سانسور در نمایشگاه کتاب تهران
۱۳۸۴ اردیبهشت ۲۲, پنجشنبهاز برخی ناشران شنیده میشد که اگر کتابی جمع شود بهعنوان اعتراض غرفههای خود را تعطیل میکنند. اما این اتفاق افتاد و غرفهای بسته نشد. زمزمههایی برای نوشتن نامهای اعتراضی نیز بهگوش میخورد که بهنظر میرسد در همان حد زمزمه باقیمانده باشد. یکی از ناشران که تعدادی از کتابهایش جمع شده «نشر کتاب مس» است. ماندانا دیلمقانیان مدیر این انتشاراتی توضیح میدهد:
«شب اول نمایشگاه، یعنی روز افتتاحیه، ساعت هفت و نیم شب آمدند و گفتند کتابهای موسیقیتان را بگذارید روی میز. که ما ۱۳ عنوان همراه آورده بودیم که گذاشتیم روی میز. پرسیدند همین ۱۳ عنوان است؟ گفتیم بله. گفتند هرچه توی غرفه هست بچینید بیرون. گفتیم برای چی؟ گفتند ارشاد از طرف قوهی قضاییه حکم دارد که این کتابها را جمع کند. گفتیم حکمتان را به ما نشان بدهید، گفتند اگر ناراحتید ما میتوانیم برویم و قوهی قضاییه بیاید و غرفه را ببندد. گفتیم آخر این کتابها مجوز دارند، دلیلی ندارد، برای چه اینکار را میکنید. گفتند ما حامی شما هستیم، عارض شما نیستیم. در اصل باید از ما ممنون باشید که ما آمدیم وکتابها را میبریم. به دلیل اینکه اگر ما کتابها را نبریم آنها میآیند و غرفه را میبندند. خلاصه کتابها را باز زدند و بردند. همین.»
کتابهای جمعآوری شده آثاری در معرفی گروههای موسیقی و اشعار تصنیفها و ترانههای مشهور غربی بوده است:
«همهی کتابها مجوز داشت و چندتا از آنها به چاپهای مجدد رسیده بود: یکیش به چاپ هشتم، یکیش به چاپ سوم، دوتاش به چاپ دوم. و پنج سال است که داریم این کتابها را در نمایشگاه عرضه میکنیم.»
اما جمعآوری کتابهایی که مجوز انتشار دارند و بعضاً سالهاست در بازار موجود میباشند چه توجیهی میتواند داشته باشد؟
«توجیهشان این بوده که چند وقت است تشخیص دادهاند این کتابها برای جامعه مفید نیست و فکر کردهاند بهتر است این کتابها دیگر درنیاید. گفیم خوب، یعنی اسن که بیرون هم فروخته نشود؟ گفتند ما بیرون را نمیتوانیم جمع کنیم ولی توی نمایشگاه عرضه نشود.»
ظاهرا حساسیت تنها به کتابهای موسیقی محدود نمیشده:
«دوباره شب پنجم نمایشگاه آمادند و گفتند که کتابهای «ماتریکس»تان را باید جمع کنیم. گفتیم ماتریکس دیگر چرا؟ آن که فیلمنامه است، فیلمش از صدا و سیما پخش شده، اون که مثل کتابهای موسیقی ما نیست که مثلا بگوییم «ترویج فرهنگ غرب» است. گفتند که تشخیص دادهاند که برای نمایشگاه مناسب نیست. حتا آقای ندایی و آقای کمالی که آمدند اینجا من ازشان پرسیدم آخر این چه روشی است؟ شما اگر قبل از نمایشگاه به ما اعلام میکردید ما بعضی از این کتابها را تجدید چاپ نمیکردیم، چون بالاخره پنج سال است داریم آنها را میفروشیم. گفتند خسارتتان را میدهیم، بعدش، این در نمایشگاه یک چیز معمول است. این هجدهمین نمایشگاه است، پازده تا را ما خودمان شرکت داشتهایم و توی این پانزدهتا نمایشگاه خیلی چیز معمولیای بوده که بیایند و بگویند این کتاب قابل ارائه در نمایشگاه نیست و اصلا اعتراض ندارد. چیز عجیب و غریبی نیست. گفتیم برای ما چون اولینبار بود که پیش میآمد خیلی عجیب بود. امسال هم دیدیم که غیر از ما خیلی جاهای دیگر همین برخورد را داشتهاند. کتابهای «اوشو» جمع شده، کتابهای صادق هدایت جمع شده، یک کتاب، مال یکی از دوستان بود، «سال صفر»، اون جمع شده. یعنی تقریبا میتوانم بگویم کتابهایی که پرفروش بوده جمع شده. انگار فکر کردهاند کتابی که زیاد فروش میرود احتمال دارد که یک چیز خاصی توش باشد که بقیه ترغیب به خریدش میشوند.»
کتاب «داد بیداد» نوشتهی ویدا حاجبی (خاطراتی از نخستین زندان زنان سیاسی) که به گفتهی مدیر انتشارات «بازتابنگار»، فلامک برداعی، در مدت کوتاهی به چاپ دوم رسیده و آخرین نسخههای چاپ دوم آن به زودی به اتمام میرسد نیز قرار بوده از غرفهی این ناشر جمعآوری شود. ناشر اعلام کرده بود در این صورت غرفهی خود را بسته و نمایشگاه را ترک خواهد کرد. ظاهرا این تصمیم ماموران را قانع کرده که از جمعآوری کتابی که هزاران نسخهاش به فروش رفته صرفنظر کنند.
بهزاد کشمیریپور، گزارشگر صدای آلمان در تهران