ريم بنا، صداى رنج و درد فلسطينیها
۱۳۸۵ آذر ۲۲, چهارشنبهريم بنا كه در روز هشتم دسامبر ۲۰۰۶، چهلمين سالگرد تولدش را جشن گرفته، در سال ۱۹۶۶ در شهر ناصره به دنيا آمد و در اواخر دهه هشتاد ميلادى در بين مردم فلسطين سر زبانها افتاد، البته نه به خاطر خواندن ترانههاى پاپ، بلكه اجراى دوباره ترانههاى قديمى و محبوب كودكان كه داشت به دست فراموشى سپرده میشد.
او با اين قدمش سبب شد كه بسيارى از اين ترانهها زنده گردند و دوباره از خانهها به گوش برسند. در دهه نود ميلادى ريم بنا چند آلبوم پاپ منتشر كرد، از جمله مجموعهاى به اسم «رويا» كه در سال ۱۹۹۳ به انتشار رسيد و يكى از ترانههاى آن كه با خود آلبوم هم اسم است، به عنوان ترانه شماره يك از راديو مونته كارلو پخش شد.
البته سبك كارهاى ريم بنا در طول سالها تغيير كرده و قطعات آخرين آلبومى كه از اين خواننده فلسطينى تحت عنوان «آينه روح من» منتشر گرديده، تركيبی است از اشعار معاصر فلسطين و ترانههاى قديمى و اصيل فلسطين كه در قالبى مدرن و با تنظيمهايى جذاب و نو ارائه شدهاند.
شمارى از ترانههاى آلبوم «آينه روح من» الهام گرفته از ترانههاى فولكلور فلسطينی است و مانند اكثر ترانههاى اين آلبوم اثر مشترك ريم بنا و شوهر اوكرايينى او لئونيد آلكسیينكو است.
ريم بنا، موسيقى را وسيلهاى مهم براى بيان موجوديت فرهنگى میداند و بخشى از فعاليتش را به اين اختصاص داده كه شعرها و سرودههاى قديمى فلسطينى را جمع آورى كند و براى حفظ و زنده نگه داشتن آنها ملوديهايى بسازد كه رنگ آميزى مدرنى دارند، اما حال و هواى موسيقى سنتى و بومى فلسطين در آنها به خوبى محسوس است.
او خود میگويد: «من دوست ندارم كه كارم را به سبكى خاص محدود كنند. دوست دارم كه در عرصه موسيقى آزادانه عمل كنم و قطعهاى را بسازم كه خودم آن را حس میكنم و از درونم میجوشد. ساختههاى من و شوهرم میتوانند الهام گرفته از ملوديهاى فولكلور فلسطين باشند، اما ما ترانههاى فولكلور نمیسازيم، بلكه ساختههاى ما به موسيقى پاپ عربى و يا شرقى نزديكتر است.»
آشنايى ريم بنا با لئونيد آلكسیينكو برمیگردد به دهه هشتاد ميلادى، زمانى كه هر دوى آنها در دانشسراى عالى موسيقى در مسكو درس میخواندند. اين دو هنرمند كه در سال ۱۹۹۱ با هم ازدواج كردند، سالهاست كه با سه فرزند خود در ميان فلسطينيان زندگى میكنند و فعاليتهايشان را بيش از همه در همين مناطق متمركز كردهاند:
«من به همراه شوهرم لئونيد، تمامى آلبومهايمان را در يك استوديوى خيلى معمولى در شهر ناصره ضبط و تهيه میكنيم. من دوست ندارم كه ترانهها و قطعاتم را در يك استوديوى اسراييلى ضبط كنم، سواى اينكه هزينه چنين كارى هم خيلى سنگين است. من میكوشم با ترانههايم براى مردم دنيا تعريف كنم كه مردم فلسطين چه رنج و سختیهايى را تحمل میكنند.»
همانطور كه اشاره شد، ريم بنا اگر چه بيش از ده سال است كه در فلسطين ستارهاى بزرگ محسوب میشود، اما آشنايى اروپاييها با اين خواننده محبوب به دو سه سال پيش برمیگردد و بانى اين آشنايى هم Kari Bremnes يكى از خوانندگان معروف زن در نروژ است كه چند سال پيش در حين اقامتش در اسراييل به كارهاى ريم بنا برخورد و او را بطور غيرمنتظره براى حضور در يك پروژه به اسلو پايتخت نروژ دعوت كرد.
در سال ۲۰۰۳ آلبومى عليه جنگ و خونريزى منتشر شد تحت عنوان «ترانههاى لالايى محور شرارت» كه در واقع پيامى بود به جرج دبليو بوش رييس جمهور آمريكا . اين آلبوم دربرگيرنده قطعاتى است كه چند خواننده زن از عراق، ايران، فلسطين و خود نروژ اجرا كردهاند. ريم بنا يكى از خوانندگان اين آلبوم بود.
سفر ريم بنا و شوهرش به نروژ فرصتى مناسب را فراهم آورد كه اين ستاره فلسطينى علاوه بر شركت در اين پروژه ضدجنگ، با تهيه كنندگان و موزيسينهاى نروژى آشنا شده و و آخرين ساختههايش را با كمك يك شركت نروژى و همچنين با همكارى نوازندههای برجسته اين كشور، در قالب آلبومى به اسم «آينه روح من» ارائه دهد.
ريم بنا در ترانههايش بيش از همه از رنج و درد مردم فلسطين میخواند و میكوشد كه زندگى روزمره فلسطينيان را در قالب شعر و موسيقى بگنجاند، و از آنجايى كه سايه قهر و خشونت و سركوبى بر منظقه حاكم است، طبيعی است كه شماري از ترانههاى اين خواننده مضمونى سياسى اجتماعى دارند.
ريم بنا عليرغم به مشكلات و موانع متعددى كه بر سر راه هنرمندان وجود دارد، در تلاش حفظ ميراث فرهنگى فلسطينيان است، هم از طريق ساختن ترانه و هم از طريق اجراى برنامه. او خود دراينباره میگويد:
«من در ناصره زندگى میكنم كه از سال ۱۹۴۸ تحت اشغال اسراييل قرار دارد. من در شهرها و روستاهاى عرب نشين اين منطقه كنسرت اجرا میكنم، اما اكثر برنامههايم را در شهرهاى فلسطينى نشين برگزار كردم، چون رام الله، نابلس، جنين كه البته رسيدن به اين شهرها هم كار سادهاى نيست، چون بايد از پاسگاههاى مختلف بگذرم. گاهى ناگزيرم كه ساعتها صبر كنم و شايد، به نتيجه هم نرسم. در اين موارد گيتارم و دست بچههايم را میگيرم و سعى میكنم كه از طريق راههاى آسفالت نشده به مقصد برسم.»
شهرام احدى