1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

عباس کیا رستمی به همراه باد

۱۳۸۳ اسفند ۴, سه‌شنبه

مجموعه شعر ترجمه شیرین کوم وهانس اولریش مولرـ شه وفه Hans-Ulrich Müller- Schwefe انتشارات زورکمپ ـ آلمان مجموعه ای از "تصویرک های کوچک"

https://p.dw.com/p/A6HX
عباس کیا رستمی
عباس کیا رستمیعکس: AP

"همراه با باد" نام مجموعه شعرهای عباس کیارستمی، معروف ترین سینماگر ایرانی در غرب است که چندی پیش درانتشارات زورکمپ، به ترجمه شیرین کوم وهانس اولریش مولرـ شه وفه Hans-Ulrich Müller- Schwefe با موخره ای از نویسنده اطریشی، پترهانتکه منتشر شده است.

پترهانتکه در این موخره، به اشعار کیارستمی عنوان آیدولا، یعنی "تصویرک کوچک" داده است. آنگلا شادر، منقد روزنامه سوئیسی نویه زوریشر تسایتونگ Neue Züricher Zeitung با این تعبیر موافق است. ولی شادر این تفسیر هانتکه را که "تصویرک" های موجز شاعر به هایکوهای ژاپنی شبیه اند، برداشتی بدون تامل خوانده است. شادر خود بر این عقیده است که در این "تصویرک ها" عناصر مدرن و معاصر کمتر یافت می شود. ولفرام شوته Wolfram Schütte، منقد دیگر آلمانی در نقدی سراسر تعریف و تمجید می نویسد که شعرهای کیارستمی "پیام های محتاطانه انسان مهربانی است که عاشق دنیاست، نفس های نازک تماشاگری تنها". یان واگنر، نقد نویس فرانکفورتر روند شاو، در مقاله خود تاکید می کند که " شعر برای کیارستمی مثل بسیاری ازهنرمندان بازاری جاه طلب، سرگرمی نیست. او یک شاعر واقعی است، استاد ساختن مینیاتورهای پرتلالو." با این حال به نظر واگنر همه اشعار یک دست نیستند. در برخی از آن ها آن "تلالو آسمانی" به چشم نمی خورد و تصویر بی ارزش است."

عباس کیارستمی یک بار در مصاحبه ای گفته است: "رمان یعنی اهانت. واقعا، رمان توهین به انسان است. رمان نویس هر چیز جزئی آشغال را برای آدم توضیح می دهد، انگار ما خنگیم و خودمان آن جزئیات را نمی فهمیم!"

کیا رستمی در دهه های 80 و 90 منقدین غربی را با فیلم هایش که به "تریلوژی زلزله" معروفند، به تحسین واداشت. در فیلم آخر این تریلوژی، زیر درخت زیتون، مرد کم بضاعت ماچو منشی به نام حسین که درضمن هنرپیشه حرفه ای هم نیست، در دشت های زیبا و سرسبز دهی دورافتاده در شمال ایران دختری را که از خانواده ای متمول برخاسته هر روز مثل سایه تعقیب می کند و او را تحت فشار قرار می دهد که به تقاضای ازدواجش پاسخ مثبت دهد. او نه تنها دائم "مزاحم" دختر که مطلقا علاقه ای به او نشان نمی دهد، می شود، بلکه گاهی فلسفه هم می بافد و جلوی دوربین "جملات قصاری" را که به نحوی کیارستمی به او آموخته، طوطی واربر زبان می آورد: مثل "اگر پول دارها با پول دارها عروسی کنند و بی سوادها با بی سوادها... آن وقت چیزی به وجود نمی آد. پس بهتره که تحصیل کرده ها با مردم عادی قاطی بشند.... برای این که بتونند زیر بغل همدیگه را بگیرند و به هم کمک کنند." حسین اقا و دوبلش کیارستمی ـ یا برعکس ـ با این برخورد ابتدائی دوباره در کتاب شعر"همراه با باد" این سینماگر ظاهر می شوند. در این کتاب کیارستمی از آن جا که رمان را به خاطر طولانی بودنش "غیرقابل تحمل" می داند، خیلی خلاصه، بدون طول و تفصیل، بدون نقطه و کما و بدون آغاز و پایان می سراید:

زنی آبستن\ می گرید بی صدا\ در بستر مردی خفته

یک سیب سرخ\ هزار چرخ می زند\ در هوا\ و می افتد\ در دست کودکی بازیگوش

بنفشه های زرد\ بنفشه های بنفش\ با هم\ و جدا از هم

با این جملات ساده و هایکووار، کیارستمی به قول خودش "هر چیز جزئی آشغال را برای آدم توضیح می دهد، انگار که ما خنگیم و خودمان" نمی توانیم این پدیده ها را ببینیم! اما او می کوشد با ماسکی "شاعرانه" به این تصاویرمعانی ای فوق العاده ببخشد. بیش از هرچیز این تلاش در فقدان غنای تصویری، نیروی تخیل و قدرت آفرینشی پرمایه شکست می خورد. هیچ یک از 220 "شعرک های کوچکی" که در این مجموعه گرد آمده، به "ایده" تبدیل نمی شوند و یا به فکری نمی انجامند. این اشعار نه به هایکوهای ژاپنی که باید از هفده هجا تشکیل شده باشند، شبیه اند، و نه تازه و بکر. مثلا تصویری که در شعرک "باد مرا با خود خواهد برد" آمده، برای اولین بار از قلم فروغ فرخ زاد تراویده، با این تفاوت که فروغ این مضمون را به شکل ایده ای مسحور کننده در شعر عاشقانه بلندی باهمین عنوان پرورانده است....

به همراه باد مجموعه حالت ها، لحظات و مضامین ابتدایی و عادی ای است که مرتب تکرار می شوند. در این مجموعه کیارستمی "شاعر" تمرکز و فشردگی، تصاویر یک بعدی و فاقد روح است. از نظر فرم این "تصویرک های کوچک" خویشاوندی هایی با نوخسروانی های اخوان ثالت و یا شطحیات عرفا نشان می دهند. با این تفاوت که شطح به دنیای فراطبیعی می پردازد واشعار کیارستمی نگاه به زمین دارند.

مثل این شعر:

از صد عابر\ یکی می ایستد\ مقابل بساط من

البته واژه "بساط" در برگردان آلمانی آن به غلط "دار و ندار" ترجمه شده که با مضمون شعر هم خوان نیست. در واقع مترجمان کتاب خواسته اند در این شعر، مانند چند نمونه دیگر، طبق فلسفه حسین آقا "زیر بغل" شاعر را بگیرند و به او کمک کنند تا هنر خود را به سطح کالا و امر آفرینش هنری را به سطح بده و بستان های بازاری و "عرضه" و "تقاضا" تنزل ندهد. اشکال فقط این جاست که واژه "بساط" را نمی توان در هیچ موردی با معادل "دار و ندار" تاخت زد!

فهیمه فرسایی