1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

سیمین دانشور: از سووشون، تا جزیره سرگردانی

۱۳۸۸ اردیبهشت ۷, دوشنبه

سیمین دانشور، متولد هفتم اردیبهشت ماه سال ۱۳۰۰ خورشیدی، از نخستین زنان نویسنده‌ی ایرانی است که از آغاز جوانی تا بامروز همچنان شهرت خود را حفظ کرده است.شهرتی که شاید بتوان بخش عمده‌ی آن را مدیون کتاب"سو و شون" او دانست.

https://p.dw.com/p/HfKt
سیمین دانشور
سیمین دانشورعکس: iran emrooz

سیمین دانشور، از معدود زنان ایرانی است که محیط خانواده امکان پرورش تحصیلی و ذوقی را برایش فراهم آورد. دختر دکتر محمد علی دانشور بودن، که احمد شاه به او لقب احیاء‌السلطنه داده بود و مادری مانند قمرالسطنه داشتن، که علاقه‌ی وافری به هنر داشت و مدیر هنرستان دختران شیراز بود، به او این امکان را می‌داد که هم تحصیل خود را دنبال کند و هم به هنر نویسندگی بپردازد. تولد او اما همزمان با سال‌های مردسالاری در ادبیات ایران بود. اگر امروز تعداد نویسندگان زن، نه برابر، که احتمالا بیش از مردان است، در آن زمان که سیمین‌ها قلم به دست گرفتند و نخستین مجموعه‌های خود را منتشر کردند، یکه تازان میدان بی‌رقیب بودند."زمستان بی شباهت به زندگی ما نیست" نخستین مقاله‌ی اوست که در کلاس هشتم دبیرستان نوشته است. به کارنامه‌ی سیمین دانشور که مراجعه کنیم، بیش از هر چیز به عنوان اولین بر‌می‌خوریم. اولین زن نویسنده. اولین مجموعه‌ای که نام یک زن را بر پیشانی داشت. شاگرد اول سال ششم نهائی در سراسر ایران. اولین زن ایرانی که قصه‌های کوتاهش به زبان انگلیسی در نشریات ادبی آمریکا منتشر شد. از این اولین‌ها که بگذریم همسری است که نه در پشت سر، بلکه دوشادوش جلال آل احمد، گردن افراشت، بدون آن که زیر تاثیر تاخت و تازهای ایدئولوژیک او قرار بگیرد و تقلید ی از نثر او که مقلدان بسیار داشت در نوشتارش به چشم بخورد.

"سو و شون" سیمین یا جلال؟

محمد علی جمالزاده نخستین قصه نویس مدرن ما، از موقعیت برجسته‌ی جلال آل احمد در میان روشنفکران به‌خوبی آگاه بود. او می‌دانست که آل احمد در واقع مراد جامعه‌ی روشنفکری ایران، چه از لحاظ سیاسی و چه از نظر نویسندگی است. با این همه پس از خواندن کتاب "سو و شون" می‌گوید:

سیمین دانشور کتاب‌هایی بهتر از شوهرش نوشته. زن‌اش هم فهمش و هم قلمش بهتر از شوهرش است. جلال آل احمد همسر او در معرفی خود گفته است: «زنم سیمین دانشور است که می‌شناسید. اهل کتاب و قلم، و دانشیار رشته زیبایی شناسی و صاحب تالیف‌ها و ترجمه‌های فراوان. و در حقیقت نوعی یار و یاور این قلم، که اگر نبود، چه بسا خزعبلات که به این قلم در آمده بود. از سال ۱۳۲۹ به این ور هیچ کاری به این قلم منتشر نشده که سیمین اولین خواننده و نقادش نباشد».

محمود عنایت سردبیر مجله"نگین" در ویژه نامه‌ی سیمین می‌نویسد: «سیمین دانشوری که در نوشته‌ها و سخنانش می‌شناسیم، بر خلاف آل احمد، آنچنان را آنچنان‌تر نمی‌کند و وقتی می‌بیند کسی خیلی تند می‌تازد، به خشم او دامن نمی‌زند. بلکه به تعدیل وی می‌کوشد. شاید جالب‌ترین مساله در زندگی ادبی سیمین این است که قریب بیست سال با جلال زندگی کرده، اما هرگز تحت تاثیر او نبوده است».

سیمین دانشور خود در گفت و گو با ناصر حریری گفته است: «ما هرچه می‌نوشتیم به هم نشان می‌دادیم‌، اما اصولا من نمی‌گذاشتم جلال دست توی کار من ببرد. به حد کافی از سبک جلال تقلید می‌کردند. من دیگر نمی‌خواستم مقلد جلال باشم». اما بزرگ علوی دیگر قصه ‌نویس نامدار ما نظر دیگری دارد:

« سیمین دانشور در سو و شون، چنان مغلوب و مطیع شوهرش است که خواننده از خود می‌پرسد، تا چه اندازه جلال در خلق این اثر تاثیر داشته است»

جای پای مرد

فرزانه میلا‌نی، استاد دانشگاه و پژوهشگری با دیدی جامعه شناسانه، این جای پای مرد را در هر اثر خوب زنانه یافتن به خوبی بررسی کرده است. او از زمانی می‌گوید که کم کم پیوند خواننده ایرانی با دانشور هر روز محکم‌تر می‌شد: «سو و شون در تیر ماه ۱۳۴۸ یعنی دو ماه قبل از مرگ جلال منتشر شد. تیراژی بی‌سابقه یافت و به پر فروش‌ترین رمان ایرانی بدل شد. وقتی توفیق سو و شون امری مسجل شد و بسیاری از نقادان چاره‌ای جز پذیرفتن ارزش ادبی آن نداشتند، باز به شیوه‌ی همیشگی جای پای مردی در آن یافته شد که این بار آل احمد بود».

این زن سنگ تمام گذاشت

سیمین دانشور در دانشگاه تدریس می‌‌کرد. کلاس‌هایش همیشه مالامال از دانشجویان علاقمند بود. آنچنان که رشک استادان دیگر را برانگیخته بود. او می‌گوید: «روزی پیش از تشکیل شورای دانشکده، استادان دیگر، در حضور خودم درباره‌ی علت هجوم دانشجویان به کلاس‌‌هایم داد سخن می‌دادند. استادی فرمود: در دادن نمره دست و دل باز است. دیگری گفت: جذابیت موضوع درسش است. یکی علت محبوبیت مرا لهجه‌ی شیرازی من عنوان کرد و استادی دیگرگفت که آخر هر درسی از هنر روز ایران حرف می‌زند و از نظر سیاسی ، مخالف دولت است و دانشجویان هم که بیشتر سر ناسازگاری با حکومت دارند، برای همان ربع ساعت آخر به کلاس‌هایش هجوم می‌آورند. استادی که خودش زن بود، این را فهمیده بود که درس من زمزمه‌ی محبت هم بود و مادرانه و خواهرانه و خودمانی و صمیمی با دانشجویان برخورد می‌کردم. اجازه‌ی شرکت در بحث و اظهار نظر به آن‌ها می‌دادم و مشکلات روانی و خانوادگی‌شان را هم در خارج از کلاس در حدود امکانات، حل می‌کردم. اما هیچ کدامشان در نیامدند بگویند که بابا این زن سنگ تمام می‌گذارد».

هیچ خلاصه بر نمی‌دارد

سیمین دانشور برای گذران زندگی بیش از نوشتن کتاب به کار ترجمه پرداخت که در آن زمان هواخواهان بیشتری داشت. نخستین مجموعه داستان او"آتش خاموش" نام دارد. "شهری چون بهشت"، "به کی سلام کنم"،" شاهکار‌های فرش ایران" و زمستان جلال، از جمله کتاب‌هایی است که او به زبان فارسی منتشر کرده است. مجموعه داستان‌هایی نیز به زبان انگلیسی نوشته که برخی را مترجمان به زبان فارسی برگردانده‌اند. اما رمان دیگر او "جزیره سرگردانی" که در سال ۱۳۷۲ منتشر شد، بحث‌ها و نقد‌هایی را نیز بدنبال داشت.

مهشید امیر شاهی قصه نویس برجسته‌ی ما ،علاوه بر شهرتی که در کار داستان نویسی دارد، در نوشتن و گفتن نظرات انتقادی بدون پرده نیز شهره است. او در باره‌ی کتاب جزیره‌ی سرگردانی سیمین می‌نویسد: «کسانی که نقدی را بر کتابی فقط به این امید می‌خوانند که خلاصه‌ای از آن کتاب دستگیرشان شود این سطور را نخوانند، چون راقم آن بر این گمان است که "هیچ" خلاصه بر نمی‌دارد، ولو وقتی "هیچ" در سیصد و اندی صفحه مکرر شده باشد». امیر شاهی حتا پا را از این هم فراتر می‌گذارد و می‌گوید: «حتا گفتن این که جزیره‌ی سرگردانی در نهایت خواننده را سرگردان می‌کند، یعنی مبتذل‌ترین متلکی که می‌توان بار این اثر یا صادر کننده‌اش کرد، به کتاب مختصری ارزش می‌بخشد».

سیمین دانشور اما خود جزیره سرگردانی را به سو و شون ترجیح می‌دهد: « به شرطی که خوانندگان و منتقدان محترمی که مرا دشنام باران کرده‌اند، جلدهای بعدی را که خواندند داوری فرمایند». جزیره‌ی سرگردانی، بر خلاف سو و شون قهرمانی ندارد، همه کما بیش بسته به موقعیت و نهاد خودشان سرگردانند. منصور اوجی در وصف دانشور می‌گوید: « شاید طبیعت نیز این شانه‌های پت و پهن را به همین خاطر به او ارزانی داشته، تا بدی‌های دیگران را از آن‌ها پائین بیاندازد. او مادر تمامی اندوهان ما و خواهر تمام شادی‌های ماست. زنی کامل که هزار سال زنده بماند و بماناد».

رمان و تاریخ

درباره‌ی سیمین دانشور با مجید روشنگر، منتقد و ناشر و سردبیر مجله بررسی کتاب به گفت و گو نشستیم.

آقای روشنگر در میان کتاب‌های خانم دانشور، از "آتش خاموش" تا " جزیره سرگردانی" آیا می‌توان گفت که "سو وشون" اوج کار ایشان بوده است؟

- خانم دانشور با چاپ رمان سو و شون، خودشان را به عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان زن ایرانی در قلمرو رمان فارسی تثبیت کردند. فرنگی‌ها اصطلاحی دارند در ادبیات، وقتی ادبیات کهن‌شان را به عنوان ادبیات کلاسیک نام می‌برند، آثار معاصر را وقتی تثبیت می‌شود classik modern می‌نامند. بنابراین من به ضرس قاطع می‌توانم بگویم که رمان سو و شون جزو آثار کلاسیک‌مدرن است. یعنی با وجود آن که معاصر ماست از نظر ماهیت و اثر گذاری جزو کلاسیک‌های ما باید تلقی بشود. در دانشگاه‌های ما ادبیات مدرن و معاصر به عنوان یک رشته تحصیلی مستقل، یا کرسی دانشگاهی متاسفانه تدریس نمی‌‌شود. ولی اگر بخواهد تدریس بشود، یکی از کتاب‌هایی که دانشجو حتما باید بخواند و راجع به آن رساله بنویسد کتاب سو و شون است. من اضافه می‌کنم که من قدرت و اهمیتی را که در این کتاب می‌بینم در آثار داستان‌های کوتاه خانم دانشور، نمی‌بینم.

به نظر شما نثر خانم دانشور هیچ تاثیری هم از نثر جلال آل احمد گرفته است؟

- این سوال شما من را به یاد خاطراتی می‌اندازد. در همان موقع که کتاب سو و شون منتشر شد، چند نفر از منتقدین در روزنامه‌ها و مجلات نوشتند که سو وشون کار جلال آل احمد است. یعنی تا این حد گستاخی به خرج دادند که اثر خانم دانشور را متعلق به قلم آل احمد دانستند. این یک قضاوت سطحی بود و شاید هم احتمالا از روی حسادت که به کلی بی پایه بود. به نظر من سو و شون هیچ نشانه‌ای از تاثیر پذیری نثر آل احمد ندارد. خصیصه‌ی عمده‌ی نثر آل احمد، حالت تلگرافی بودن آن است. تمام جمله‌ها کوتاه و یک زنگ خاصی هم به خاطر این تلگرافی بودن دارد. در حالی که توصیف‌های خانم دانشور در سو و شون و جزیره‌ی سرگردانی مطلقا چنین شباهتی را با نثر آل احمد ندارد. نثر آل احمد اصولا نثر رساله‌ایست. یعنی یک رنگ سیاسی / اجتماعی دارد و نثر بسیار زیبا و دلپذیری هست. اما این نثر بدرد رمان نویسی نمی‌خورد. به همین دلیل هم آل احمد جز در" مدیر مدرسه" آنگونه که باید و شاید نتوانسته از نثرش به عنوان یک عنصر ساختاری در رمان سود ببرد و رمان‌های او را به اوج برساند.

خانم دانشور هم در سو و شون و هم در جزیره‌ی سرگردانی نوعی به نقل تاریخ پرداختند. به نظر شما به این مطالب تاریخی در این دو رمان می‌توان استناد کرد یا اشتباهاتی هم د ر آن وجود دارد؟

- "کارلوس فوئنتس" نویسنده‌ی مکزیکی در مقاله‌ای اشاره می‌کند که رمان در دنیای معاصر ما می‌تواند جایگزین تاریخ بشود. یعنی به عبارت دیگر نظر او این است که رمان نویس معاصر ما با نوشتن رمان، بخش‌هایی از تاریخ ما را با تخیل خودش که مبتنی بر واقعیت است، در اختیار ما قرار می‌دهد. این بحث تازه‌ای نیست. این مساله در قلمرو ادبیات غرب هم صحت دارد. رمان می‌تواند جایگزین تاریخ بشود. سو وشون و جزیره‌ی سرگردانی نموداری است از واقعیت ‌های تاریخی که در تاریخ معاصر ما وجود داشته است.

ببخشید آقای روشنگر به‌خصوص در مورد جزیره‌ی سرگردانی عده‌ای از مننتقدان می‌گویند در نقل وقایع تاریخی‌، خانم دانشور اشتباهاتی کردند. آیا شما هم با آن‌ها هم عقیده هستید؟

- به نظر من مطرح کردن این سوال به این شکل درست نیست. رمان نویس که تاریخ به ما ارائه نمی‌دهد، که بخواهد پای حرفش بایستد و بگوید آنچه که در رمان من می‌خوانید عین واقعیت است. رمان یعنی تخیل. منتها یک تخیل باور کردنی. تخیل باورکردنی یک رمان خوب را می‌سازد. این که ما بیاییم و مچ دست نویسنده را بگیریم و بگوئیم اینجا با واقعیت تاریخی مطابقت ندارد، اصلا نگاه درستی نیست. من این جور نقدهای ادبی را دوست ندارم. ما رمان را می‌خوانیم به عنوان یک تخیل باورکردنی. اگر نقل و مکان و فضا و کاراکترها و دیالوگ‌ها و زبان و همه‌ی این عناصر داستانی خوب و در نهایت صلابت بیان شده باشد، یک اثر خوب جذاب جلوی روی ما می‌گذارد. به عنوان مثال،" فالکنر" در داستان‌هایش از یک سرزمینی صحبت می‌کند که اصلا وجود ندارد، نقشه‌اش را هم کشیده و توی کتاب گذاشته است. حالا ما برویم یقه‌ی فالکنر را بگیریم و بگوئیم که این منطقه‌ی جغرافیایی را که نقشه‌اش را هم کشیده‌ای در هیچ کجا وجود ندارد. او قصدش اصلا این کار نیست. همه‌اش بر مبنای تخیل است. من می‌توانم بگویم که سیمین دانشور راوی تاریخ ما هست. یعنی رمانش می‌تواند در جاهایی جانشین تاریخ ما بشود. همان حرف کارلوس پونئنتس. سو و شون را وقتی شما می‌خوانید، تمام وقایعی را که در جنگ دوم جهانی و در منطقه‌ی فارس اتفاق افتاده است، شما در قالب یک رمان می‌خوانید ولی در عین حال حس می‌کنید که این‌ها با واقعیت تاریخی آن زمان و در آن منطقه‌ی جغرافیایی منطبق است.

آیا می‌توان آثار خانم د انشور را در زمره‌ی ادبیات سیاه به حساب آورد، یا این که بیشتر نکات امیدوار کننده دارد؟

در سال ۱۳۵۶ ایشان در انستیتو گوته نطقی کردند و در آن جا خودشان به وضوح گفتند که من در میان سه جریان هنری، یعنی رآلیسم، و رآلیسم سوسیالیستی، نوعی که در ادبیات شوروی و اردوی شرق برقرار بود و هنر مدرن به واقع‌گرایی اعتقاد داشتم. و بارها هم در گفته‌ها و نوشته‌هایشان گفتند که من تمام نوشته‌هایم براین اساس است. خانم دانشور در رمان‌هایشان همیشه به یک امید و یک آینده‌ی روشن خواننده را سوق می‌دهند. و این درونمایه‌ی همه‌ی داستان‌های ایشان است.

نویسنده: الهه‌ی خوشنام

تحریریه: فرید وحیدی