1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

سيرى در تاريخچه شانزده آذر سال ۳۲

مهيندخت مصباح۱۳۸۳ آذر ۲۱, شنبه

افسانه هاى زيادى پيرامون اين روز شكل گرفته اند چون خفقان دوره پهلوى جايى برا‌ي پرداخت مستقيم به اين واقعه نميگذاشت. پس از سقوط شاه هم گرچه اينروز بطور علنى گرامى داشته ميشود اما جاى كنكاش تاريخى و بيطرفانه وقايع آن روز و ترسيم محيط آن زمان دانشگاه هنوز خالى است.

https://p.dw.com/p/A7SH
عکس: Cappelli, Targetti/MAK

نوشته اند و شنيده ايم كه روز شانزده آذر ۳۲ دانشجويان دانشكده فنى در اعتراض به ورود نيكسون معاون آيزنهاور به ايران اعتصاب كرده بودند اما اقاى بابك امير خسروى كه در آن دوران از مسئولان كميته هاى دانشجويى بوده، اين روايت را نادرست ميخواند و ميگويد:

”من اينرا اصلاح بكنم كه ورود نيكسون به تهران ۱۸ آذر بود و نه ۱۶ آذر. بنابراين مسئله ربطى با ورود نيكسون نداشت. اما بطور كلى بعد از كودتاى ۲۸ مرداد و ضربه اى كه به جنبش ملى و دمكرات ايران خورده بود، سلسله فعاليت هاى گسترده اى در دانشگاه شروع شده بود كه از مراكز فعال و حساس مبارزه بود. در آذر ماه دانشگاه به ويژه خيلـى متشنج بود. اولا محاكمه دكتر مصدق شروع شده بود كه دانشجويان را خيلى ناراحت كرده بود. دوما رابطه ديپلماتيك با انگلستان دوباره شروع شده بود و دنيس رايت كاردار سفارت انگليس روز ۱۴ آذر وارد تهران شد. براى همين روز ۱۵ آذر درگيريهاى شديدى بين ماموران انتظامى كه مدتى بود در دانشگاه حضور داشتند و اصلا حضور آنها يكى از عوامل تحريك دايمى دانشجويان بود، پيش آمد. ”

علاوه بر دادگاه دكتر مصدق و ورود كاردار جديد سفارت انگلستان، تلاش هاى دولت كودتا براى تثبيت خود و آغازقريب الوقوع مذاكرات نفت از ديگر دلايل برانگيختگى دانشجويان بودند.دولت هم متقابلا كمين كرده بود كه هر چه زودتر دانشگاه را كه مركز اصلى فعاليت هاى سياسى بود، زير ضربه بگيرد. آقاى امير خسروى يورش روز شانزده آذر را بخوبى به ياد دارد و ميگويد:

” اتفاقا آن روز اصلا تظاهرات در كار نبود بلكه علت درگيرى اين بود كه بهانه كرده بودند كه دانشجويان براى سربازانى كه آنجا مستقر بودند شكلك درآورده اند. سربازان وارد كلاس درس مهنس ” شمسى” در دانشكده فنى ميشوند كه استاد نقشه بردارى بود و ميخواهند آن چند نفر را دستگير كنند. سر اين قضيه مهنس شمسى عصبانى ميشود، كلاس را تعطيل ميكند ميرود پيش مهندس” خليلى”رييس دانشكده كه خودش از طرفداران دكتر مصدق بود. او هم عصبانى ميشود و زنگ دانشكده را ميزنند. دانشجويان ميريزند در كريدور دانشكده فنى. در همين حين سربازان وارد صحن دانشكده ميشوند. دانشجويان شعار هايى از جمله ” مرگ بر شاه” سر ميدهند. بعد تيراندازى برنامه ريزى شده آغاز ميشود. اين به نظر من نوعى شباهت دارد به حادثه كوى دانشگاه در ۱۸ تير چند سال پيش.”

اين يورش سه كشته و تعداد زيادى زخمى و شمار زيادترى دستگيرى به همراه داشت. به اعتقاد آقاى امير خسروى آغاز ديكتاتورى ۲۵ساله محمد رضا شاه از همين جا بود.

براى غالب كسانى كه هنوز آن دوران به دنيا نيامده بودند اين سوال همواره مطرح است كه چطور بعد از كودتا و برقرارى جو پليسى هنوز در دانشگاه حركت و اعتراض وجود داشت. پاسخ آقاي امير خسروى شنيدنى است:

” كودتا در واقع دكترمصدق را سرنگون كرد ولى جنبش اجتماعى و سياسى بخصوص حزب توده كه نقش خيلى مهمي در آن داشت، توسط كودتا از بين نرفته بود. حزب مخفى بود و دانشجويان هم بخش عمده شان تمابلات توده اى داشتند و در سازمان دانشجويان دانشگاه تهران متشكل بودند. يك اقليت مهمى هم بودند كه به تدريج قوت ميگرفتند و اينها طرفداران نهضت ملى و جنبش ملي دكتر مصدق بودند كه به تدريج رشد ميكردند. اينها را كودتا نتوانسته بود از بين ببرد. دانشگاه استقلال داشت. دور دانشگاه نرده بود و محيط امنى داشت. دانشجويان كه از نظر سياسى از منابعى مثل حزب توده و جبهه ملى تغذيه ميكردند، فعال بودند. سركوب ۱۶ آذر و سلطه نظامىها اصلا بخاطر اين بود كه آن مركزى را كه دست شان نبود، تصرف كنند. يعنى اين يك كودتاى كوچك ديگرى بود براى خفه كردن جنبش دانشجويى كه بسيار فعال و زنده بود و ميتوانست مزاحم رژيم كودتا شود. يكسال، يكسال و نيم طول كشيد تا دولت زاهدى موفق شد سازمانهاى حزب توده و جبهه ملى را متلاشى كند و واقعا بر اوضاع مسلط شود.”

آقاى امير خسروى نقل ميكند كه قبل از ۲۸ مرداد توده ايها و جبهه ايها بيشتردر تقابل با هم بودند و جو نامساعدى بين دو نيروى سياسى در دانشگاه وجود داشت. اما بعد از كودتا وقتى حزب خطاى سياسى خود را تصحيح كرد و رفت به سوى دانشجويان جبهه ملى، اختلاف ها كنار گذاشته شدند و آنها كميته هاى مشتركى تشكيل دادند.

مقاومت ها تا پس از ۱۶ آذر هم ادامه داشت. حتى در مراسم ختم و چهلم دانشجويان كشته شده تظاهرات شد.

” اينجور نبود كه كاملا خفقان مسلط باشد. با وجوديكه اينها دانشگاه را به نوعى به اشغال خود درآوردند اما چون هنوز جنبش سياسى حيات داشت، همه چيز در اختيار دولت كودتا نبود. دانشجويان ميامدند در خيابانها و ميتينگ هاى موضعى تشكيل ميدادند. تعدادى ميرفتند بالاى چارپايه در محله هاى مختلف مثل استامبول و ميدان سپه، جلوى بازار و شعار ميدادند و بلافاصله پخش ميشدند. تا سربازان برسند آنها كار خود را كرده بودند. ”

بابك امير خسروى در مورد حضور دختران دانشجو و بطوركلى زنان در اين فعاليت ها ميگويد:

” متاسفانه تعداد زنان در دانشگاه درآنزمان خيلى كم بود و مانند الان نبود كه ۶۰ درصد دانشجويان را دختران تشكيل دهند. مثلا تازه در سال ۱۳۲۵ بود كه اجازه دادند دختر هم وارد دانشكده فنى شود و قبل از آن حضور در رشته هاى فنى براى خانمها مجاز نبود. آن سال براى اولين بار سه دختر خانم به دانشكده فنى وارد شوند. اما در فعاليت هاى سياسى آن زمان در تشكل هايى كه وجود داشتند دختران همراه پسرها در تظاهرات شركت ميكردند. معمولا در تظاهرات صف دخترها از پسر ها جدا بود و چون معمولا چاقو كش ها به دخترها حمله ميكردند، پسرها دست به دست هم ميدادند و صف دخترها را با تشكيل يك حلقه به دورشان محافظت ميكردند.”

بابك اميرخسروى در پاسخ به اين پرسش كه آيا مطبوعات هنوز آنقدر آزادى داشتند كه حادثه شانزدهم آذر را منعكس كنند، ميگويد:

” متاسفانه بعد از ۲۸ مرداد هيچگونه نشريه كه آزاد و همزمان علنى باشد وجود نداشت. روزنامه ها محدود به اطلاعات و كيهان شدند. نشرياتي مثل فرمان يا داد كه مال عميدى نورى بود و ساير روزنامه هاى طرفدار رژيم كودتا منتشر ميشدند و اينها طبعا چنين حوادثى را منعكس نميكردند. روزنامه مردم در ميامد كه مخفى بود و زير زمينى چاپ و پخش ميشد و حوادثى از اين قبيل را بازتاب ميداد.”