1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

رمان “کلنل“؛ روایت دیگری از انقلاب و جنگ • مصاحبه با بهمن نیرومند

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۳, چهارشنبه

آخرین رمان محمود دولت‌آبادی، نویسنده‌ی پرآوازه‌ی ایران، با عنوان "کلنل" به زبان آلمانی، از سوی انتشارات "یونیون" منتشر شد. دویچه وله با مترجم این اثر، بهمن نیرومند، درباره‌ی مضمون و چگونگی ترجمه‌ی آن گفت‌وگو کرده است.

https://p.dw.com/p/Hohz
بهمن نیرومند، مترجم رمان "کلنل"عکس: Jochen Wermann

محمود دولت آبادی نگارش رمان «کلنل» را ۲۶ سال پیش آغاز کرده و آن را در سال‌های پیش، بارها مورد تجدید نظر و ویرایش قرار داده است. ناشر ایرانی این کتاب، نشر چشمه، حدود یک‌سال است که نسخه‌ی منتشرشده‌ی آن را، همراه نسخه‌ای از کتاب «طریق بسمل شدن» به مسئولان وزارت ارشاد سپرده است، تا اجازه‌ی پخش و عرضه‌ی آن را به بازار دریافت کند. از آنجا که صدور اجازه‌ی نشر به طول انجامید، دولت‌آبادی چندی پیش در مصاحبه‌ای در این باره گفت: «امید دارم وزارت ارشاد از خود سعه‌ی صدر نشان دهد و با اجازه انتشار دادن به این دو اثر، مجالی برای بازگویی روایت‌های دیگری از انقلاب و جنگ را فراهم آورد.»

"آثار تلنبارشده"

ولی وزارت ارشاد تا به‌حال از خود "سعه‌ی صدر" نشان نداده است و با اینکه کتاب به زبان آلمانی منتشر شده، هنوز از دادن اجازه‌ی نشر طفره می‌رود. همین امر سبب شد که دولت‌آبادی چندی پیش اعلام کند، «تا زمانی که وضعیت اداره‌ی ممیزی وزارت ارشاد به همین شکل باشد»، هیچ کتاب تازه‌ای را برای اخذ مجوز به این وزارتخانه ارائه نخواهد داد. او در توضیح این مطلب می‌گوید: «در حقیقت این حرفی است که من از سر منطق زده‌ام. به این معنا که وقتی کتاب‌هایی در ارشاد باقی مانده‌اند و می‌شنوم آثاری که پیش از این بارها چاپ شده، در این وزارت تلنبار شده و باقی مانده‌اند، منطق حکم می‌کند که دیگر نباید کتابی بدهی، چون مجوزی دریافت نمی‌شود... .»

گفت‌وگو با مترجم

بهمن نیرومند، نویسنده و مترجم ایرانی ساکن آلمان، که تا به حال چند کتاب دولت‌آبادی را به زبان آلمانی برگردانده، ترجمه‌ی رمان "کلنل" را هم به عهده داشته است. دویچه وله با او درباره‌ی این کتاب و چگونگی برگردان آن گفت‌وگو کرده است:

دویچه وله: آقای نیرومند، شما تا به‌حال دو رمان از محمود دولت آبادی به آلمانی ترجمه کرده‌اید، در حالی‌که شمار آثار او از ده جلد هم تجاوز می‌کند. چرا "کلنل" را برای ترجمه انتخاب کردید؟ به‌خاطر موضوعش؟

بهمن نیرومند: هم به خاطر موضوعش، که برخورد عمیقی است با صدسال تاریخ ایران، به ویژه با دوران انقلاب، و هم به این دلیل که به نظر من "کلنل" از نظر ادبی نه تنها در میان آثار پرارزش دولت آبادی‌، بلکه بعد از بوف کور صادق هدایت، یکی از شاهکارهای ادبی معاصر در زبان فارسی است. البته در این انتخاب، خود نویسنده و ناشر نیز سهیم بوده‌اند.

فکر می‌کنید این رمان چرا تا به حال در ایران منتشر نشده است؟ اصولاً چه تلاش‌هایی تا کنون برای چاپ آن در ایران صورت گرفته است؟

علت عدم انتشار این اثر را باید از وزارت ارشاد و اداره‌ی سانسور سئوال کنید. تا آنجا که من اطلاع دارم، بیش از یک سال است که ناشر و نویسنده در انتظار دریافت مجوز هستند و هر بار به اداره‌ی سانسور مراجعه می کنند، پاسخی که دریافت می‌کنند، نتیجه‌اش چیزی نیست جز ادامه‌ی بلا تکلیفی. ما همه امیدوار بودیم که قبل از انتشارترجمه‌ی "کلنل" به زبان آلمانی، متن اصلی به زبان فارسی در ایران منتشر شود، که متاسفانه نشد.

داستان این "کلنل" تا چه اندازه آینه‌ی سرگذشت‌های "کلنل"های ایرانی است؟ به نظر شما دولت‌آبادی خواسته است، روی فردیت قهرمانش تکیه کند، یا روی "قشر شمولی" آن؟

"کلنل" از افسران زمان شاه است که از فرمان شرکت در سرکوب جنبش ظفار، که به دستور آمریکا و انگلستان و توسط ارتش شاه انجام گرفت، سرپیچی می‌کند و به این دلیل از ارتش اخراج و زندانی می‌شود. او پنج فرزند دارد که هریک از آن‌ها قبل از سرنگونی رژیم پهلوی و در کوران انقلاب در حمایت یا عضویت در یکی از جریانات و تشکل‌های سیاسی فعالیت می‌کنند. در یک نگاه اولیه و سطحی، موضوع رمان سرنوشت کلنل و فرزندانش است. ولی درواقع محتوای داستان، از چارچوب این خانواده فراتر رفته و صدسال تاریخ میهن ما را در برمی‌گیرد. بنابراین، با اینکه نویسنده استادانه شخصیت چندگانه و پراز تضاد کلنل را روانکاوی می‌کند، قصد او صرفا معرفی یک افسر ارتش شاهنشاهی نیست که به خاطر حس وطن‌دوستیش از اطاعت فرمان بیگانه سرپیچی می‌کند و سرانجام کارش به جنون و خودکشی می‌کشد. بلکه هدف اصلی، توضیح و نقد تضادهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و نیز مذهبی حاکم بر جامعه ماست، تضادهایی که فاجعه آفریدند و می‌آفرینند. این امر نه تنها درمورد کلنل، بلکه در مورد تک تک شخصیت‌های داستان صادق است.

نگاه دولت‌آبادی به زن را چگونه می‌بینید؟ شخصیت همسر سرهنگ را که به دست او به‌خاطر "لکه‌دار کردن آبروی خانواده" کشته می‌شود، چگونه می‌بینید؟ چرا در این داستان به زن فرصت داده نمی‌شود که خود انگیزه‌هایش را با خواننده در میان بگذارد؟

Iranische Presse 3
نیرومند: رمان "کلنل"، برخورد عمیقی است با صدسال تاریخ ایران، به ویژه با دوران انقلاب (عکس از آرشیو)عکس: DW

ظاهرا باید علیرغم همه بحث‌هایی که تاکنون صورت گرفته، هنوز هم این تذکر را تکرار کرد که میان یک اثر ادبی و یک اعلامیه یا تحلیل سیاسی تفاوتی فاحش وجود دارد. در بالا اشاره کردم که هیچ‌یک از شخصیت‌های داستان، انسان‌های برجسته وعاری از عیب و نقص نیستند که بتوان از آن‌ها به عنوان قهرمان و نمونه یاد کرد. بلکه افرادی هستند، دست‌پرورده‌ی جامعه‌ای که درگیر نبردی بس پیچیده میان سنت و مدرنیته است. کلنل اگرچه از نظر سیاسی انسانی است مترقی که از استقلال میهنش دفاع می‌کند و هرگز حاضر نیست، حتی به قیمت از دست دادن شغلش و موقعیت اجتماعیش، زیر بار سلطه‌ی بیگانه برود، و نیز اگر چه در رابطه با تربیت فرزندانش تا این حد مترقی است که برای آزاد‌اندیشی و استقلال آنان در تصمیم گیری احترام قائل است، از جنبه‌های اجتماعی و به‌خصوص در رابطه با زن، انسانی است بس عقب‌مانده و سخت پایبند به سنت. بنابراین، وقتی زنش پا از گلیمش فرا می‌گذارد و روابط نامشروع برقرار می‌کند و شب‌ها دیروقت مست به خانه می‌آید، کلنل با توجه به سنت حاکم بر جامعه این را حق مسلم خود می‌داند که برای حفظ آبروی خود و خانواده‌اش هم که شده، زنش را به قتل برساند. حتی پسر بزرگش، امیر نیز که عضو حزب توده است و قاعدتا می‌بایست به مساوات جنسی اعتقاد داشته باشد، برای عکس‌العمل کلنل تفاهم نشان می‌دهد. برای هر خواننده‌ای که این رمان را دقیق بخواند، تردیدی باقی نمی‌ماند که این عمل کلنل از نظر نویسنده محکوم است. ولی آیا می‌توان از نویسنده انتظار داشت که موضع خود را در این زمینه اعلام کند؟ هرگز! تردیدی ندارم که شما نیز می‌پذیرید که در یک اثر ادبی، این نوع موضع‌گیری‌ها کاملا بیجاست. موضع نویسنده درآنجا مشخص می‌شود که نشان می‌دهد، چگونه تضادهای شخصیتی کلنل، و از جمله رابطه سنتی او با زن اورا سرانجام به زوال‌، زبونی و خودکشی می‌کشاند.

علاوه بر این، ما در رمان با شخصیت دیگری مواجه می‌شویم که به بهترین نحو نابرابری حاکم در جامعه و موقعیت زنان را نشان می‌دهد. فرزانه، یکی از دخترهای کلنل که به‌کرات در طول داستان موقعیت خودرا توضیح می‌دهد، نمونه‌ای است از زنی سرکوب شده و فاقد هرنوع حق اجتماعی و انسانی. از هیچ حقی در مقابل شوهرش که یک ساواکی شکنجه‌گراست که شب‌ها با چکمه‌های خونین به خانه می‌آید، برخوردارنیست. حتی شوهرش به او اجازه‌ی دیدار از پدر و برادرش را نمی‌دهد. رمان به‌مثابه‌ی آینه‌ای است در مقابل جامعه‌ی ما که هرکس می‌تواند به نوعی چهره‌ی خود را در آن ببیند. حالا خودتان قضاوت کنید آیا این شیوه انتقاد – ازجمله به شرایط زنان درجامعه – بهتر در قامت یک رمان می‌گنجد یا یک اعلام موضع سیاسی.

در برگردان این رمان به آلمانی از نظر زبانی با مشکلی روبرو نشدید؟ اصولاً زبان آلمانی و فارسی چه تفاوت‌ها و نقاط مشترکی با هم دارند؟

ترجمه‌ی رمان به زبان آلمانی، کار بسیار دشوار و سنگینی بود. دقیقا نمی‌توانم به شما بگویم، ولی به نظرم می‌آید که ترجمه‌ی "کلنل" برای من حتی از ترجمه‌ی "بوف کور" صادق هدایت که سال‌ها قبل تحویل دادم، مشکل‌تر بود. علتش دشواری ترجمه‌ی متون ادبی از فارسی به آلمانی نیست. اتفاقا کار ترجمه ازفارسی به آلمانی کار چندان دشواری نیست. زیرا زبان آلمانی به علت سنت دیرینه‌ی فلسفه و ادبیات در آلمان از جمله غنی‌ترین زبان‌هاست که امکانات زیادی برای برگردان کلمات، مفاهیم، صفات و خصوصیات دراختیار مترجم قرار می‌دهد. آن‌چه کار ترجمه از فارسی به آلمانی را مشکل می‌کند، بیشتر مربوط می‌شود به انتقال سبک و هوای حاکم بر یک اثر ادبی. بدیهی است که هراندازه یک اثر پیچیده‌تر باشد، ترجمه‌ی آن نیز مشکل‌تر می‌شود. "کلنل" رمانی است بسیار فشرده و پیچیده که با یک‌بار و دوبار خواندن نمی‌توان زیر و بم‌ها و اشارات آن را درک کرد. علاوه برآن، در این رمان به اشارات زیادی به رویدادها و نیز به شخصیت‌های تاریخی میهن‌مان برمی‌خوریم که برای خوانندگان آلمانی ناآشنا هستند. در این موارد برای مترجم دو امکان وجود دارد. یا اینکه توضیح را در خود متن بیاورد – که این کاری دشوار ولی برای خواننده مطلوب‌تر است – یا مفاهیم را جداگانه در آخر داستان توضیح دهد. من همان‌طور که ملاحظه می‌کنید، از هر دو شیوه استفاده کرده‌ام.

ولی از همه‌ی این‌ها مهم‌تر، زبان و سبک بسیار قوی‌ای است که در این اثر بکاررفته که انتقال آن به زبان آلمانی، مستلزم تلاش فراوان است. به عنوان نمونه، ما دراین‌جا با صحنه‌هایی بسیار فجیع و قاعدتا غیر قابل تحمل مواجه هستیم. ولی زبانی که برای توصیف این صحنه‌‌ها بکار رفته، به اندازه‌ای قوی و زیباست که از تاثیر نفرت‌انگیز صحنه‌ها می‌کاهد، به‌طوری‌که حتی کشتار و شکنجه نیز به نوعی انسانی و قابل فهم جلوه می‌کنند.

فکر می‌کنید، چرا خواننده‌ی آلمانی باید این کتاب را بخواند؟

البته بایدی در کار نیست و هیچ‌کس خواننده‌ی آلمانی را موظف به خواندن این رمان نمی‌کند. درمقابل خوانندگانی که تمایل به شناخت جامعه‌ی ما، فرهنگ ما و ادبیات ما دارند، لازم است که این اثر را که به باور من از شاهکارهای ادبیات معاصر ایران است، مطالعه کنند.

هزینه‌ی ترجمه‌ی این کتاب از سوی دو نهاد فرهنگی آلمانی تأمین شده است. معنایش این است که اگر این دو بنیاد کمک نمی‌کردند، کتاب دولت‌آبادی به بازار نمی‌آمد؟

این را من نمی‌توانم پیش‌بینی کنم. به‌طور کلی می‌توان گفت درصورتی که یک اثر مربوط به نویسنده‌ای باشد که برای مردم آلمان کاملا ناآشناست، امکان انتشار آن بدون کمک نهادهای فرهنگی تقریبا غیرممکن است. ولی از دولت‌آبادی تا به حال چندین اثر، از جمله جلد اول و دوم "کلیدر"، "جای خالی سلوچ"، "بابا سبحان" و "سفر" به زبان آلمانی ترجمه شده است. بر این پایه می‌توان حدس زد که احیانا بدون کمک نهادهای فرهنگی نیز "کلنل" امکان انتشار می‌یافت.

مصاحبه‌گر: فهیمه فرسایی
تحریریه: کیواندخت قهاری