”دولت فلسطين خواهد آمد!”
۱۳۸۳ آبان ۲۱, پنجشنبه�لسطينى بود، بايستد.
اين چهره مصمم مردى سالخورده است كه شمعهاى فروزان وى را در بر گرفتهاند، چهرهاى كه چفيهاى سياه و سفيد آن را در بر گرفته و در اذهان و خاطرهها ماندگار خواهد ماند. به هنگامى كه عرفات در چهارديوارى مقر مركزىاش در راماله به محاصره تانكها و تكتيراندازان اسرائيلى درآمد، بار ديگر به قهرمان فلسطينىها و جهان عرب بدل شد. بار ديگر او را ابو عمار خطاب مىكردند، يك رزمنده آزاديبخش فلسطين، نقشى كه بيشتر با چهرهاش هماهنگى داشت تا يك رئيس تشكيلات خودگردان. روند صلح اسلو نافرجام مانده بود و عرفات خشمگين از اين بود كه جهانيان نظارهگر تخريب و نابودى سرزمين فلسطين هستند و عرفات در محاصره به خشم گفته بود:
”من بايد از تمامى جهان، پرزيدنت بوش و سازمان ملل متحد بپرسم: آيا اين پذيرفتنى است كه من حتى نمىتوانم به نزديك درب مقر خود بروم؟ آيا اين پذيرفتنى است؟”
و اين پيامدهايى براى روند صلحى داشت كه عرفات مىخواست براى مردمش به ارمغان آورد، ارمغان براى يك آرزوى ديرينه، يعنى تشكيل يك دولت فلسطينى. و عرفات مىخواست كه با ورق خوردن تاريخ فلسطين او نيز بعنوان نخستين رئيس جمهورى فلسطين به تاريخ بپيوندند. او گفته بود:
”دولت فلسطين خواهد آمد، زيرا كه هيچكس قادر نيست با دستان خود مانع از پرتو خورشيد گردد.”
اين مرد كوتهجثه كه طى سالهاى گذشته بيمارى و خستگى چهره وى را پوشانده بود، شكستهاى بسيارى را متحمل شده بود كه در آن خود او نيز چندان بىتقصير نبود.
عرفات كه همسر و دخترى را برجاى گذارده، به تاريخ خواهد رفت، زيرا كه توانست به جهانيان بقبولاند كه مردم فلسطين در داشتن يك دولت مستقل فلسطينى محقاند، هر اندازه هم كه اين احقاق حق بطول انجامد.