1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

رويا طلوعى/ امكانات و آزادى زنان در كردستان عراق و حتى تركيه از ما بيشتر است

۱۳۸۴ اردیبهشت ۷, چهارشنبه

رويا طلوعى فعال حقوق زنان در كردستان و سردبير ماهنامه راسان در گفتگويى با صداى آلمان به مشخصه هاى جنبش زنان در مناطق مختلف كردستان پرداخته و ما را در جريان مشكلات و مهمتر از آن پيشرفتهاى زنان در كردستان عراق، تركيه و ايران قرار داده است.

https://p.dw.com/p/A6O9
عکس: DW

مصاحبه گر: مريم انصاری

دويچه وله: خانم طلوعی، اگر ممکن است می خواستم از شما خواهش بکنم مقايسه ای میان وضعيت زنان کرد در سه کشور همسايه، يعنی ايران، ترکيه و عراق بکنيد.

طلوعی: زنان کرد در عين اشتراک فراوان فرهنگی که با هم دارند و همه از يک ملت هستند، اما بخاطر تقسيم جغرافيایی کردستان در چهار کشور سوريه، ترکيه، ايران و عراق و تحت تاثير قرار گرفتن فرهنگهای غالب بر اين کشورها، طبعا تفاوتهايی هم خواهند داشت. از لحاظ وضعيتشان، در حال حاضر بهترين وضعيت به نظر من از لحاظ آزادی و امکان فعاليت های مختلف در مورد زنانی هست که در کردستان عراق زندگی می کنند. بانوان در کردستان عراق توانسته اند هم در دولت مرکزی عراق به پست های بالای وزارت دسترسی پيدا کنند و هم در دولت محلی کردستان پست های وزارت را بر عهده دارند. حدود ٪۳۰ تا ٪۳۲ از نمايندگان پارلمان بانوان هستند، در NGO های بسیاری در شهرهای مختلف فعاليت می کنند و بودجه ی بسيار خوبی در اختيار دارند، هم دولت کردی حمایت شان می کند و هم با NGO های خارجی ارتباط بسيار خوبی دارند و امکان اينکه workshop های مختلف داشته باشند و آموزشگاههای مختلفی برای زنان داشته باشند بسيار بيشتر است و به نظر من اگر بانوان فعال اين منطقه بتوانند و بخواهند بسيار خوب می توانند از اين امکانات استفاده بکنند. اين شرايطی ست که حقيقتا اينجا برای ما فراهم نيست. با اين وصف که اوضاع آنجا خيلی بهتر است نسبت به ما، بهرحال مسئله ی قتل ناموسی و خشونت عليه زنان از جمله مسايلی ست که زنان هنوز آنجا درگيرش هستند. اما، جای خوشبختی ست که اطلاع رسانی شان هم بسيار گسترده شده، نشريات خاص زنان دارند و حداقل ۷ يا ۸ نشريه ی خاص زنان وجود دارد، تا آنجايی که من اطلاع دارم. به لحاظ سياسی هم از اين جهت که آنها توانسته اند به موفقيت های بيشتری از لحاظ دسترسی مردم کرد به حقوقشان نائل بشوند، می توانم بگويم آرامش شان هم از اين بابت از ما بيشتر است. در مورد کردستان ترکيه، من اتفاقا سفری داشته ام و چيزی که ديدم يک حس و شور انقلابی بسيار در ميان زنان منطقه بود و بخصوص که زنان مسن تر بسيار انقلابی تر از زنانی هستند که جوانند. آنچه من آنجا ديدم اين مسئله بود که مبارزات ملی پوشش عمده ی مبارزات بود و در واقع مبارزات زنان هم بخشى از مبارزات ملی بود. اما در آنجا هم زنان بسيار فعالی وجود دارد. تا آنجا که ما هم از دور می شنويم احزاب خاص زنان هم دارند، بخصوص زير سايه ی حزبی که آنجا فعاليت داشته است و مثل اينکه الان هم با تغیير اسم مجددا در حال فعاليت هست. همچنين ما زنانی از گروه «دهاپ» و ساير احزاب ديدم که اينها هم در حال فعاليت بوده اند در کنارش هم خانم هايی بوده اند که بصورت NGO های مختلف فعاليت خاص زنان را انجام می دادند. اما شايد در سفر کوتاهی که داشتم وقت نشد يا فرصت خوبی دست نداد که ببينم و بشناسم، من نتوانستم زنان نويسنده به آن شيوه پيدا کنم. در پرس و جويی هم که کردم زنانی که خاص بصورت فمينيستی بنويسند و چنين ديدگاهی داشته باشند، حداقل در آن يکی دوتا شهری که من رفته بودم نبودند و به من معرفی نکردند. اما، در هر صورت بازهم جو آنجا نسبت به جو ما،‌ کردستان ايران، بازتر بود و فضای بهتری برای کار فراهم بود و همانطور که مطلع هستيد زنان بزرگ و نامداری مثال خانم فلکناز اوجا و مخصوصا خانم ليلا زانا در کردستان ترکيه پرورده شده اند، کسانی هستند که امروز در دنيا واقعا حرف دارند که بزنند و خانم ليلا زانا کسی هست که بعنوان يکی از کانديداهای جايزه ی صلح همواره مطرح بوده است. در مورد کردستان ايران، حقيقتا فضای خيلی فشرده ای ما داريم. فشار بر ما خيلی زياد است. آن امکاناتی که در کردستان عراق هست، بهيچ عنوان نداريم. يک مقدار آزادی هايمان هم از کردستان ترکيه کمتر است. يعنی آنجا حداقل اگر می توانند تظاهراتی، درخواستهای مدنی و مطالبات مدنی داشته باشند، ما اينجا از همان هم محروميم. برای مراسم ۸ مارس چقدر بايد بدويم که مثلا يک مجوز بگيريم. با تمام مشکلاتی هم که اينجا داريم، طبعا فضا بسته و برخوردها اخيرا خيلی زياد شده و احضارهای مان به دادگاه خيلی زياد شده است، اما در هرحال در فضای موجود باز توانسته ايم مراسم های مختلفی برای ۸ مارس داشته باشيم، برای منع خشونت عليه زنان مراسم داشته باشيم و جديدا هم که توانسته ايم يک نشريه ی خاص زنان را منتشر بکنيم که اگر مهلت داده بشود و اين تداوم پيدا کند، اميدواريم که بتوانيم آگاهی فمينيستی زنان را بالا ببريم.

دويچه وله:‌ قطعا انتخاب جلال طالبانی به رياست جمهوری عراق در شرايط زنان کردستان عراق تاثير بسزايی داشته است، چون او نه فقط يک مبارز کرد هست، بلکه يک روشنفکر هست. آيا اين انتخاب و تاثيرات بلاواسطه ای که در رشد زنان کردستان عراق داشته است می تواند آثار خودش را در ايران هم بجا بگذارد؟

طلوعی: انتخاب آقای طالبانی از اين لحاظ برای همه ی ما بسيار مهم است، برای زنان مان هم که طبعا خواهان اعاده ی همه ی حقوق انسانی خود هستند باز هم مهم است و من آرزو می کنم، واقعا قلبا آرزو می کنم که بعد از آقای طالبانی حداقل رييس جمهور عراق و يا کشورهای ديگری هم که کردها در آن هستند، بتواند يک زن کرد باشد و من هيچ فرقی بين زن و مرد، کرد و فارس و ترک و عرب نمی بينم.

دويچه وله: برمی گردم به مسايلی که در کردستان ايران مطرح است و احتمالا فقط محدود به کردستان ايران نمی شود، شما در صحبت های تان به رسم زن به زن اشاره کرده بوديد. سابقه ی مبارزه ی نيروهای سياسی عليه اين رسم کوتاه نيست، با اينحال اين رسم هنوز در روستاهای عقب افتاده به اجرا درمی آيد. می خواهم بدانم، اين نوع ازدواج دادن اجباری زنان چه ابعادى دارد؟

طلوعی: متاسفانه اين وضع هنوز هم در مناطق روستايی ديده می شود. من الان بخاطر نشريه ی مان خيلی با زنان روستای در ارتباط هستم، گزارشهای مختلفی هستند که می بينم که هنوز اين رسم ناپسند پابرجا هست. در مسئله ی زن بزن متاسفانه نه در اول ازدواجی که صورت می گيرد اختياری برای زن قائل می شوند و نه در بعد از اين ازدواج. مثلا اگر يکی از خانواده ها زندگی اش از هم بپاشد، خانواده ی دومی که اين زن بزن در آن صورت گرفته است حتا اگر خوشبخت هم باشد طبق اين رسوماتی که هست بايد از همديگر بپاشد. و چنانچه اين خانواده ی دوم مثلا حاضر نشوند زندگی شان را به جدايی بکشانند از طرف افراد خانواده طرد می شوند. طبعا اين ازدواج اجباری هم خود ازدواجش و هم عواقب بعد از آن خشونتی ست که بر زن روا می شود و اختيار زن را در هر صورت در زندگی حذف می کند و ما بايد تلاش بکنيم که با ارتقاء سطح فرهنگی مردم با اين پديده مبارزه بکنيم و زن بتواند واقعا حق اين را داشته باشد که همسرش را خودش انتخاب بکند و هر وقت هم که واقعا نمی تواند با او زندگی بکند اين اختيار را داشته باشد که بتواند به آسانی از او جدا شود. نه اينکه اينقدر سد و موانع بر سر راهش قرار بگيرد که در واقع عملا مشکلاتش را بيشتر کند.

دويچه وله:‌ تا چه حد اين رسم آنجا، در روستاهای عقب افتاده ی کردستان، عموميت دارد؟

طلوعی: در شهرها، می توانم بگويم بسيار بندرت. اما در روستاها متاسفانه هنوز هست. اگر شما از من الان آماری بخواهيد، من نمی توانم بصورت دقيق آماری راجع به اين مسئله به شما ارائه بکنم مگر اينکه تحقيقی روی اين مسئله انجام بدهیم. ولی به هر روستای کردستان که مراجعه کنید، مطمئنم که مواردی از زن بزن را خواهيد ديد. به نظر من روستايی وجود ندارد که اين مورد در آن وجود نداشته باشد.

دويچه وله: آيا اقدامات قانونی و يا روشنگرانه ای هم در زدودن اين رسم صورت می گيرد. مثلا، آيا گروههای زنان به روستاها مراجعه می کنند و با مردم صحبت می کنند؟ یا مثلا، مراکزی برای پناه آوردن دختران جوانی که قربانی اين رسم می شوند، وجود دارد؟

طلوعی: چنين مراکزی در واقع از طرف NGO ها اصلا اجازه ی تاسيس ندارد و از لحاظ آگاهی رسانی هم که گروههای فعال زنان هستند که اين يکی از مواردی ست که راجع به آن در روستاها صحبت می کنند. اما، راجع به اقدام قانونی که گفتيد، هيچ قانونی اين را منع نکرده است و هيچکس هم نمی تواند پيگرد قانونی برای اين مسئله ايجاد بکند با توجه به اين شرايطی که فعلا هست، يعنی منع قانونی ندارد. اما، به خانه هايی هم که بخواهد پناه برده شود، اينجا تنها بهزيستی ست که خانه ی سلامت دارد که در همين يکی دو روزه من با کسی برخورد کردم که از خانه ی سلامت بعد از ۲ سال خارج شده بود و بسيار عاصی بود و در واقع آنجا را فقط يک زندان محترمانه می دانست و بسيار گله مند بود از اينکه بعد از مشکلاتی که داشته نهايتا خانه ی سلامت آمده و او را به عقد يک معتاد درآورده است که بعد از آن زندگی اش بسيار از قبل هم دشوارتر شده است.

دويچه وله:‌ خانم طلوعی سوال بعدی من درباره ی ماهنامه ی «راسان» است. تيراژ اولين شماره اش چقدر بوده ؟

طلوعی: من اولين شماره اش را ۳ هزارتا چاپ کردم، ولی با توجه به اينکه گستره ی آن فقط استان کردستان است هنوز از ميزان فروش آن اطلاعی ندارم. اما، متوجه شده ام که بقيه ی نشريات هم همين تيراژ ما را دارند برای کل مناطق کردنشين و ديگر نمی دانم چقدر در محاسبه ام اشتباه کرده ام يا نه، فکر می کنم حول و حوش های شماره ی ۲ تقريبا رقمی بيايد دستم که ببينم اين تيراژ را من بايد بالاتر ببرم يا پايين تر.

دويچه وله: انعکاس اولين شماره ماهنامه چطور بوده است؟

طلوعی: انعکاسش بسيار عالی و من به سهم خودم خيلی خوشحال و راضی ام. استقبال خانمها بسيار عالی بوده،‌ من تلفن های بسيار زيادی دارم، هم از خانمها و هم از آقايان، پير و جوان و زوجها با همديگر که خيلی با ذوق و شوق ابراز می کنند که وجود چنين نشريه ای واجب بوده و آماده اند تا جايی که می توانند به ما کمک کنند، مطلب بنويسند و اخبار و مسايل را منعکس کنند. حقيقتش اين تشويقها و تلفن ها و تماسها و تشکرشان من را به کارم بسیار دلگرم کرده است.

دويچه وله: آيا بعد از انتشار ماهنامه ی «راسان» پيش آمده که زنانی هم به تحريريه ی شما مراجعه بکنند که مشکلاتشان را درج کنيد؟

طلوعی: بله، اتفاقا اين مسئله خيلی بيشتر شده است، يعنی طوری شده که بعضی روزها را من از شدت تاثر مسايل خانمها مجبور می شوم چند دقيقه ای را به گريه اختصاص بدهم. مخصوصا وقتی که می بينم زنانی می آیند که بسيار دردمندند و کار خاصی برايشان هم نمی شود کرد، کمک قانونی با توجه به اين محدوديت های قانونی نمی شود کرد، و شما فقط بايد گوش بدهيد و در نهايت انعکاس بدهيد. علاوه بر اين مورد، خانمهايی هم می آيند که در اوج دردمندی با نهايت شوق می گويند که می خواهند برای «راسان» کار کنند و هيچ چشم داشتی هم ندارند و فقط می خواهند صدايشان به گوش جامعه برسد.