1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

سايت Interconnect-Iranian پايگاهى براى معرفى هنرمندان جوان و گروه هاى راك ايرانى

۱۳۸۳ اردیبهشت ۲۲, سه‌شنبه

برگزارى مسابقه زيرزمينى راك در ايران، موسوم به UMC در سال ۱۳۸۱، نه تنها تاثيرى مثبت بر كم و كيف فعاليتهاى گروه هاى راك در كشور داشت، بلكه سبب شد كه علاقمندان فراسوى مرز كشور هم دست به كار شوند و به مرور زمان، شبكه اى به وجود بيايد. يكى از سايتهاى اينترنتى كه در پى مسابقه UMC به راه افتاد، سايت Interconnect-Iranian به زبان انگليسى بود كه به سرعت به پايگاهى براى معرفى هنرمندان جوان و آوانگارد ايرانى و به ويژه گروه هاى راك ايران

https://p.dw.com/p/A6EZ
عکس: AP

� بدل شد.

گردانندگى اين سايت را دو نفر برعهده داشتند كه خود هم در كار گرافيك و همچنين موسيقى فعال هستند، يكى آرش كه در سانفرانسيكو زندگى ميكند و ديگرى نصير، كه مقيم سوئد است. اما حال اين دو گرداننده Interconnect-Iranian پس از يك سال و نيم كوشش پيگير و جدى، تصميم گرفته اند كه به فعاليت اين سايت پايان بدهند. مطلب زير كه پس از گفتگوئى طولانى با اين دو تهيه شده و در آن به مسائل گوناگونى پرداخته شده است، از جمله انگيزه هاى شروع كار اين سايت، مشكلات كار و علل پايان فعاليت آن.

شهرام احدى


شروع فعاليت Interconnect را از زبان نصير ميشنويم: ”زمانى كه ما بطور اتفاقى توى اينترنت با هم آشنا شديم، آنچنان رابطه اى پيدا كرديم، مخصوصا در رابطه با همين موزيك جديدى كه در ايران بوجود آمده بود. چون هردوى ما هم اين مسابقه ى UMC رو تجربه كرده بوديم و خيلى احساساتى و داغ مشغول بحث و گفتگو بوديم. توى همون صحبتها حرف اين شد كه جايى رو درست بكنيم و بتوانيم اين جريان رو معرفى بكنيم. خيلى خودجوش و احساسى اين جريان شروع شد و از همون اول هم بدون كوچكترين تجربه و چشم داشتى شروع شد و يواش يواش هرشماره هم شكل گرفت و حركت كرد.”

آرش هم در تاييد اين حرف و درباره انگيزه هاى آغاز كار ميگويد: “راجع به اين جريان موزيك خوشحال بوديم. چيزى بود كه مثلا سالهاى سال، يعنى من خودم شخصا مى دونم كه دلم مى خواست يك تكونى اين موزيك لامصب كشورمون بخوره و شايد بشه اميدى داشت و ميشه راهى ديگه هم رفت. و وقتى كه من يه چيزهايى رو ديدم، از روى ذوق و شوق پريدم توى اين جريان و قاطى اون شدم.”

همانطور كه اشاره شد، در سايت Interconnect-Iranian، دركنار بخش موسيقى، هنرمندان جوان آوانگارد ايرانى هم معرفى ميشدند، اما چطور شد كه اين سايت فعاليتش را فقط به موسيقى محدود نكرد؟ نصير در جواب اين سوال به اين نكته اشاره ميكند كه: “يكى از بحثهاى من و آرش اين بود، كه آرش متعقد بود فقط بخش موزيك داشته باشيم. ولى من از اونجايى كه فكر مى كردم ايرانيها موزيك راك رو، البته ما فقط موزيك راك معرفى نمى كرديم ولى عمده ترين همون راك بود، بعنوان موزيكى جدى تلقى نمى كردند، فكر كردم اگه يك بخش هنرى هم اگه بذاريم، مثلا هنرمندهاى جوان و يا هنرمندهاى معاصر با ايده هاى خيلى آوانگارد را اگه معرفى بكنيم، ما يك وزنه ى سنگينى توى سايتمون خواهيم داشت و بهشون القا مى كنيم كه اين نوع موزيك جديه، اين نوع موزيك، موزيك نسل جوانه و بايد بطور جدى معرفى بشه.”

اگر چه مسابقه زيرزمينى UMC انگيزه شروع فعاليت Interconnect-Iranian بود، اما يكى از گروه اى شركت كننده در اين مسابقه دو گرداننده اين سايت رو بيش از همه تحت تاثير قرار داد: گروه سرخس و قطعه مرداب اين گروه كه در UMC چهارم شد. به گفته آرش، اصلا قطعه مرداب، بانى تماس او با نصير و راه انداختن سايت شد. و نصير هم درباره ويژگى و اهميت قطعه مرداب ميگويد: “براى من مرداب سرخس مهمه به خاطر اينكه از همون موقع باعث شد كه من بفهمم كه وجود موزيك راك به زبان فارسى امكان داره و ميتونه فوق العاده افكتيو باشه و ميتونه ترانه فوق العاده عميق و زيبايى باشه. ولى با يك درد و با يك خشونت و با يك انرژى، اونهم آلترناتيو راك.”

علت انتخاب اسم Interconnect-Iranian بيشتر برميگردد به تركيب جالب لفظ Interconnect كه به گفته نصير، بگونه اى رابطه درونى و داخلى را بيان ميكند: “ايده ى كلى ما راجع به Interconnect اصلا اين بود كه ما لينك باشيم، تا بتونيم بيشتر بچه ها و هنرمندهايى رو معرفى بكنيم كه وب سايت دارن و ما بتونيم از اين طريق، بيننده ها رو به وب سايتها راهنمايى كنيم و ارتباط مستقيم به همين هنرمندان بديم. براى همين اين اينتركانت كه خودش معنى رابطه ى درونى و داخلى ميده، به نظر خيلى اسم خوبى بود كه به ايده مون هم مى خورد. ما ميخواستيم كه يك Plattform باشيم براى اينكه بحثى بوجود بياد و بتونيم زاويه هاى جديد هنرى را مطرح بكنيم. مثلا بگيم اين نوع موزيك هست، اين نوع هنر هم هست. ولى خوب يا بديش به هيچ عنوان ربطى به Interconnect نداره.”

اما چطور شد كه گردانندگان اين سايت، اسمى فارسى انتخاب نكردند؟ نصير در ادامه ميگويد: ”دليل خاصى نداشت. من فكر مى كنم فقط بخاطر اين بود كه ما تصميم گرفتيم انگليسى بنويسيم. بخاطر اينكه برنامه فارسى نداشتيم و بلد نبوديم. فكر مى كرديم از اونجايى كه بايد انگليسى نوشته بشه، خيلى طبيعى به نظر مى اومد كه اسم هم انگليسى باشه البته من شخصا اگه الان چنين وب سايتى رو مى خواستم شروع كنم، صددرصد اسمى ايرانى انتخاب ميكردم و به زبان فارسى مى نوشتم.”

جالب توجه اينكه آرش در اين مورد نظرى متفاوت دارد و در جواب اين سوال كه آيا بهتر نميبود، براى اين سايت اسمى فارسى انتخاب ميشد، ميگويد: ”نه. قطعا فكر نمى كنم كه اسم ايرانى بهتر باشه. چونكه به نظر من اون خصوصيتى كه سايت داشت، خصوصيت كاملا ايرانى نبود. ايرانى هم بود ولى با ديدى دنياديده به ايران هم برخورد مى كرد و فقط دنبال مثلا فرهنگ غنى ايرانى نبود.”

يكى از نكات بسيار مهمى كه بايد به آن اشاره كرد، اينست كه قوه محرك فعاليت آرش و نصير، فقط عشق و علاقه بود و Interconnect هيچ پشتيبان مالى و اسپانسرى نداشت، البته به گفته نصير، خود سايت هم دنبال چنين چيزى نبود: “دوتا تصميم بزرگ داشتيم و برامون مهم بود. اولا اينكه به هيچ عنوان، از لحاظ مادى وابسته نباشيم، بخاطر اينكه به محض اينكه اسپانسرى بگه، ما مجبور ميشيم به ساز اون هم برقصيم. شايد مجبور بشيم از هنرمندها و موزيسين هاى كه حرفه اى كار مى كنن و در اين چارچوب و هدفى كه داشتيم نمى گنجيدند، مجبور بشيم اونها رو هم مطرح كنيم. براى همين هم تصميم گرفتيم كه به هيچ عنوان، وابسته نباشيم و خودمون تمام مخارج رو به عهده گرفتيم. دومين چيزى كه ما با هم كنار اومديم، اين بود كه ما زمانى كه احساس كرديم مسئوليتهايى كه اينتركانت داره، داره از زندگى برامون بزرگتر ميشه. يعنى به مسئوليتى بدل شده كه به هيچ عنوان ازش لذت هم نمى بريم و هدف هم اينكه يك سايتى رو هر ماه پر بكنيم و بگيم آخيش و از اول دوباره همون كار رو بكنيم، اين كار رو بذاريم كنار.”

اولين شماره Interconnect در ژانويه سال ۲۰۰۳، يعنى حدود اواسط دى ماه سال ۱۳۸۱ روى سايت رفت و بعد هم بطور ماهانه، به روز ميشد، اما با توجه به زياد شدن تدريجى مطالب و همچنين بهبود فرم و محتواى سايت، اين روند پس از مدتى به دو ماه يك بار رسيد و در اين اوخر هم به دو ماه و نيم يكبار كشيد. البته به گفته نصير، بيشتر شدن فاصله انتشار در كم شدن حجم كار تاثيرى نداشت، چون با انتشاره شماره اى جديد، انتظارات گردانندگان و كاربران هم بالا ميرفت. اما اينكه تهيه يك شماره چقدر كار ميبرد، مسئله ايست كه فقط خود نصير و آرش به آن ميتوانند جواب بدهند.

نصير ميگويد: “باور نمى كنى. من در محل كارم كامپيوتر نيست و بايد كارم در خونه انجام ميدادم. آرش هم بيچاره سر كارش هم وقت ميذاشت. ولى من شخصا مى تونم بگم كم كم بطور نسبى روزى ۶ ساعت وقت ميذاشتم. يعنى هرشب مى اومدم و تا ۱۰، ۱۱ شب كار مى كردم.”

و آرش هم اضافه ميكند: “حداقل مى تونم بگم اگه بخوايم ميانگين بگيريم، روزى سه ساعتى بايست پاى اين جريانها مى نشستم. از اى ميلهايى كه بين خودم و نصير، بين خودم و آرتيستها گرفته، تا تماس تلفنى و رجوع به سايتها و نوشتن مقالات. شايد الان هم دارم كم ميگم. و شايد بعضى روزها تمام كارم همين بوده و هيجده ساعت پاش بودم. بطور ميانگين فكر مى كنم سه يا چهارساعت روى اون كار مى كردم”.

سايت Interconnect تا چه اندازه موفق شده است كه ايده و طرح و اوليه اش را پياده كند؟ نصير معتقد است: “از لحاظ ايده دقيقا همون چيزى بود كه از روز اول مى خواستيم. منتها روز اول اصلا به اون شكل نرسيد، بخاطر اينكه تجربه مون كم بود. ولى مى تونم بگم هيچ فرقى در ايده مون نكرد، جز اينكه رشد كرد و هردفعه كاملتر و كاملتر مى شد. بخاطر اينكه من و آرش يك هدف مشخص، يك هدف مشترك داشتيم ولى دو شخصيت متفاوت بوديم. براى همين هم همديگه رو خيلى خيلى خوب كامل كرديم. و مى تونم بگم يكى از بهترين و بزرگترين تجربه هاى فرهنگى من همكارى با آرش بوده و اينكه چقدر خوب و دوستانه و دمكراتيك ما اين پروژه را ادامه داديم تا جايى كه واقعا امكانش نبود.”

و آرش هم ميگويد: ”تا جايى كه فكر مى كرديم، تقريبا اين ايده رو پياده كرديم. ولى از اولش هم كه با هم صحبت كرده بوديم، يه جورايى همين رابطه اى كه من و نصير ايجاد كرديم، خيلى جالب بود كه تقريبا توى يك فركانس با هم صحبت مى كرديم. حس هم مى كرديم كه طرف مقابل فقط چيزى نمى گه كه تو خوشت بياد، و يا به كسى برنخوره. و از اول هم صحبتشو كرده بوديم كه اين كار رو مى كنيم به خاطر علاقه اى كه بهش داريم، و هر وقت هم كه فكر كرديم داريم اون علاقه رو پياده نمى كنيم، قطعش مى كنيم”.

البته بايد به اين هم اشاره كرد كه دريافت اى ميلهاى تشويق آميز متعدد نشوندهنده موفقيت نسبى سايت Interconnect است، اما با وجود اين، آرش و نصير بر ضعف سايت هم واقف هستند.

نصير بزرگترين ضعف را در انگليسى بودن سايت ميبيند و ميگويد: “بيشترين چيزى كه به نظرم مياد، اينه كه فارسى بودنش الان خيلى براى من مهمه. يعنى من فكر مى كنم كه مطمئنا كسان ديگرى هم مى تونستند بيايند و با ما همكارى كنن و اينكه برد بيشترى هم به فارسى داشت. خيلى خيلى بيشتر. چون ايرانيايى كه خارج از كشور هستند، همه انگليسى بلد نيستند. ممكنه كه بفهمنن ولى نمى تونن يك نقد پيچيده اى رو بخونن و يا راحت دركش كنن. در نتيجه فارسى بودن سايت مى تونست خيلى خيلى برد انقلابى ترى اصلا داشته باشه و اصلا خيلى چيزها رو زيرورو بكنه. اين بزرگترين ضعف ما بود، يعنى يكى به زبان انگليسى بودن اون و يكى ديگه هم اسم خارجيش.”

و آرش هم به ضعفى ديگر اشاره ميكند: “يك پايگاه توى خود ايران كم داشتيم كه بتونه رگى هم به قلب جريان برسونه و به اون انرژى بده.”

حال نظرى مياندازيم به تقسيم كار بين دو گرداننده سايت. نصير همكاريش با آرش را اينطور توصيف ميكند: “ميشه گفت هم تقسيم كار داشتيم و هم نداشتيم. من بيشتر كارهاى گرافيك و وب سايت را مى گرفتم، بخاطر اينكه در دو كشور مختلف زندگى مى كرديم و امكان اين نبود كه دوتايى بتونيم با هم توى گرافيك و يا وب سايت و يا صفحه پردازى همكارى كنيم. بخش صفحه پردازى بطور مشخص دست من بود و بخش تنظيم مطالب و ويراستارى و اينها دست آرش بود. يعنى مسئوليت محتوا، در حاليكه مسئوليت هر دوتامون بود، ولى بيشترين راى رو آرش داشت و مسئوليت ظاهر سايت و يه سرى تماسها رو هم من داشتم. ولى در نهايت اينطورى بود كه يه زمانى آرش وقت نداشت و من بيشتر كار مى كردم، ولى در نهايت بازهم مطالب از زير دست آرش رد مى شد. زمانهايى هم كه من فرصت نداشتم، آرش كمكهايى مى كرد تا اينكه من برسم به صفحه پردازى و اينها”.

بد نيست بدانيد كه آرش و نصير با وجود تماس و همكارى عميق و روزانه، هيچوقت موفق نشدند كه همديگر را رو ببينند. آيا اين احساس عجيبى نيست كه آدم، دوستى به اين نزديكى داشته باشد، اما او را از نزديك نديده باشد؟ نصير در جواب اين سوال ميگويد: “چرا. خيلى عجيبه، يعنى خيلى وقتها كه همش هم حرف Interconnect و موزيك نيست، خيلى رابطه ى صميمى و دوستانه داريم و خيلى هم مسايل خصوصى مون رو به همديگه ميگيم و درددل مى كنيم و با هم شوخى داريم. ولى واقعا دوستى عجيبى شده. يعنى الان كه مثلا گرفتاره و تماسمون با هم كمه، خيلى جاش خاليه. يه روزى هم صددرصد همديگه رو خواهيم ديد”.

البته اين احساسيست كه آرش هم به وضوح درك ميكند و در ديدارى مشترك در آينده شكى ندارد: ” منهم فكر مى كنم كه همديگه رو مى بينيم. ولى خيلى دوستى مدرن قرن بيست و يكمى است از طريق اينترنت. البته خيلى رفاقت خوبى پيش اومد. يكى از بهترين دوستى هام بوده كه از نظر كارى با هركسى تا حالا در زندگيم داشتم”.

آيا دل گردانندگان سايت براى اين فعاليت پيگير و تماس با گروه ها و هنرمندان مختلف تنگ نخواهد شد؟ نصير اگر چه اين سوال را نفى ميكند، اما در عين حال ميگويد: “خيلى ناراحتم كه داره تموم ميشه. بخاطر اينكه خودم از اونجايى كه كار موزيك مى كنم، احساس مى كنم كه من مثل بقيه بچه ها احتياج دارم به جايى كه شايد مطرح بشم و يا حداقل كارهاى جديد رو ببينم. در هرحال ارتباطى با اين جنبش موزيكى كه بوجود اومده، برقرار كنم. اين فقط باعث ميشه كه ناراحت بشم. ولى احساس مى كنم من و آرش يك كارى رو باهم شروع كرديم و الان هم به پايان رسيده. اگه بخوايم در آينده با آرش و يا تنهايى كارى رو شروع كنيم، بايد با يك اسم و يا شكل جديدتر براساس تجربه هايى كه توى Interconnect داشتيم شروع بشه. احساس مى كنم اينتركانت ديگه جوابگو نمى تونه باشه. همانطورى كه گفتم يكى از ضعفهاش در حال حاضر اينه كه به زبان انگليسيه. بايد اين وب سايت به زبان فارسى مى شد كه برد بيشترى پيدا بكنه. اميدوارم بچه هاى ديگرى كه اهل كارهاى فرهنگى هستند به اين شكل شروع بكنن و كارو ادامه بدهند يا اينكه يه روزى من و آرش برمى گرديم و اين كار را مى كنيم.”

البته اين خداحافظى براى آرش هم قدم سختى است، اگر چه خود او هم چاره اى جز پايان كار نميبيند: “خيلى سخته. اما وقتى نصير به من اين پيشنهاد رو داد، انگار يه دفعه بارى از پشتم افتاد. من مدتى بود آماده بودم كه يه همچين كارى رو بكنم. ولى آنقدر برام سخت بود كه نمى تونستم قبول كنم. تا شنيدم كه نصير هم چنين حسى داره، يه حالت راحتى به من دست داد، كه آخ مى تونم پس اين رو بهش بگم. چون انقدر براى من سخت بود و وقتى خودم مى ديدم كه انقدر براى من سخته كه اينو ولش كنم، دلم نمى اومد با نصير يه جورى درميان بذارم. حس من هم مثبته و هم منفيه. حس مثبتيه، بخاطر طرز زندگى اى و برنامه اى كه در زندگى دارم و حس منفيه بخاطر اون چيزايى كه توى قلبم هست. مثل عشقى كه داشتى و مى خواى با اون خداحافظى كنى، يا داره ميرى يك كشور ديگه و عشق خيلى شيرينى بوده و مى دونى كه هيچوقت عشقش از يادت نخواهد رفت، حالا دارم رومانتيكش مى كنم، ولى بايد ببوسيش و بذارى برى، و اونهم بره دنبال خودش.”

به اميد اينكه ديگر دوستداران هم بتوانند با آغاز و يا ادامه اين چنين فعاليتهايى،صحنه اى باشند براى معرفى موسيقى غيرمتعارف ايرانى و پلى باشند براى ايجاد و حفظ ارتباطها بين گروه هاى مختلف.