1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

سالروز خاموشى مرغ سحر: قمرالملوك وزيرى

اسكندر آبادى۱۳۸۳ مرداد ۱۴, چهارشنبه

در سالروز درگذشتش ميتوانستم از روز تولدش بگويم. يا سروده شهريار را در ستايشش بخوانم. يا بگويم كه بهار در يكی از ترانه های خوش و بنامش برای اعتلای معشوقش از او استعاره جسته و گفته: “رخ تو دخلی به مه ندارد، كه همچو رويت قمر ندارد”. يا بگويم كه او جای داود پيغمبر را هم در ذهنها گرفته بود. چه، ديگر كسی از صوت داودی نمى گفت.

https://p.dw.com/p/A6E9
عکس: AP

هر آوای خوشی را با او مقايسه ميكردند. ميگفتند: راستی كه عين قمر ميخواند. اين بار اما دنبال جمله ای ميگشتم كه آنچنان ذات كار او را بر شما بنماياند كه وقتی صدای او را پخش كرديم، شما هم مثل من، خشخش صفحه گرامافون را من سرودی بشنويد، نه كمبودى.

قمر شايد در موسيقی ده پا فراتر بود، از آنچه پروين در شعر. ای بسا مردان و زنانی كه از تحريرهای او تقليد ميكردند و به گمان من تا امروز هيچكدام نتوانسته اند به شستگی و رفتگی او، در يك ميزان شش هشتم شانزده ضرب را بگنجانند. هيچ خواننده ای تا كنون به اندازه او تصنيفهای سياسی و اجتماعی
نخوانده است. آيا جوانهای ما ميتوانند تصور كنند، همين قمر الملوك وزيری كه نميخواست از سنتهای موسيقی ايرانی يك گام هم فراتر بگذارد، وقتی قرار ميشد، رنگ شادی نواخته شود، با سوت، نوازندگان را هنگام اجرای برنامه و ضبط صفحه، همراهی ميكرد؟ در يك كلام، قمر آينده موسيقی گذشته ما بود، در حالی كه ما هنوز در گذشته موسيقی آينده مان پرسه ميزنيم.

يادش گرامی است، گراميتر باد.