسيون نيرويی است که می بايست با اين خطر مقابله کند. از طريق نهادينه کردن اپوزيسيون می بايست آزادی را تضمين کرد و اين کار هنگامی ميسر است که طبيعت فسادپذير انسان و بويژه قدرتمداران، به ياری وزنه ای سياسی مهار گردد، تا بدينسان آزادی به استبداد يا هرج و مرج منجر نگردد.

به اين اعتبار، در يک نظام دمکراتيک، در کنار حکومت برگزيده ی مردم، اپوزيسيون دومين بازوی محرک سياسی به شمار می آيد و مانع آن است که حزب يا نيروی حاکم، هويت خود را با هويت دولت يکی بگيرد و سياست گذاری های خود را بطور مطلق معتبر اعلام نمايد.

در واقع نيز در يک نظام پارلمانی، خط فاصله ی سياسی ميان حکومت و پارلمان يا به عبارت ديگر قوه ی اجرايی و قوه ی قانونگذاری کشيده نمی شود، بلکه اين خط بيشتر ميان حزب يا احزاب ائتلافی حاکم از يکطرف و احزاب اپوزيسيون از طرف ديگر حايل است. بدينسان در کنار اشکال کلاسيک تفکيک قوا ـ که در گفتاری جداگانه به آن خواهيم پرداخت ـ امروزه شاهد تفکيک قوای زنده ی ديگری نيز در نظامهای دمکراتيک هستيم.

البته نمی بايست امکان کنترل قدرت از طريق اپوزيسيون را پر بها داد. اپوزيسيون به دليل نداشتن اکثريت، به ندرت می تواند حرف خود را در پارلمان به کرسی بنشاند. اما آنچه که نقش اپوزيسيون را در نظام دمکراتيک برجسته می سازد، همانا کاريست که اين نيرو می تواند از طريق نقد نارسايی ها در گستره ی عمومی انجام دهد.

از طرف ديگر، اپوزيسيون اگر بخواهد کارکرد واقعی داشته باشد، بايد از حقوق پارلمانی و ميدان بازی گسترده ای برخوردار باشد. اپوزيسيون همچنين در کارزار انتخاباتی نيز می بايست از شانس برابر برخوردار باشد و از امکانات دولتی و وسائل ارتباط جمعی در تبليغ نظريات خود در ميان افکار عمومی بهره مند گردد. عدم رعايت اين اصلها، اپوزيسيون پارلمانی را به «اپوزيسيون نظام» تبديل می کند. «اپوزيسيون نظام»، به پيکار عليه بنيادهای قانون اساسی می پردازد و اين امر معنايی جز ساقط کردن آغازه های نظام دمکراتيک ندارد. دمکراسی نمی تواند با چنين امری سازگار باشد. نظامی که فعاليت اپوزيسيون را مانع می شود، حيات سياسی جامعه را دچار بحران و زمينه ی پيدايش اپوزيسيون افراطی را فراهم می سازد، يعنی نيرويی که هدف آن ديگر نه بر کنار کردن حزب و نيروی حکومتی، بلکه بر چيدن کل نظام است. اما دمکراسی حامل آنچنان فضايی است که تغيير حکومت را در چارچوب مناسبات موجود ميسر می سازد.

دمکراسی، به اپوزيسيون قانونی در درون و بيرون پارلمان نيازمند است، نيرويی که وجود آن، معياری برای آزادی و تساهل يک نظام سياسی است. تنها در گستره ی پرتنش همزيستی و رقابت ميان حکومت و اپوزيسيون است که سياست دمکراتيک شکوفا می شود. اپوزيسيون نه تنها نيازمند شهامت و قدرت تخيل، بلکه همچنين نيازمند آنچنان فضای اجتماعی است که جدال و رقابت سياسی را نفی نکند. فضايی که حکومت را صرفا" به دليل اقتداری کاذب، از جايگاه ويژه ای برخوردار نسازد و هرگونه انتقادی را دشمنی و تخريب تلقی ننمايد.

دمکراسی همواره به هوای تازه نيازمند است. اين هوای تازه چيزی جز باز نگاه داشتن فضای اجتماعی و ارائه ی دورنمای روشنی برای اصلاحات و تحولات نيست. تضمين فعاليت آزاد و قانونی اپوزيسيون در يک نظام سياسی، ترجمان استقبال از چنين فضای باز و دورنمای روشنی است.

بهرام محيی