1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

طنز در دوران مشروطيت

۱۳۸۵ مرداد ۱۳, جمعه

استبداد هم مثل هر پدیده دیگری دوره‌ای دارد. دوره‌ای که دوام آن بستگی به مقاومتها و ایستادگی‌های یک ملت دارد. اما برای ایستادگی نخست آگاهی لازم است. آگاهی سرمنشا بیداری‌ست و بحق جنبش مشروطیت را دوران بیداری ایرانیان نام گذاشته‌اند. طنز یکی از عوامل تاثیرگذار در بخودآمدن ملت ایران بود.

https://p.dw.com/p/A6Jh
عکس: DW

شعرهای ساده و زبانگرد طنز‌آمیز با وجود درصد بالای بیسوادی در آن دوران از هر وسیله ارتباط جمعی دیگری می‌توانست کاری‌تر و تاثیرگذارتر باشد. یحیی آریانپور قلم طنزنویس را به کارد جراحی تشبیه می‌کند و نه چاقوی آدمکشی. با همه تیزی و برندگی‌اش جانکاه و کشنده نیست. زخمهای نهانی را می‌شکافد و چرک و پلیدی‌ها را بیرون می‌ریزد. عفونت را می‌زداید و بیمار را بهبود می‌بخشد.

اما پیش از آنکه از طنزنویسان ایرانی بگوییم، بد نیست از طنزنویس ایرانی‌تبار میرزا جلیل محمد قلی‌زاده و روزنامه ترک‌زبان ملانصرالدین او بگوییم که در واقع الهام‌بخش طنزنویسان دوره مشروطیت بود. از سال ۱۹۰۵ تا سال ۱۹۱۱ میلادی ملانصرالدین که در آنسوی ارس منتشر می‌شد حوادث ایران را دنبال می‌کرد و از هر موضوعی طنزی می‌ساخت که نه تنها دستمایه طنزنویسان ایرانی می‌شد، بلکه دهان به دهان می‌چرخید و احساسات ملی مردم را نیز برمی‌انگیخت.

ملانصرالدین پس از آنکه درهای مجلس شورای ایران بسته شد و آزادیخواهان مورد تعقیب قرار گرفتند، نوشت: «ای برادران تبریزی که بجای نان شن بخوردتان می‌دهند، ای برادران یقه چرکین وطن فراموش شده، بیایید ببینیم که متولیان ملت که در گهواره با شیر بیگانگان پرورش یافته، چه خوابی برای شما دیده‌اند. ای برادران لخت و عور آخر چرا دم نمی‌زنید!». همین نامه سبب شد که علما و مجتهدین تبریز نوشته‌های این روزنامه را کفرآمیز و از شمشیر شمر بدتر بدانند.

روزنامه «نسیم شمال»‌ که سیداشرف‌الدین گیلانی آن را منتشر می‌کرد با تقلید از ملانصرالدین آن اثر معروف «حاجی بازار رواج است» را انتشار داد: «حاجی بازار رواج است رواج/ کو خریدار حراج است حراج/ می‌فروشم همه‌ی ایران را/ عرض و ناموس مسلمانان را/ یزد و خوانسار حراج است حراج/ کو خریدار حراج است حراج». از آنجا كه خودکامگان برای پیشبرد اهداف خود تا حتا به جنگ اندیشه‌ها می‌روند، گیلانی در «نسیم شمال» سرود: «لال شوم کور شوم کر شوم/ لیک محال است که من خر شوم/ چند روی همچو خران زیر بار/ سر ز فضای بشریت برآر».

اگر اشرف‌الدین گیلانی را از پیشتازان شعر طنز در ایران بدانیم، میرزا علی‌اکبرخان دهخدا بدون تردید از پیشگامان نثر طنز در میهن ماست. ستون «چرند و پرند»‌ او در روزنامه «صوراسرافیل» با نثری ساده و همه‌فهم که در واقع برخاسته از همان جنبش مشروطیت بود همانند شعرهای طنز‌آمیز جای خود را در میان مردم باز کرد.

دهخدا زیر عنوان «ظهور جدید» می‌نویسد: «اگر به یک مسلمان ایرانی بگویید: مومن آب دماغت را بگیر، مقدس چرک گوش‌ات را پاک کن، دشمن معاویه ساق جورابت را بالا بکش، کار به این اختصار برای این بیچاره مشقت و مصیبت بزرگی‌ست. اما اگر بگویی: آقا سید پیغمبر شو! ادعای امامت کن! نایب امام باش! فورا مخدومی چشمها را با حالت بهت به دوران می‌اندازد و تمام ذرات وجود آقا برای نزول وحی و الهام حاضر می‌گردد. عجب است که این پیغمبران دروغی، امامان جعلی و نواب کاذب همه دنیا را می‌گذارند و در همین قطعه خاک کوچک نزول اجلال می‌فرمایند.»

الهه خوشنام