1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

زنان عراقى و انتخابات

شيرين جزايرى۱۳۸۳ بهمن ۳, شنبه

به زمان تعيين شده براى انجام انتخابات در عراق، يعنى سى ام ژانويه، برابر با يازدهم بهمن ماه چند روزى بيشتر باقى نمانده است. همچنان در رسانه هاى گروهى جهان روزى نيست كه خبرى از انفجار بمب، هجوم به مراكز مختلف ادارى و اقتصادى، گروگان گيرى، حمله هاى نظامى، حال چه از طرف شورشيان و چه از جانب نيروهاى عراقى و ارتش آمريكا منتشر نگردد. قربانيان اين حملات بطور عمده غيرنظاميان و در ميان آنان اغلب زنان و كودكانند.

https://p.dw.com/p/A6Oa
پلاكاردهاى انتخاباتى در بغداد
پلاكاردهاى انتخاباتى در بغدادعکس: AP

در خيابان هاى بغداد در اين روزها پلاكاردهاى انتخاباتى مختلفى به چشم مى خورند. در اين پلاكاردها شعارهاى اصلى درباره استقلال عراق و پايان دادن به درگيرى هاى خشونت آميز در اين كشور است. در فهرست نام نامزدهاى انتخاباتى، اسامى زنان شركت كننده نيز به چشم مى خورند.

زن ميانسالى كه با همكارى ده زن ديگر براى خانم دكتر رجاء الخوزاعى تبليغات انتخاباتى مى كند، مى گويد كه تعداد زيادى از مردم ترس دارند كه در حوزه هاى انتخاباتى حضور يابند. اين زنان هفته اى يكبار در مركز حزب اتحاديه ملى عراق با يكديگر ملاقات مى كنند. اين حزب با نام العراقيه فهرست نام كانديداهاى خود را در انتخابات اعلام كرده است. از ۲۴۰ نامزد انتخاباتى، ۸۰ نفر زن هستند. نام دكتر رجاء الخوزاعى كه در دولت انتقالى و مجمع ملى عراق نيز شركت داشته، به عنوان نفر نهم در اين فهرست اعلام شده است. او معتقد است كه در جنوب عراق ترس از شركت در انتخابات مانند بغداد بزرگ نيست.

خانم رجاء الخوزاعى كه به عنوان پزشك از منطقه ديوانيه در انتخابات شركت دارد، مى گويد كه »اين ترس براى او آشناست و خود بارها به مرگ تهديد شده است.« او معتقد است كه اگر شرايط امنيتى بهتر بود، بسيارى از مردم در انتخابات شركت مى كردند ولى با وجود اين پيش بينى مى كند كه تا حدود ۶۰ درصد عراقى ها در انتخابات شركت كنند. رجاء الخوزاعى مى گويد: »هر كس در نهايت مى ميرد ولى زمانى كه اجلش رسيده باشد.« اعضاى شركت كننده در اين گروه زنان، از ترس جان نام خود را بر زبان نمى آوردند. ليست انتخاباتى گروه اول اين حزب به دليل مطرح كردن نظراتى كه مورد قبول بسيارى در عراق است، مورد محبوبيت قرار دارد. از جمله خواست هاى آنان تعيين مهلت مشخص براى خروج نيروهاى آمريكايى از عراق، تشكيل مجدد ارتش مردمى در اين كشور و حفاظت از مرزهاست. زنان شركت كننده در اين گروه برنامه خاص دكتر رجاء الخوزاعى را با رفتن به خانه هاى افراد مختلف و تبليغ براى او، در بين زنان دنبال مى كنند.

زن ديگرى كه نامش در فهرست نام كانديدهاى انتخاباتىست، حنا ادوارد نام دارد. او وكيل مدافع است و بعنوان نامزد انتخاباتى درليست گروه الوطنى معرفى شده است. او با ديده ترديد به اين انتخابات مى نگرد و مى گويد كه مردم اطلاعات زيادى درباره نامزدهاى انتخاباتى ندارند و مى توانند مورد سوء استفاده برخى از گروه ها قرار گيرند. گروه الوطنى از پزشكان و استادان دانشگاه و هنرمندان غير وابسته است. او مى گويد: »ما با معرفى نامزدهاي انتخاباتى و برنامه مان مى خواهيم نشان دهيم كه واقعا خواستار تغييرات پايه اى در جامعه عراق هستيم. در يك حكومت دموكراتيك بايد زنان و مردان حقوق مساوى داشته باشند.«

خانم حنا ادوارد در بصره متولد شده و از سال ۱۹۷۱ تا ۱۹۸۳ در شهر برلين آلمان، مسئول فدراسيون بين المللى زنان دموكرات بوده است. او كه از فعالان جنبش چپ در عراق بشمار مى آمده، امكان زندگى در اين كشور را در دوران حكومت صدام نداشته و تا سال ۲۰۰۳ را در منطقه كردستان عراق سپرى كرده است.

حنا ادوارد مى گويد: » ما بايد از اين زمان استفاده كنيم. عقب انداختن انتخابات مى توانست به نفع همه باشد. ما بايد فعال باشيم و نطرات خود را مطرح كنيم. تا به حال ما دو تن از زنان فعال در گروه خود را از دست داده ايم. براى آينده كودكانمان براى برابرى حقوق زنان مى بايد كار كرد، براى برقرارى عدالت و استقرار دموكراسى.«

شرايط كار و زندگى روزنامه نگاران زن در عراق

خانم سحر محمد روزنامه نگار عراقى كه در بغداد زندگى مى كند، مشکل اساسى را بى قانونى در عراق مى بيند. او مى گويد كه هر روز صبح وقتى عازم محل كارش مى شود و با چهار كودكش كه همه به مدرسه مى روند، خداحافظى مى كند، نمى داند كه آيا بازگشتى براى او، يا همسر و فرزندانش وجود دارد.

گروههاى مسلح هنوز هم در شهرها پراکنده هستند و اين تهديد بزرگى به خصوص براى زنان است. تجاوز و آدم ربايى رواج دارد. بر طبق اطلاع سازمان سرزمين زنان به يک بيمارستان بغداد از شروع جنگ تا فقط چهار ماه اول، بيش از سيصد مورد زنان مورد تجاوز قرار گرفته، رجوع كرده اند . هر چه به تاريخ انتخابات در اين كشور نزديكتر مى شويم، شاهد گسترش ابعاد اين حملات هستيم. شرايط زندگى چه از نظر امنيتى و چه از نظر سياسى و اقتصادى، شرايط بسيار سختى است. بويژه اين وضعيت براى زنان مشكل تر است. آنان چه در خانه با بافت پدرسالارانه آن و چه در اجتماع، در شرايط ناامن كنونى، با دشوارى هاى زيادى روبرو هستند.

شرايط زندگى و كار بخصوص براى روزنامه نگاران زن در اين كشور، شرايط سختى است. دو تن از اين زنان ژورناليست در پاسخ به سوالات راديو دويچه وله در باره شرايط زندگى زنان و شرايط كارى آنان و تهيه گزارش در ميان انفجارات بمب پاسخ گفته اند. آنان مى گويند كه زندگى در اين شرايط به روزمرگى ما بدل شده است و حتى با لبخند از اين مسئله ياد مى كنند كه چطور در طول زمان، آنان مى توانند با شنيدن صداى انفجار حتى با فاصله دور، نوع بمب و درجه شدت آن را تشخيص دهند.

خانم دنيا بغدادى در اين باره مى گويد: »شرايط بسيار بد امنيتى، تأثيرات منفى خود را بخصوص در مورد امكان حركت آزادانه زنان و امكان شركتشان را در زندگى اجتماعى در عراق، گذاشته است.«

از نوع زندگى اين روزنامه نگاران زن در عراق مى توان تشخيص داد كه اين محدوديت ها چگونه عمل مى كنند. سهاد، زن مجرى جوان راديو، فقط با همراهى پدر يا برادرانش خانه را ترك مى كند و رفت و آمد به محل كارش فقط از طريق استفاده از سرويس رفت و آمد راديو امكان پذير است.

دنيا بغدادى كه حدود چهل سال سن دارد، و ازدواج كرده است در اين باره مى گويد: »شرايط زندگى زنان در حقيقت به نسبت زمان پايان حكومت صدام، تغييرات زيادى كرده است. ما اكنون سازمان هاى زنان غير دولتى زيادى داريم. شركت زنان در زندگى اجتماعى كاملا از بين نرفته، درست است كه شرايط امنيتى سخت است اما اين براى مردها هم همينطور است.«

او به كارش در اين شرايط سخت ادامه مى دهد و براى تهيه گزارش در رفت و آمد است اما در صندوق دستى اتومبيلش اسلحه كوچكى را براى دفاع از خود حمل مى كند. همراه داشتن اسلحه از زمانى است كه او در اتوبان مورد حمله مهاجمان قرار گرفته و از دست آنها گريخته است.

او مى گويد: »من مى خواهم از سد همه اين موانع عبور كنم. من نمى خواهم از واقعيت بگريزم. اين تصميم شخصى من، براى زندگيم است. من مى خواهم زندگى كنم، مى خواهم در تغييرات اجتماعى كشورهم حضور داشته باشم و همه آنچه را انجام دهم كه سال ها انجام آن برايم امكان پذير نبود.«

سهاد ربيعه زن جزان خبرنگار، درباره تجارب خود مى گويد و تجارب ساير همسالانش. تجاربى كه در آنها ترس از مرگ با احساس فشار بدليل تفكر سنتى جامعه درباره دختران ”بى پناه“، به هم مى آميزند:

»به دليل شرايط امنيتى بسيارى از خانواده ها دختران خود را فقط در مشايعت يك فرد همراه، به بيرون از خانه مى فرستند. و طبيعى است كه اين مسئله فشار اضافى بر خانواده است. برخى از خانواده ها تصميم گرفته اند كه دختران خود را اصلا به خارج از خانه نفرستند و آنان ديگر نمى توانند ادامه تحصيل بدهند.«

اين گروه روزنامه نگاران حال به كشورشان باز گشته اند و در دلهره دائمى ميان مرگ و زندگى، بكار خود ادامه مى دهند.