1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

طاهری و ویراستاری‌های شگفت‌انگیز

الهه خوشنام۱۳۹۱ آبان ۴, پنجشنبه

از تاسیس رادیو در ایران بیش از هفتاد سال می‌گذرد. نسل جوان اما شاید از وجود کسانی که با برنامه‌های خود این سازمان را سرِ پا نگاه داشتند، خبر نداشته باشد. علی اصغر طاهری یکی از برنامه‌سازان رادیو در آن سال‌هاست.

https://p.dw.com/p/16WC7
عکس: Ali Asghar Taheri

شنوندگان پر و پا قرص رادیو در سال‌های دیر و دور نام دو برنامه را همچنان در خاطر‌ها دارند: «آهنگ‌های روز، از آلبوم دیروز» و «یادِ دیروز». سال‌هایی که نه تنها قصه‌ها و شعرهای رمانتیک مورد پسند عامه بودند که صداهای رمانتیک نیز. هوشنگ مستوفی در قصه‌هایش با صدایی پر سوز و گداز عشق را آن چنان عاشقانه بیان می‌کرد که اغلبِ شنوندگان هوس عاشق‌شدن به سرشان می‌زد. مهدی علی‌محمدی با ایفای نقش عاشق‌پیشه در نمایشنامه‌های رادیویی به گونه‌ای رمانتیک حرف می‌زد که کلمات او را از زبان عاشقان سینه چاک نیز می‌شد شنید و... . علی اصغر طاهری که در توصیف «دوستت دارم»‌ها و «جدایی»‌ها و «میعادگاه تابستانی» تا بدانجا پیش می‌رفت که از هم جداشدگان را نیز به هم می‌پیوست و به مهر و مهرورزی دعوت می‌نمود.

بشنوید: گزارش و مصاحبه در باره کارنامه علی‌اصغر طاهری

طاهری که این روز‌ها هفتاد و چهار ساله می‌شود، سی سالی از عمر خود را در رادیو بسر برده است؛ زمانی که کار در رسانه‌ها چندان هم جدی گرفته نمی‌شد. او اما از شنوندگان پر و پا قرص رادیو بود و آرزویش پیوستن به این رسانه.

«ورود به رادیو برمی‌گردد به آن شوق و ذوق جوانی. در آن شرایط یادم هست که خودم را آماده کرده بودم مثل بقیه بروم سراغ دانشگاه و شرکت در کنکور. ولی در سفری که از جنوب به تهران داشتیم در یک تعطیلات نوروزی، از طریق رادیو شنیدم که رادیو تعدادی تهیه‌کننده می‌خواهد. یادم هست با چندتا از دوستان بودیم در آن کوپه قطار.

یکی از آنها گفت آخ آخ این فلانی الان می‌رود اسم خودش را می‌نویسد و جالب است که در راه‌آهن تهران از آنها خداحافظی کردم و پرسان پرسان رادیو را در میدان ارک پیدا کردم. واقعاً تا آن زمان نمی‌دانستم در کجا واقع شده و رفتم و اسمم را نوشتم. این واقعیتی‌ست که من به‌عنوان یک شنونده وفادار رادیو می‌خواستم این وفاداری را نشان دهم و بالاخره خودم را به رؤیاهای‌ام نزدیک کنم. احساس می‌کردم این رؤیا دست نیافتنی‌ست. ولی به خودم گفتم که یک آزمون و تجربه‌ای می‌کنم تا ببینیم نتیجه چه خواهد شد».

همکاران رادیوی ایران علی اصغر طاهری (چپ) در کنار خانم ژاله کاظمی و ایرج گرگین (راست) در سال‌های پیش از انقلاب ۱۳۵۷
همکاران رادیوی ایران علی اصغر طاهری (چپ) در کنار خانم ژاله کاظمی و ایرج گرگین (راست) در سال‌های پیش از انقلاب ۱۳۵۷عکس: Ali Asghar Taheri

طاهری کوتاه مدتی پس از رفتن به رادیو به جرگه برنامه‌سازان پیوست. در آغاز دهه ۱۳۴۰ خورشیدی او تهیه برنامه‌ای را بر عهده گرفت که «آهنگ‌های روز از آلبوم دیروز» نام داشت؛ برنامه‌ای نیم‌ساعته برای ترانه‌های غربی که هواخواهان بسیاری داشت و توانست جوانان دیروز را به سوی خود جلب کند.

با ورود نسل جوان‌تر به رادیو آلبوم دیروز را به جوانان روز واگذاشت و در دیر وقت شامگاهان به سراغ «یادِ دیروز» رفت. جمعه شب‌ها همه در انتظار موضوع جدید انتخابی طاهری بودند؛ موضوعاتی مانند «دوستت دارم» یا «جدایی» یا «میعادگاه تابستانی» یا.... که به نظر می‌رسید فصل مشترکی است میان مخاطبان، تا ذهن مقایسه‌گر آنان را با ترانه‌های متنوع به قیاس وا دارد.

طاهری اما هدف خود را نوعی بازگشت می‌داند: «هدف اصلی این بود که آنها را برگردانم به گذشته‌هاشان. در اندیشه‌هامان بعضی وقت‌ها که آرامش پیدا می‌کنیم‌، دوست داریم به گذشته برگردیم. به طور کلی آدمی در این سه بُعد زمانی که ما می‌دانیم و می‌شناسیم، یعنی گذشته، حال و آینده، زندگی می‌کند. تنها بُعد زمانی که نقد است،‌‌ همان زمان گذشته است. می‌خواهم این را بگویم که چه قدر دیروز یا گذشته نقش دارد در ذهن آدمی.

حال بهتر است یک رسانه جمعی مثل رادیو بتواند کمک کند به اینکه این گذشته‌ها زنده‌تر و بهتر شود. هدف من از این برنامه این بود که آنها را برگردانم و با گذشته‌هاشان آشنا کنم و همین گذشته‌ها و در کنارهم قرار گرفتن‌ها چقدر نقش داشتند در اینکه آنها بتوانند مسائلی را در ذهنشان زنده کنند، بی‌مهری‌ها را به مهر بدل کنند، سایه‌ها را به روشنی، فرود‌ها را به فراز و به هر حال این چیزهایی که تمام مورد نظر یک رادیو و یک برنامه‌گر رادیو است که بخواهد با شنونده‌هایش ارتباط داشته باشد».

طاهری اغلب از دیروز سخن می‌گفت، بدون آنکه اشاره‌ای هم به فردا داشته باشد. اما نامه‌های بعضی از شنوندگان به ناچار نگاه او را به «فردا» نیز معطوف می‌کرد: «یکی از شنونده‌ها که ارتباط ما از طریق نامه بود و تلفن کمتر، گفت شما سراسر از دیروز صحبت می‌کنید. بعد یکی از سوژه‌هایی که داشتم از قضا در یکی از این جمعه‌شب‌ها ساعت ۱۱ شب، فردا بود و می‌دانید که در مورد فردا هم خیلی خیلی خواننده‌ها و گروه‌ها کارهایی ساخته‌اند و ما نمونه‌هایی ارائه دادیم. پس به این ترتیب یک بار ما هم توانستیم به فردا نظری داشته باشیم».

جمعی از همکاران رادیو. ایرج گرگین (در وسط) و علی‌ اصغر طاهری (نفر دوم از چپ)
جمعی از همکاران رادیو. ایرج گرگین (در وسط) و علی‌ اصغر طاهری (نفر دوم از چپ)عکس: Ali Asghar Taheri

طاهری چند سالی پس از کار در رادیو با همسر کنونی‌اش، هما، آشنا می‌شود که سرانجام به ازدواج می‌انجامد. هما طاهری در تلویزیون ملی ایران کار می‌کرد. او در آغاز در گروه "ادب" همراه با نادر نادرپور و چند تن دیگر از یاران ادبی به کار گویندگی پرداخت و سپس به گروه تهیه‌کنندگان تلویزیونی پیوست. می‌گویند دو پادشاه در اقلیمی نگنجند. آیا دو همکار می‌توانستند در این اقلیم درندشت رسانه‌ای به راحتی با هم کنار بیایند:

«این طوری که معلوم است ما توانستیم بگنجیم در یک اقلیم. به دلیل اینکه اولاً خوشبختانه یک تشکیلات بود، ولی دو رسانه بود، یعنی این رسانه شنیداری بود و آن دیداری و تضادی بین دو همکار ایجاد نمی‌کرد. به‌ویژه که در کار رادیو و تلویزیون آدم‌ها آن قدر سرگرم می‌شوند که اوقات فراغتشان کم می‌شود و دیدار‌هاشان هم کمتر. در این مورد خاص این دو نفر که همکار رادیو و تلویزیون هستند، به دلیل درگیری‌های بیش از حد نتوانستند تضادی با هم داشته باشند. ضمن اینکه بعضی وقت‌ها می‌توانستیم همدیگر را راهنمایی هم بکنیم که این یا آن کار اینجایش ایراد دارد و مسائلی را که نقصان کار بود رفع می‌کردیم».

یک بار دیگر با طاهری به دیروز می‌رویم تا خاطراتش را به امروز بازگردانیم. برنامه او همیشه با این دو واژه شروع می‌شد: خانم‌ها، آقایان.

«همیشه به جای "شنوندگان عزیز"، می‌گفتم "خانم‌ها آقایان". در آن زمان‌ها من شنوندگان مختلفی داشتم. یکی از این شنونده‌ها بعد‌ها به ما پیوست که خودش شد از گویندگان برجستهٔ تلویزیون ملی ایران و او کسی نیست جز فریدون فرح‌اندوز. صدای نازنینش با آن سرشاری احساسش و واقعاً با آن صورت صمیمی‌اش همیشه در نظر‌ها هست؛ یادم نمی‌رود. در نیمه راه دهه چهل به همراه دو تن از دوستان دیگرش که آن‌ها هم بعد‌ها گویندگان برجسته تلویزیون شدند، مثل سعید قائم مقامی و اسماعیل میرفخرایی، آمدند و با ما همکاری کردند. این آشنایی ما بود تا زمانی که سال‌های پنجاه آنها به تلویزیون رفتند.

حالا حساب کنید‌‌ همان شنونده قبلی رادیوی دیروز که حالا در تلویزیون آمده و نخستین شبی‌ست که می‌خواهد برنامه زنده خبر را پخش کند. وارد دفتر من شد، سلام کرد، با احترام گفت فلانی اجازه هست. امشب نخستین شبی‌ست که من می‌خواهم خبر بخوانم، می‌توانم از آن عبارت معروف تو استفاده کنم و به جای "بینندگان عزیز" بگویم "خانم‌ها آقایان"؟ شما شادی من را ببینید! من او را در آغوش گرفتم، بوسیدم، گفتم فری جان سپاسگزارم اگر چنین کاری بکنی. وقتی شب‌هنگام در دفتر نشسته بودم و روی آن جام جهان‌نما صورتش را دیدم که گفت با سلام خانم‌ها آقایان، فهمیدم که حالا یک شنونده رادیو تبدیل شده به گوینده تلویزیون و این بازتاب بسیار بسیار خوبی در ذهن من داشت».

گرگین و نوآوری

علی اصغر طاهری از‌‌ همان بدو ورود به رادیو با زنده یاد ایرج گرگین آشنا می‌شود و با او همکاری می‌کند. او کوتاه مدت پس از ورود به این سازمان شاهد تحولات و دگرگونی‌هایی در برنامه‌های رادیو می‌شود که همه را مدیون فعالیت‌های بی‌دریغ گرگین می‌داند:

«گرگین در واقع پدیدآورنده یک مدرنیسم خاص در رادیو بود. یعنی یک رسانه مدرن را ایجاد کرد، در کنار یک رسانه کلاسیک دیگر که رادیو ایران نام داشت. او بزرگ‌ترین کاری که انجام داد و تا سال‌های آخر تا زمانی که من آنجا بودم ادامه داشت، آوردن استادان دانشگاه و اندیشمندان به رادیو بود. در گذشته بودند کسانی که با داشتن عناوین و القابی در شورای نویسندگان یا بعضی از برنامه‌ها همکاری می‌کردند.

ولی آمدن گروهی استاد دانشگاه که توانایی نقد ادبی داشته باشند، در زمینه‌های علمی صحبت کنند، به ندرت دیده می‌شد و از تاریخی که گرگین این کار را پایه‌گذاری کرد، به طور روزانه و هفتگی در زمینه‌های مختلف علمی، ادبی این دانشمندان می‌آمدند و بحث‌های مختلفی انجام می‌دادند. حساب کنید شنوندگان این برنامه در آن تاریخ به چه صورت می‌توانستند بهره‌مند شوند از حضور این اساتید. مضافاً به اینکه آوردن شعر نو به رادیو در کنار شعر متقدمان، یکی از کارهایی بود که ایرج گرگین انجام داد. کار او بود، وگرنه ما با شعرای نو‌پرداز تا آن زمان آشنایی نداشتیم.

جمعی از همکاران رادیو ایران. علی اصغر طاهری (نفر اول از راست)
جمعی از همکاران رادیو ایران. علی اصغر طاهری (نفر اول از راست)عکس: Ali Asghar Taheri

فروغ، شاملو، اخوان، نادر نادرپور و دیگران همه و همه این‌ها ثمرات همکاری اوست با آنها. از این رهگذر شنوندگان رادیو توانستند با آخرین سروده‌های آنها آشنا شوند و حتی گاهگاه نقدی می‌کردند روی شعر متقدمان و برعکس و این کنار هم نشستن و گفت‌وگو برنامه‌های بسیار بسیار ارزشمندی را به‌وجود آورد که فکر می‌کنم هنوز نمونه‌هایش در آرشیو باشد».
شنوندگان رادیو در آن سال‌ها این موقعیت را داشتند که با آفریده‌های برجسته‌ترین و نام‌آور‌ترین نمایشنامه‌نویسان غربی آشنا شوند. طاهری تئاترهای رادیویی را نیز بخشی از‌‌ همان نوآوری‌های گرگین می‌داند:

«هدف او این بود که پایگاهی درست کند با ارائه نمایشنامه‌هایی با حفظ اصالت اثر. زمانی که من آمدم چند نمایشنامه تهیه و پخش شده بود. یادم هست که خود گرگین هم آنها را تهیه می‌کرد، با کارگردانی کسانی مثل بیژن مفید که بعد‌ها البته حمید سمندریان و دیگران آمدند. در آن زمان یادم هست که این نمایشنامه‌ها ویژگی‌شان این بود که اولاً زمانش بلند‌تر بود. به دلیل اینکه رادیو تهران آن زمان پوشش کمتری داشت و گروه کمتری را دور خودش جمع می‌کرد، دستشان باز بود از جهت سوژه‌هایی که داشتند. در واقع سراغ درام‌هایی می‌رفتند که احتمالاً در صدای ایران قابل پخش نبود».

طاهری علاوه بر گرگین با نخستین همسر او، ژاله کاظمی نیز مراوده داشت. ایرج و ژاله اما چند سالی بعد از هم جدا شدند. طاهری اما همچنان مراودات خود را با هر دو حفظ کرد.

«در واقع آشنایی من با خانم ژاله کاظمی همسر نازنین ایرج گرگین به خاطر دوستی با ایرج بود و طبیعتاً وقتی که دو نفر با هم دوست می‌شوند، زمانی که ازدواج هم می‌کنند، در رفت و آمدهای بیرون، رستوران، ناهار خوردن‌ها و میهمانی آدم‌ها همدیگر را می‌بینند و آشنا می‌شوند. البته می‌دانستم که ایشان ضمناً هنرمند و دوبلر هستند و در تلویزیون هم کار می‌کردند، ولی آشنایی من با ایرج گرگین و ژاله کاظمی همزمان اتفاق نیفتاد.

در سال‌های آغازین که در رادیو بودیم، او هنوز تنها بود مثل خود من و بعد‌ها که ازدواج کرد، حتی شب ازدواجش هم من حضور داشتم، بسیار مراسم برجای ماندنی‌ای بود، بعد از آن به خواست خود گرگین و ژاله در دیدار‌هامان آن دو حضور داشتند و به این ترتیب به جای یک به یک ما دو به یک شدیم. زوجی بودند که همدیگر را کامل می‌کردند. ولی خب بعضی وقت‌ها چنین اتفاق می‌افتد که زوج‌ها در عین اینکه هر دو کامل هستند، نمی‌توانند همدیگر را کامل کنند».

زنده یاد نورالدین ثابت ایمانی، گوینده خوش‌صدای خبر رادیو، نیز یکی از همکاران نزدیک طاهری بوده است. او می‌گوید:
«در آن سال‌های نخستینی که ثابت ایمانی در کانال تلویزیون خصوصی "ثابت پاسال" کار می‌کرد و هنوز تلویزیون ملی ایران ساخته و برپا نشده بود، به رادیو آمد. او در رادیو هم خبرمی‌خواند. آشنایی ما بیشتر آنجا آغاز شد. ولی بعد‌ها که من هم به دنبال گروهی از میدان ارک به بلندی‌های جام جم آمدم، خوشبختانه بار دیگر ثابت را دیدم و این دوستی ما تداوم پیدا کرد تا زمانی که او ایران را ترک کرد. بله من خاطره بسیار خوبی دارم. به قول امروزی‌ها به او "آقای خبر" می‌گفتند و این اسم براستی که برازنده اوست و او هم از نام‌ها و صداهایی‌ست که هرگز فراموش نخواهد شد».

«ازدواج پس از جدایی»

موسیقی فیلم "طلاق به سبک ایتالیایی" و صدای زیبای شارل آزناوور بر روی ترانه "ونیز غمگین" گویا الهام‌بخش طاهری برای انتخاب موضوع "جدایی" در یکی از برنامه‌هایش می‌شود. جدایی‌ای که خاطره‌ای هم برای او به همراه دارد:
«گهگاه ما به اهدافمان می‌رسیدیم. چون هدف یک برنامه رادیویی و آن کسی که آن برنامه را اجرا می‌کند، فقط سرگرم کردن مردم نبود. یکی از موضوع‌ها همین جدایی بود که حالا من نخواستم از واژه طلاق در آن برنامه استفاده کنم و از کنارش به آرامی گذشتم.

ولی در طول تمام برنامه به شیوه‌های مختلف مردم را به مهر ورزیدن، در کنار هم بودن، دوست داشتن دعوت می‌کردم و حتی گاه و گه اعتراض می‌کردم که چرا بی‌جهت به هم پشت کرده‌اید. برنامه موفق بود. چند روز بعد از طریق‌‌ همان نامه‌هایی که معمولاً می‌دادند، نامه‌ای به دست من رسید خیلی عجیب و من در آغاز احساس کردم که خدای ناکرده با من شوخی کرد‌ه‌اند.

ولی دو کارت دعوتی بود از دو خانواده. یکی خانواده عروس و یکی خانواده داماد که این‌ها با ‌‌نهایت احترام لطف کرده بودند از من خواسته بودند به همراه همسرم البته در مراسم ازدواج آنها شرکت کنم. الان دقیقاً یادم هست در باشگاه بانک صادرات در‌‌ همان خیابان تخت جمشید آن وقت‌ها. در کنار نامه توضیح داده بودند که ما هر دو به‌هم پشت کرده بودیم و بی‌مهری‌های زمانه ما را به بی‌مهری رساند.

ولی حالا از موهبت برنامه شما ما توانستیم باز همدیگر را پیدا کنیم. به شکرانه این آشنایی دوباره و ازدواج خوشحال می‌شویم شما هم حضور داشته باشید تا مجلس ما به قول خودشان گرمی بیشتری داشته باشد. من فکر می‌کنم این چیزی که آن روز دریافت کردم، ارزشمند‌ترین چیزی بود که در تمام طول زندگیم داشتم به خاطر اینکه من همیشه صادقانه با شنونده‌ها صحبت کردم و این حرفی بود که از دل برآمده و لاجرم بر دل نشسته بود».

طاهری که با نوآوران در رادیو همراه بود، کوتاه مدتی پس از برنامه "یادِ دیروز" خود نیز دست به نوآوری زد:
«فکر کردم تعدادی از ترانه‌هایی که از روزگار گذشته به یاد مردم بود، بهتر است متن‌اش به فارسی برگردانده شود. چون مردم با زبان ترانه آن زمان آشنایی نداشتند. مثل یک آهنگ اسپانیایی یا فرانسوی و یا انگلیسی و یا ایتالیایی که بیشتر مورد نظر من بود. به این ترتیب دوستانی پیدا کردیم از‌‌ همان گروه شنوندگان که آمدند و با این زبان‌ها آشنایی داشتند. متن‌ها را می‌آوردند و من این متن‌ها را تنظیم می‌کردم که بتوانم موقع ضبط از نظر "لیپ سینگ" [هماهنگی کلام با حرکت لب‌ها] با خود آهنگ تطبیق دهم. این دگرگونی‌هایی که من برایتان گفتم، باعث شد که تعداد شنوندگان روز به روز بیشتر شود.

مسئله دیگر این بود که در هر یک از برنامه‌ها که تم خاصی داشت، یک بخش لطیف ادبی داشتیم که با استفاده کردن از آثار سُرایندگان خارجی بود که با موضوع آن شب ما مطابقت داشت».

اشتباه همیشه از بی‌تجربگی نیست!

در آن سال‌های دیر و دور ویراستاری صدا‌ها به راحتی امروز نبود. نوارهای ریل را باید برای درآوردن جمله‌ای با تیغ می‌بریدند و از چسب‌های معروف اسکاچ و غیره برای چسباندن واژه‌ها به یکدیگر بهره می‌گرفتند. طاهری را یکی از ادیتورهای ماهر در رادیو می‌دانستند. معروف بود که او می‌تواند "کاف" را به "گاف" تبدیل کند:

«اوایل دهه ۵۰ بود که یک روز ظهر مدیر وقت پخش شبکه خبر، شادروان تورج فرازمند، آمد سراسیمه و نگران. نواری هم در دستش بود. گفت به ما کمک کن. شاه امروز در همایشی بوده، نطقی کرده، در واقع از‌‌ همان نطق‌های بعد از انقلاب سپید و بعد جمله‌ای را به زبان آورده که این جمله درست نیست و حتی خودش این جمله را نفی کرده است. گفتم چه قدر وقت داریم؟ گفت ۱۰ دقیقه. گفتم به هر حال نمی‌رسیم، ولی خلاصه‌ی همین خبر را می‌تواند گوینده بگوید و اعلام کند که بعداً این نوار پخش می‌شود که ما فرصت داشته باشیم.

به هر تقدیر فهمیدم که شاه گفته بود بیگانگان انقلاب ما را به خون زدودند، به جای اینکه بگوید به خون آلودند. خب این کار ساده‌ای نبود. به هر تقدیر رفتیم به استودیو و شروع کردیم به آن عملیاتی که باید کاف را گاف کرد به قول شما و ما موفق شدیم "زدو" را برداریم از "دند" که در واقع آلودند و زدودند هر دو همسان تمام می‌شدند. این یکی از شانس‌های ما بود. به این ترتیب "زدو" برداشته شد و "آلو" که باید ترکیبی باشد از حرف "آ" و چیزی مثل "لو" که از کلمات خود شاه پیدا کردیم، جابه‌جا شد و این عملیات ۱۵ دقیقه طول کشید. زمانی که من برگشتم و این صدا پخش شد، انگار که اصلاً او اشتباهی مرتکب نشده است».

اشتباهات در کارهای رادیویی الزاما از سوی گویندگان و مجریان تازه کار انجام نمی‌گیرد. بسیاری از کارآمدان نیز هستند که با همه تجربه‌ای که دارند، باز هم در کار خود خطا می‌کنند. طاهری از اشتباه این کارآزمودگان می‌گوید:
«در دهه ۴۰ وزیر امور خارجه افغانستان به ایران آمد. به دلیل اینکه آن زمان دو دولت و دو کشور در مورد رود هیرمند که یک رود مرزی بین این دو کشور است، مشکلاتی داشتند. خوشبختانه بعد از اقامتی دو سه روزه مشکل حل شد. قرار شد سخنرانی ایشان را ساعت ۲ بعدازظهر که پرشنونده‌ترین ساعت بود در خبر پخش کنند. نوار پخش شد.

در داخل استودیو دو تن از گویندگان بسیار بسیار باتجربه و با استعداد بودند. در استودیو هم یکی از صدابرداران ورزیده بود. وقتی که صدای آقای وزیر پخش می‌شد، دیدم که آن دو گوینده در استودیو می‌شنیدند و بعد با هم شوخی می‌کردند و می‌خندیدند. به هر حال حق داشتند، چون چراغ سبز بود هنوز [علامت این‌که صدای داخل استودیو برای شنوندگان پخش نمی‌شود].

به هر تقدیر این نوار گویا زمانش بر اساس گزارشی که به اپراتور داده بودند کمتر از آن مدت بود و او دستپاچه شد و نوار را در جایی که تمام شد، قطع کرد و میکروفن باز شد. چراغ قرمز روشن شد و آن دوتا هم غافل از اینکه صدایشان دارد پخش می‌شود، گفتند عجب مزخرفاتی این مرد گفت! چه بلبشویی شد. آن دو عزیز را به طور موقت از کار اخراج کردند که بعد برگشتند و همین طور شخص صدابردار را. تمام این پیش‌بینی‌ها قبلاً شده بود که این اتفاق نیافتد، ولی هرگز نمی‌تواند کسی جلویش را بگیرد. بعضی وقت‌ها دست آدم هست که "کاف" را "گاف" کند، ولی بعضی وقت‌ها نه، دست هیچ کس نیست».

پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه

نمایش مطالب بیشتر