1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

ریشه‌های خشونت خانگی

شيرين جزايرى۱۳۸۴ آذر ۱۳, یکشنبه

"مسئله ى خشونت عليه زنان فقط به نظر من خانگى نيست، مسئله اى ست كه مى تواند ناشى بشود از عملكرد دولتها، ناشى بشود از اشتباهات سياسى اى كه در برنامه ريزى ها مرتكب مى شوند، ناشى بشود از فساد اقتصادى وناشى بشود از بيكارى "

https://p.dw.com/p/A6NI
خانم مهرانگیز کار از پژوهشگران و مدافعان حقوق زنان
خانم مهرانگیز کار از پژوهشگران و مدافعان حقوق زنانعکس: DW

روزى نيست كه در روزنامه‌هاى كشورهاى مختلف جهان خبرى درباره اعمال خشونت بر زنان به چشم نخورد. روز بيست وپنجم نوامبر، برابر با چهارم آذر ماه، از طرف سازمان ملل متحد روز بين المللى منع اعمال خشونت بر زنان و دختران نام گرفته است. هرساله در ماه آذر به مناسبت این روز مراسم گوناگونی در سراسر جهان برگزار می‌شود و سازمانهای مختلف مدافع زنان تلاش دارند که ابعاد مختلف خشونت بر زنان را به گوش جهانیان برسانند و خواستار تغییرات قوانین زن ستیز در کشورها و محدود کردن اعمال فشار بر زنان هستند. خشونت عليه زنان به اشكال مختلف، در جامعه و در خانواده، در فرهنگ‌هاى گوناگون و درروابط انسانهايى با درجات تحصيلى و شرايط اقتصادى متفاوت اعمال می‌گردد.

اشكال بروزخشونت گوناگونند. كتك و آزار جسمى زنان و دختران درخانه توسط همسرو يا شريك زندگى، برادر و يا پدر خانواده، تحقير وفحاشى، بى توجهى و بى مهرى، گرفتن ايرادهاى دائمى و پايين آوردن اعتماد به نفس، محدوديت خروج از خانه، ايجاد مانع در كسب آموزش و ادامه تحصيل، آزاروتجاوز جنسى حتى در زندگى زناشويى، حاملگى اجبارى، تهديد به قتل، شكنجه ، طرد از خانه و محل زندگى و ازدواج اجبارى از نمونه‌هاى اعمال خشونت به زنان در خانواده و محيط زندگى آنان است.

بايد در نظر داشت كه در محيط اجتماع نيز به كرات زنان تحت فشار و اعمال خشونت قرار می‌گيرند. به عنوان نمونه می‌توان از آن تجاوز، اجحاف و تحقير جنسى در محيط كار، عدم برابرى دردريافت حقوق، روسپيگرى اجبارى و خريد و فروش زنان و دختران، غيره وغيره نام برد. بحث درباره عواقب و نتايج روحى و روانى ناشى از انجام خشونت بر زنان و كودكان وتأثيرات برجاى مانده در زندگى شان، خود موضوع بررسى ديگرى است.

خانم مهرانگیر کار، از پژوهشگران و مدافعان حقوق زنان درباره اینکه تعیین چنین روزی به عنوان روز منع خشونت بر زنان می‌تواند در جهت روشنگری ابعاد مختلف این ناهنجاری موثر باشد، می‌گوید:

"بحث خشونت عليه زنان و ضرورت كنترل اش در جوامع مختلف دنيا در حال حاضر مطرح است و اين بحث يك بحث جهانى شده و طبيعى ست كه دخالت سازمان ملل متحد و نامگذارى اينروز بنام خشونت عليه زنان می‌تواند يك عامل تاثيرگذار باشد در آينده‌ی وضعيت زنان در جوامع مختلف."

طبق آمار منتشر شده از سوی خبرگزاری ایرنا، تنها در سال هشتاد و دو در استان گلستان از هر صد مورد مرگ زنان، ۱۶مورد خودكشى دختران جوان بین ۱۸ تا ۲۴ سال بوده. آیا می‌توان گفت که اعمال خشونت بر زنان در جامعه‌ی ما افزايش یافته؟

خانم کار معتقد است: " من گمان می‌كنم انواع خشونت در ايران در سالهاى اخير، شايد بشود گفت در پنج و یا شش سال اخير افزايش پيدا كرده است، علتش هم وضعيت نابسامان اجتماعى و اقتصادى در ايران است. يعنى ما همواره وقتى كه بحث خشونت درباره‌ی زنان، عليه زنان در ايران را مطرح می‌كرديم، خوب تا سالها بحث‌هاى قانونى را وارد مطالعات خودمان می‌كرديم و همچنان هم به اين بحث‌ها توجه می‌كنيم، ولى همانطور كه می‌دانيد، در حال حاضر مسايل و مشكلات اجتماعى و اقتصادى در ايران به آن درجه‌ای از وخامت رسيده كه شايد ديگر تغيير قوانين هم به تنهايى چاره ساز نباشد، هرچند كه همواره در اولويت قرار دارد."

در بسیاری از جوامع سعی می‌شود اعمال خشونت بر زنان در خانه، کتک خوردن و اهانت به آنان توسط مرد خانواده، امری خصوصی جلوه داده شود. آیا این مسئله امری خانگی است؟

خانم مهرانگیز کار در این باره معتقد است: " مسئله‌ی زنان و خشونت عليه زنان فقط به نظر من خانگى نيست، مسئله‌ای ست كه می‌تواند ناشى بشود از عملكرد دولتها، ناشى بشود از اشتباهات سياسى‌ای كه در برنامه ريزى‌ها مرتكب می‌شوند، ناشى بشود از فساد اقتصادى كه بهرحال مرتبط است و ريشه دارد در حكومت و ناشى بشود از بيكارى، زنان آسيب ترين افراد جامعه‌ای هستند كه گرفتار بيكارى می‌شود، گرفتار مشكلات معيشتى می‌شود و طبيعى ست كه آنوقت زنان تحت فشار قرار می‌گيرند، مخصوصا در جامعه‌ای كه قرار است مطابق قوانين «مردان نفقه به زنان» بدهند! و خوب وقتى كه مردان در يك جامعه‌ای بخش عمده‌ی شان بيكار باشند يا با مشكلات معيشتى فراوانى برخورد بكنند، طبيعى ست كه اينها از نظر روانى ديگر نمی‌توانند آدمهاى متعادلى باشند و آنوقت خشونت عليه زنان بصورت خانگى هم افزايش پيدا می‌كند، در حاليكه منشاء و ريشه اش را بايد در سياست گذارى‌هاى غلط و در رفتار نامناسب دولتها در برخورد با مسايل اجتماعى جست و جو كرد. متاسفانه برخوردى كه انتخاب شده در ايران براى كنترل نابهنجارى‌هاى اجتماعى و آسيب‌هاى اجتماعى، فقط، برخورد خشونت آميز است. يعنى خشونت بر خشونت اضافه می‌شود و مثل اينكه به نظرشان می‌رسد كه اساسا نبايد برنامه ريزى بكنند و اساسا نبايد كار فرهنگى بكنند، نبايد كار اقتصادى بكنند، نبايد اصلاح بكنند وضعيت اشتغال را در ايران و نبايد توجه بكنند به اينكه زنان در بافت سنتى، بخصوص در بافت سنتى جمعيت ايران در حاليكه ديگر مردان قادر نيستند آنها را از نظر مالى اداره و تامين بكنند، چه بايد بكنند!"

شايد اين سوال مطرح گردد كه مردانى نيز وجود دارند كه مورد اين اجحافات چه در اجتماع و چه در محيط خانه قرار می‌گيرند. اين یک واقعیت است. خشونت در ابعاد وسيع آن در مورد زنان و مردان اعمال می‌شود، اما در اغلب موارد قوانين و قواعد اجتماعى، سنتى ومذهبى در جهت دفاع از مردان عمل می‌كنند و به همين جهت ما شاهد انجام خشونت به اشكال نامبرده و در مقياس بسيار بالاى آن بويژه درمورد زنان هستيم.