1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

ديدار خانوادگى

مريم انصارى۱۳۸۵ تیر ۲۷, سه‌شنبه

از اين هفته در موزه راين شهر بن آثار يافته شده تاريخ تكامل انسان به نمايش گذاشته شده است. در اين نمايشگاه از بازمانده استخوان‌هاى قديم‌ترين اجداد انسان ”آسترالوپيتسينن” كه متعلق به ٧/٣ ميليون سال پيش است، تا اولين انسان امروزى كه قدمتش در آفريقا به دويست هزار سال پيش و در اروپا به حدود ۴۰هزار سال می‌رسد جمع آورى شده است. خانواده بشر از اقصى نقاط جهان در اين مكان گردآمده. خانواده‌اى كه عليرغم تفاوت‌هاى بسيار

https://p.dw.com/p/A6Rc
عکس: AP

يك منشاء دارد: منشاء او آفريقاست! و نام اين نمايشگاه نيز ريشه‌ها.

شانزده استخوان كه ٤٢ هزار سال قدمت دارند، استخوانهاى انسان "نئاندرتال"‌، مبناى تحولى شدند كه راز تكامل انسان را گشود. اين استخوانها در نزديكى شهر دوسلدورف آلمان توسط چند سنگ شكن حدود ۱۸۵ سال پيش كشف شدند. ابتدا تصور می‌شد كه استخوانهاى يك خرس وحشى يافت شده. اما دانشمندى بنام "فون يوهان فولروت" موفق به شناسايى آنها شد. اين استخوانها آنزمان به قيمت هزار مارك (سكه طلا) به موزه راين فروخته شد. مبلغى كه براى آنزمان بسيار زياد بود. اما به گفته دكتر ميشائيل اشماودر باستان شناس و پژوهشگر تاريخ تكامل انسان:

”براى دانشمندان بيولوژى اين استخوانها قابل قيمت‌گذارى نيستند. اين استخوانها اثرى بى‌نظير و بازمانده اولين انسان‌هاى امروزى يا انسان مدرن هستند. آنها براى تحقيق در تاريخ تكامل انسان نقشى حياتى ايفا كردند.”

تا قرن نوزدهم هنوز تصور می‌شد كه كه انسان از ابتدا در هيات امروز پا به جهان هستى گذاشته است. اينكه انسان نيز مانند تمامى موجودات ديگر از پروسه تكامل بيرون آمده، تصورى غريب بود. اين استخوان‌ها سنگ بناى تئورى داروين شدند و آغازى بر بزگترين انقلاب تاريخى -­ فرهنگى دوقرن اخير. تمام جهان بينى كه تا آنزمان وجود داشت زير سئوال رفت. دكتر ميشائيل اشماودر:

”هر قطعه‌ای كه در اين نمايشگاه به نمايش گذاشته شده گواهى است براينكه آنچه در انجيل در مورد پيدايش انسان آمده، يعنى اين باور كه انسان ٦٠٠٠ سال بيشتر قدمت ندارد، قابل پذيرش نيست. اين را بازمانده موجودى ٧/٣ ميليون ساله كه در تكامل‌اش به انسان تبديل شد و قديمترين فسيل انسان كه متعلق به ٨/١ ميليون سال پيش است روشن می‌سازد.”

خرافاتى كه انسان را زاده هفت روز تلقى می‌كردند و البته هنوز هم در آمريكا تحت حكومت نيروهاى محافظه‌كار و مذهبى تبليغ می‌شوند با اين كشف اعتبار خود را از دست دادند. انسان به تئورى تكامل خود مجهز شد. در اين نمايشگاه جمجه انسان اوليه كه بيشتر ما تنها در كتابها تصويرى از آن ديده‌ايم بر تنه‌اش قرار گرفته و راز بقايش را بازگو می‌كند. با ابزار كارش، آثار هنرى‌اش‌، يافته‌هايش، ترس‌ها، بيماريها و بلاياى طبيعى كه تنها در عبور از آنها به انسان تكامل يافت.

***

براي برپايى اين نمايشگاه چهار سال زحمت كشيده شده. خانم اولسبرگ مدير موزه می‌گويد:

”اينجا براى اولين بار تلاش شده كه مهمترين يافته‌ها كه از جمله ‌آنها اسكلت انسان نئاندرتال است، در پروژه‌ای بين‌المللى به موضوع تحقيق تبديل شود. پروژه‌ای كه در آن تمامى يافته‌هاى انسانى در ۱۵۰ سال اخير گرد آمده. آثارى كه بر ما آشكار می‌كنند ما از كجا آمده‌ايم. ريشه‌هاى ما كجا هستند و تكامل بشر امروز در كدام مرحله قرار دارد.”

براستى اين تكامل در كدام مرحله قرار دارد؟ آيا انسان امروزى آخرين از نوع خود است؟

دكتر ميشائيل اشمادر معتقد است كه:

”آنچه از اين يافته‌ها می‌توان فهميد اين است كه انسان امروزى (هومينيتن) آخرين نوع انسان است. ما با تكامل انواع انسان‌هاى اوليه ربرو هستيم. اما اين تكامل با ظهور انسان ”مدرن” به پايان رسيده. و برسر انسان امروزى چه خواهد آمد سوالى است كه پاسخ بدان مشكل است. آنچه مسلم است اين نوع نيز زمانى زوال خواهد يافت. مانند تمام انواعى كه زمانى حيات داشتند و زوال يافتند. اين پروسه طبيعى حيات است. هم چنان كه در برابر تولد و مرگ نمی‌توان اراده كرد، در مقابل قوانين طبيعت و تكامل نيز نمی‌توان مقاومت كرد. ولى براى چند صدهزار سالى هنوز شانس بقاء انسان بسته به آنكه چگونه زيست كند، و با محيط زيست خود كنار بيايد باقى است.”

نمايشگاه انسان نئاندرتال بيننده را بطرزى تكان دهنده تحت تاثير قرار می‌دهد. موزه بن يكى از پرسكوت‌ترين نمايشگاه‌هايش را تجربه می‌كند. از زن و مرد، پير و جوان دقايق طولانى در مقابل استخوانهاى جمجمه اجدادشان به فكر فرو می‌روند. تنها صداى آرام يك فيلم كه پيدايش زمين و موجودات ‌آنرا برپرده‌ای بزرگ به نمايش می‌گذارد به گوش می‌رسد.

خانم اولسبرگر مدير نمايشگاه می‌گويد:

”آنچه بيش از هرچيز هيجان‌انگيز است اين است كه در اينجا براى اولين بار يافته‌هايى به نمايش در می‌آيند كه ما هرگز به شكل واقعى‌اش در برابر چشمان‌مان نداشته‌ايم. بعضى از يافته‌ها تابحال نه محل كشف‌شان را ترك كرده بودند و نه در آنجا به نمايش گذاشته شده بودند. وقتى ما در برابر اين ”بازماندگان” قرار می‌گيريم احساس عجيبى به ما دست می‌دهد، تركيبى از هيجان و در عين حال می‌توانم بگويم حتى حقارت. احساس كوچك بودن در مقابل نشانه‌هاى برجسته تاريخ تكامل انسان. در برابر خود انسان.”

يكى از بی‌نظيرترين يافته‌ها فسيل جد اوليه اروپايى‌هاست كه يك ميليون و هشتصد هزار سال قدمت دارد و در گرجستان كشف شده. اهميت اين يافته به قدرى است كه وزير فرهنگ و مدير موزه ملى گرجستان آن را تا بن مشايعت كرده‌اند و با دست خود گاوصندوق را به محل نمايشگاه آوردند.

مدير موزه می‌گويد:

”اين يكى از هيجان‌انگيزترين لحظات بود. اما آنچه مرا بيش از هرچيز تحت تاثير قرار داد زمانى بود كه با همكار پرتقالى‌ام استخوان‌هاى بچه ”لاگروليو” را در ويترين می‌گذاشتيم. استخوان‌هاى بى‌اندازه ظريف و شكننده‌ای كه اين خانم باستان‌شناس با دست از دل خاك بيرون آورده. آنها متعلق به بچه‌ای هستند كه تخمين زده می‌شود بين سه ونيم تا پنج سال داشته. اين استخوانها ٢٤ هزار سال قدمت دارند. وقتى انسان می‌بيند كه اين كودك كاملا با اوكر پوشانده شده و بهمن دليل نيز استخوانها صورتى مانده اند، متوجه می‌شود كه حتى ٢٤ هزار سال پيش هم مادر و پدر، به بچه‌شان بىاندازه عشق می‌ورزيدند وبا چه اندوه و احساس عميقى فرزندشان را به خاك سپرده‌اند. اين چيزى است كه در عمق آن ناگهان رد پاى عشق انسانى را می‌بينيد. عشقى كه از هزاران سال پيش تاكنون تغييرنكرده. و نبايد تغيير كند. و براى ما به مفهوم انسانيت است.”