1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

رشد ادبيات داستانى و انکشاف فرهنگى جامعه (گفتگو با ابوتراب خسروى)

۱۳۸۳ اسفند ۲۴, دوشنبه

به رغم حضور گسترده‌ى نويسندگان در شهرستانها همچنان همه‌ى راهها به تهران ختم مى‌شود و اختصاص بيشترين امکانات به پايتخت نويسندگان را نيز همچون بسيارى از اقشار جامعه مجبور به مهاجرت به اين شهر کرده است. با توجه به ظرفيت و توان بالقوه‌اى که در شهرستانها وجود دارد انکشاف فرهنگى جامعه از جمله محتاج تمرکز زدايى و اهميت دادن به فعاليتهاى فرهنگى در ساير نقاط کشور است.

https://p.dw.com/p/A6HR
عکس: AP

تمرکز بيش از حد امکانات در تهران نويسندگان شهرستانى را گاه به حاشيه مى‌راند يا به پايتخت مى‌کشاند. گرچه در شهرستانها همواره نشريه‌هاى مطرحى منتشر شده‌اند و نويسندگان و شاعران بزرگ معاصر اغلب ريشه‌ى شهرستانى دارند، مرکزيت تهران به عنوان محلى که بيشترين ناشران و کتابفروشان را در خود جا داده، محل انتشار مهمترين مجله‌ها و روزنامه‌هاى سراسرى، و برگزارى بخش اعظم برنامه‌هاى فرهنگى است به کمتر نويسنده‌اى مجال مى‌دهد در زادگاه خود و بى‌نياز از امکانات پايتخت کار خود را ارائه دهد و مخاطبان بالقوه‌ى خود را بيابد.

در چهار پنج سال گذشته و با رونق گرفتن جايزه‌هاى ادبى هر سال در ميان برندگان اين جوايز نويسندگان شهرستانى سهم و جايگاه مهمى داشته‌اند. يکى از اين نويسندگان ابوتراب خسروى است که چندى پيش «رود راوي»اش رمان برگزيده‌ى جايزه‌ى هوشنگ گلشيرى شد و پيشتر از آن رمان نخستش «اسفار کاتبان» جايزه‌ى پکا را نصيب او کرد. ابوتراب خسروى، که ساکن شيراز و آموزگار است، با اشاره به تحرکى که در داستان‌نويسى اين سالها به‌وجود آمده توجه به ادبيات داستانى را شامل همه‌ى نقاط کشور مى‌داند: «به اعتقاد من ادبيات دارد توسعه پيدا مى‌کند. کلاسهاى داستان‌نويسى دارد در اقصى نقاط کشور برپا مى‌شود و گو اين که تمام اين کلاسها، با آن شکل، معلمهاى نخبه‌اى ندارند ولى با توجه به دعوتهايى که از کسانى که در زمينه‌ى ادبيات داستانى کار کردند مى‌شود، به‌نظرم اين مغتنم است. الان شرايطى است که اين مخاطبان ادبيات اکثرا از نسل جوان هستند و هر کدام هم به نوعى در کنار خواندن ادبيات کتابهاى تئوريک ادبى را مى‌خوانند بحث مى‌کنند و مطالعه مى‌کنند.»

خسروى اعتقاد دارد که در سالهاى گذشته ادبيات داستانى با اقبال بيشتر و رو به افزايشى مواجه بوده‌است: «بعضى از عناوين کتاب گاهى تا پانزده شانزده چاپ خورده. به طور مثال کتاب خانم زويا پيرزاد، «چراغها را من خاموش مى‌کنم»، پانزده شانزده تا چاپ خورده يا کتاب اول سناپور، «نيمه ى غايب»، فکر مى‌کنم بين نه يا ده چاپ خورده. البته اعتراف مى‌کنم در تيراژهاى نه‌چندان وسيع ولى همين تيراژها هم به اعتقاد من نوعى توسعه است؛ توسعه در ايجاد مخاطب و جذب مخاطب.»

خسروى که کتاب «اسفار کاتبان»ش به رغم دشوارخوانى تا کنون به چاپ چهارم رسيده، معتقد است که توجه بيشتر به ادبيات داستانى مى‌تواند زمينه‌ى انکشاف فرهنگى جامعه را فراهم کند: «با توجه به شرايط دهه‌ى شصت و دهه‌ى هفتاد من فکر ميکنم اين متضمن يک نوع توسعه است که اين کتابها که بالاخره کتابهاى جدى ادبيات ما هستند و اين تيراژها مبين جذب مخاطب و توسعه‌ى فرهنگى در جامعه‌ى ما هستند. البته همانطور که بديهى هم هست توسعه‌ى فرهنگ اساسا خيلى کند و بطئى رخ مى‌دهد. و ما نبايد انتظار داشته باشيم که در کوتاه مدت به تيراژهاى وسيع‌تر در قياس با جاهاى ديگر برسيم. همينکه نهادهاى بيشتر مردمى توجه به ادبيات نشان دادند و بيش از پنج يا شش جايزه در طول سال ادبيات را مطرح مى‌کنند و کتاب برگزيده را انتخاب مى‌کنند اين خودش يکى از نشانه‌هاى توسعه‌ى فرهنگى در جامعه ى ما است. حداقل در بخش ادبيات.»

نويسنده‌ى «رود راوي» گرچه تحرکى را که در زمينه‌ى ادبيات داستانى و در سالهاى گذشته در قالب اهداى جوايز ادبى به چشم مى‌خورد مثبت ارزيابى مى‌کند، يکى از منتقدان داوريهاى اين جايزها بوده و از برگزارکننده دقت و توجه بيشترى را در انتخاب داوران انتظار دارد: «من اين پديده‌ها را خوب ارزيابى مى‌کنم. گو اينکه البته مشکلات زيادى هست براى انتخاب، با اصطلاح، کتاب برگزيده‌ى سال که آنهم به نوعى ميتواند طبيعى باشد؛ فى‌المثل در بخش انتخاب داوران در بعضى از اين مراکز انتخاب کتاب، خوب، طبيعتا با انتخاب داورانى که اکثرا شايد در ادبيات متخصص نيستند و شايد بيشتر بشود خواننده عام ادبيات فرضشان کرد، مشکلاتى را در اين زمينه ايجاد مى‌کند به نوعى که گاهى آثار خوب ادبى، به نوعى ناديده گرفته مى‌شود يا اين که طرح نمى‌شود. البته اين مشکل مجامع انتخاب کتاب نيست ريشه در مسئله‌اى مثل توزيع نامناسب کتاب و تيراژ کم و مسايل اينچنينى داشته باشد. اما چنانکه اگر داوران آگاه‌تر و متخصص‌تر، که البته در جامعه ما کم هستند، اصرار بر انتخاب اين داورها باشد شايد کيفيت اين انتخاب کتابها بهتر بشود. طبيعتا نمى‌شود کسى که فرضا روانشناس است به زعم شهرتش در روانشاسى ما بگوييم که در خوانش ادبيات هم آدم خبره‌اى‌ست يا آدم آگاهى است.»

به رغم حضور گسترده‌ى نويسندگان در شهرستانها همچنان همه‌ى راهها به تهران ختم مى‌شود و اختصاص بيشترين امکانات به پايتخت نويسندگان را نيز همچون بسيارى از اقشار جامعه مجبور به مهاجرت به اين شهر کرده است. با توجه به ظرفيت و توان بالقوه‌اى که در شهرستانها وجود دارد انکشاف فرهنگى جامعه از جمله محتاج تمرکز زدايى و اهميت دادن به فعاليتهاى فرهنگى در ساير نقاط کشور است.

بهزاد کشميرى‌پور، گزارشگر صداى آلمان در تهران