دکتر سوکراتس؛ از رهبری زیکو و یاران تا سیاست و طبابت و سیگار
۱۳۹۰ آذر ۱۴, دوشنبه
در عالم فوتبال معدود ستارگانی هستند که چهرهشان با تصورهای کلیشهای که فوتبالدوستان از قهرمانان این ورزش دارند، چندان همخوان نیست. یکی از این استثناها سوکراتس، ستارهی درخشان فوتبال بزریل در دههی هشتاد میلادی است که در مستطیل سبز به همان اندازه یک "شخصیت" و "راهبر" محسوب میشد که در بیرون میدان.
تحصیل و کار در رشتهی پزشکی کودکان برای یک فوتبالیست به همان اندازه نامتعارف است که مطالعه آثار سنگین ادبی و فلسفی و مهمتر از آن فعالیت در عرصه سیاست، تلاش برای احراز حقوق مدنی و مبارزه با بیماری ایدز. از این رو جایگاه و محبوبیت ویژهی سوکراتس در میان برزیلیها آنقدرها هم شگفتانگیز نیست.
او در جام جهانی ۱۹۸۶ با هدبندی که روی آن شعارهای سیاسی نوشته شده بود، راهی زمین میشد تا میلیاردها ببینده در سراسر جهان را متوجه مشکلات کشورش کند. در پی این عمل، فدراسیون فوتبال برزیل نزدیک بود او را که کاپیتانی تیم ملی را نیز برعهده داشت، برای مدتی طولانی از فعالیت محروم کند.
سوکراتس که در پیراهن باشگاههای گوناگون از جمله کورینتیانس پا به میدان گذاشته بود، روز یکشنبه چهارم دسامبر (۱۳ آذر) در سن ۵۷ سالگی در سائو پائولو درگذشت؛ روزی که کورینتیانس برای پنجمین بار عنوان قهرمانی فوتبال باشگاههای برزیل را از آن خود کرد.
بازیکان کورینتیانس در آخرین بازی فصل در میانهی زمین گرد آمدند و با "قهرمان و الگوی" خود وداع گفتند. سوکراتس در طی فعالیتش در باشگاه کورینتیانس ۲۹۷ بازی انجام داده و ۱۷۲ گل برای این تیم به ثمر رسانده بود.
در پی «شغلی آبرومندانه»
سوکراتس که نام کامل او «سامپایو د سوزا ویئیرا د الیویئرا» است، در روز ۱۹ فوریه سال ۱۹۵۴ در خانوادهای تحصیلکرده به دنیا آمد. از همان کودکی پا به توپ بود و در سن ۱۵ سالگی پیشنهاد قراردادی از سوی باشگاه اف ث بوتافوگو ریو دریافت کرد.
پدرش که معتقد بود، پسرش باید «شغلی آبرومندانه» بیاموزد، با این پیشنهاد مخالفت کرد، اما سرانجام رضایت داد، البته مشروط بر آنکه در قرارداد با باشگاه مزبور امکان تحصیل دانشگاهی برای سوکراتس منظور شود.
در سال ۱۹۷۶ بود که سوکراتس بوتافوگو را ترک کرد و به باشگاه کورینتیانس سائو پائولو پیوست. بعد از جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین بود که ستارهی او در آسمان جهانی فوتبال درخشیدن گرفت. سوکراتس در سن ۲۵ سالگی (در سال ۱۹۷۹) نخستین بازی ملی خود برای برزیل را انجام داد، اما چندی نگذاشت که بازوبند کاپیتانی زردپوشان این کشور به او واگذار شد.
رهبر ارکستری که فوتبالی زیبا مینوازند
سوکراتس در جامهای جهانی ۱۹۸۲ و ۱۹۸۶ رهبری تیم ملی برزیل را بر عهده داشت؛ تیمی که به ویژه در مسابقات جام جهانی ۸۲ اسپانیا دوستداران این ورزش را با ارائه فوتبالی تهاجمی و جذاب شیفتهی خود کرده بود.
او تیمی را هدایت میکرد که پر بود از ستارگان بزرگ و کوچک، از زیکو، پلهی سفید گرفته تا فالکائو، جونیور، سرجیننیو و ادر.
برزیل در آن دوره از مسابقات با پیروزیهای درخشان و گلهای تماشایی از سد شوروی سابق (۲ بر ۱)، اسکاتلند (۴ بر ۱)، نیوزیلند (۴ بر صفر) و آرژانتین (۳ بر ۱) گذشت تا اینکه در نبردی تنگاتنگ که در آن تنها به تساوی نیاز داشت، ۳ بر ۲ از ایتالیا شکست خورد و با بازیها وداع گفت. زیکو، یکی از بزرگان عالم فوتبال آن روز را روزی میداند که «فوتبال زیبا مرد.»
در جام جهانی ۱۹۸۶ نیز برزیل با چهرهای مشابه و تهاجمی در میدان ظاهر شد، اما این بار نیز بخت با رقصندگان سامبا در مستطیل سبز یار نبود.
ملیپوشان برزیل پس از موفقیت در دیدارهای گروهی و پیروزی ۴ بر صفر مقابل لهستان در مرحله یک هشتم نهایی، سرانجام در ضربات پنالتی مغلوب فرانسه شدند و از پیوستن به جمع ۴ تیم برتر جهان محروم ماندند. در خور توجه آنکه سوکراتس یکی از ضربات پنالتی تیمش را در آن دیدار هدر داده بود.
بلندقدی روشنفکر و تکنیکی
سوکراتس اگر چه به خاطر قد بلندش (۱ متر و ۹۳ سانتیمتر) آن قابلیتهای رقصندگی سامبا و سبکبالی را مانند دیگر ستارگان برزیل در چمن به نمایش نمیگذاشت، اما بازیکنی بود تکنیکی که از تواناییهای فوقالعادهی تاکتیکی و استراتژیکی در زمین بهره میبرد.
او حتی خود را از لحاظ ساختار بدن و هیکل "ضد ورزشکار" میدانست و خود را یک "هنرمند" میخواند؛ هنرمندی روشنفکر که با تکیه بر شعور تاکتیکی خود تیمش را پیش میبرد، سرعت بازی را بر حسب نیاز کم یا زیاد میکرد، با نگاهش بر همهجا احاطه داشت و با حرکتی غافلگیرکننده حریف را از پای درمیآورد. سوکراتس در ۶۳ بازی ملی خود برای برزیل ۲۵ گل به ثمر رساند.
«نابغه فوتبال» و «سلطان ظرافت» از جمله لقبهایی است که به سوکراتس دادهاند. در سال ۱۹۸۳ کارشناسان و مفسران ورزشی، سوکراتس را به عنوان بهترین بازیکن آمریکای جنوبی برگزیدند. در همان سال باشگاه اینتر میلان در تلاش شکار سوکراتس بود، اما او ماندن در برزیل را ترجیح میداد، به ویژه آنکه در آن زمان در کنار فوتبال خود را برای امتحانهای پایانی تحصیلات پزشکی آماده میساخت.
سوکراتس در طول فعالیت حرفهای خود تنها یک بار تسلیم پیشنهادهای لیگهای بزرگ اروپا شد و در سال ۱۹۸۴ در ازای حدود ۶ میلیون یورو قراردادی دو ساله با باشگاه ایتالیایی فیورنتینا امضا کرد. البته این پیوند دوام چندانی نداشت و سوکراتس پس از تجربهای ناموفق به بزریل بازگشت و سرانجام در سال ۱۹۸۹ با فوتبال خداحافظی کرد.
سوکراتس از همان دوران نوجوانی شیفتهی مطالعه بود، به ویژه آثار فلسفی و ادبی، از افلاطون و کانت گرفته تا گابریل گارسیا مارکز.
او زمانی در گفتوگویی با نشریهی آلمانی «زوددویچه سایتونگ» گفته بود: «من هیچگاه فرصت نداشتم که وقتم را در کافههای روشنفکران بگذرانم. البته به من تهمت میزدند که از زیر جلسات تمرینفوتبال در میروم، شایعهای که صحت نداشت و دوم آنکه زیادی سیگار میکشم؛ چیزی که متاسفانه حقیقت دارد. اما مسئله بر سر این است که برخی از دستاندرکاران فوتبال نمیتواستند بپذیرند که فوتبالیستی برجسته در رشته پزشکی تحصیل میکند، اوقات فراغتش را در بیمارستان میگذراند و بدتر از آن کتابهای پیچیده میخواند.»
از طبابت تا سیگار و الکل
سوکراتس پس از پایان فعالیت حرفهای خود به عنوان بازیکن، شغلی را پیش گرفت که در آن تحصیل کرده و آموزش دیده بود: طبابت. او بخشی از درآمدهای خود به عنوان ستارهی فوتبال را سرمایهگذاری کرد و کلینیکی در برزیل به راه انداخت که شمار زیادی از مراجعهکنندگان به آن چهرههای ورزشی بودند.
افراط در کشیدن سیگار و بعدها نوشیدن مشروبات الکلی را میتوان از "نقاط ضعف" این ستاره بزرگ دانست. سوکراتس حتی در زمانی که کاپیتان تیم ملی فوتبال برزیل بود، از نوشیدن آبجو ابا نداشت و "تله سانتانا"، سرمربی تیم ملی این کشور نیز با توجه اعتمادی که به قابلیتها و تواناییهای سوکراتس داشت، این "ضعف" را نادیده میگرفت.
البته افزایش میزان مصرف مشروبات الکلی، به ویژه پس از پایان فعالیت حرفهای، سبب شد که بدن سوکراتس بهشدت صدمه ببیند. او چندی پیش از درگذشتش در گفتوگویی اعتراف کرده بود: «هر که هر روز مشروب میخورد، الکلی است. من به الکل اعتیاد داشتم، اگر چه هر روز مشروبات الکلی نمینوشیدم.»
سوکراتس علیرغم درخشش و موفقیتهایی که در زمین فوتبال جشن گرفت، این ورزش را بیشتر "سرگرمی" میدانست. او برخلاف برادر کوچکش "رایی" که بعدها ملیپوش شد و فوتبالیست حرفهای شدن را هدف خود قرار داده بود، اهداف دیگری را در سر میپروراند و میگفت: «این همیشه آروزی من بوده که از طریق طبابت به رضایت درونی و شغلیام دست یابم.»
شهرام احدی
تحریریه: فرید وحیدی